رویداد۲۴-یافتههای تحقیقات اجتماعی نشان میدهد میان میزان شیوع اعتیاد و نرخ کارتن خوابی تناسب مستقیمی برقرار است. این روزها یکی از پررنگترین جلوههای آسیب اجتماعی پدیده کارتنخوابی است که البته به شکلهای دیگری مثل گورخوابی، فاضلاب خوابی و غیره نیز دیده میشود. شاید این پدیده به دلیل خاص بودن و داشتن پتانسیلهای زیاد خبری مثل تصاویر تکان دهنده و برانگیختن احساسات مردم عوام بسیار بیشتر از مسائل دیگر حوزه اعتیاد مورد توجه قرار گرفته و این اندازه که در این خصوص در محافل مربوط به آسیبهای اجتماعی خصوصاً اعتیاد بحث و گفت وگو میشود، در مورد مسائل مهم دیگر این حوزه مثل پیشگیری و کاهش آسیب زیاد توجه نمیشود و همین امر نه تنها هیچ کمکی به کاهش این پدیده نکرده است، بلکه باعث از بین رفتن قبح آن و اشاعه و ایجاد ترس و نگرانی هم شده چرا که وقتی خانوادهای که فرزند معتاد دارد به دلیل ذهنیت ایجاد شده سریعاً فرزند خود را که در ابتدای مصرف است در آخرین مرحله تجسم میکند و به همین دلیل خانواده ایرانی از درمان معتاد بسیار ناامید است. بر همین اساس سعی بر آن است تا نگاه دقیقتر و هوشمندانهتری به دور از هیجانات رسانهای خصوصاً برنامههای تلویزیونی که جز ایجاد رعب و وحشت و ناامیدی به هیچ وجه جنبه اطلاعرسانی و پیشگیرانه ندارند، به این پدیده بیندازیم.
در حوزه اعتیاد دو مبحث دیدگاه «خطرنگر» و دیدگاه «تاب آورانه» داریم. در دیدگاه اول که مخصوص محیطها و جوامع غیرعلمی است، روی ذات اعتیاد و جلوههای خشن آن مثل تصاویر گورخوابی، تزریق مشترک، اعدام و غیره تمرکز بسیار است. ولیکن در دیدگاه دوم سعی بر آن میشود به دور از نگاه هیجان مدارانه میزان تابآوری، قدرت ذهنی، آگاهی و مهارتهای زندگی جامعه را افزایش داد تا مردم بتوانند در سختترین شرایط بهترین تصمیم را اتخاذ کنند. دیدگاه تاب آورانه که بدون شک نیاز اصلی جامعه ایران به پدیده اعتیاد است از چند منظر مورد توجه قرار نمیگیرد چرا که در ابتدا مدیران ارشد خیلی تمایل به کارهای دیربازده ندارند و بیشتر به دنبال خروجیهای سریع هستند و از طرف دیگر این تفکر نیاز به فعالیت مشترک و کار تیمی بین بخشی دارد که همیشه کشور ما در این زمینه دچار مشکل بوده است. با وجود سند پیشگیری از اعتیاد که حدود 30ارگان دولتی عضو آن هستند وضعیت پیشگیری چندان مناسب نیست.
نیم نگاه در حوزه اعتیاد دو دیدگاه «خطرنگر» و دیدگاه «تاب آورانه» داریم. در دیدگاه اول که مخصوص محیطها و جوامع غیرعلمی است، روی ذات اعتیاد و جلوههای خشن آن مثل تصاویر گورخوابی، تزریق مشترک، اعدام و غیره تمرکز بسیار است هرچه امید به زندگی خصوصاً در سن جوانی پایین تر بیاید احتمال اختلالات روانی مثل افسردگی بالا میرود و خیل عظیم کارتن خوابها در دنیا حدود 40درصد از یکی از اختلالات شدید روانی رنج میبرند طبق آخرین آمار 5 هزار نفر از 15هزار نفر کارتن خواب کشور که البته این آمار با تأکید بر پایتخت است و شاید اگر شیوعشناسی دقیقی صورت گیرد، در کل کشور آمار بیشتر از این تعداد است را زنان تشکیل میدهند |
درخصوص سمنها هم مباحث زیادی مطرح است چرا که جز چند سازمان مردم نهاد که بهجد به صورت مردمی اداره میشوند و بسیار موفقند خصوصاً در قسمت درمان و کاهش آسیب، مابقی و بیشتر در حوزه پیشگیری پیمانکار فعالیت دولتی هستند و اصلاً مردم نهاد نیستند. همه این دلایل را که در کنار همدیگر مرور میکنیم به یک نتیجه میرسیم که روند اعتیاد در کشور ما خیلی سریع و رو به رشد است و افزایش روزافزون کارتنخوابها به این دلیل است که در اعتیاد دو «سن» خیلی مهم داریم: یک سن شروع اعتیاد یا همان اولین مصرف و دوم سن شروع مصرف دائم است. مثال این است؛ در گذشته شاید فردی در سن 17 سالگی و اولین بار تریاک را به صورت یک باور غلط برای تفریح مصرف میکرد ولی مثلاً در سن 30 سالگی به بعد به مصرف روزانه روی میآورد ولی این سن در حال حاضر به دلایلی مثل عوض شدن نوع مواد و تغییرات فرهنگی کشور ما بسیار تغییر کرده است. برای مثال نوجوانی در سن 14 سالگی اولین بار گل یا شیشه را تجربه میکند و خیلی خوش بینانه در یک سال بعد روی به مصرف دائم میآورد. همین تغییر ماهیت اعتیاد باعث میشود تا مراحل اعتیاد از قبیل مصرف تفریحی و تفننی که از نظر علمی کاملاً باور غلطی است و فقط توجیه زمان اوایل مصرف معتادان است خیلی زود به مصرف دائم تبدیل شود و در گام بعدی فرد به سوء مصرف روی آورد و نوع و میزان و حتی جنس ماده را عوض کند، سپس در گام سوم به پدیده اعتیاد به شکل بیمارگونه مبتلا شود که اجبار به مصرف روزانه به دفعات داشته باشد. آری؛ وقتی در جامعه ما مواد دروازه ای که معمولاً اعتیاد از آنها آغاز میشود تغییر کرده است، مطمئناً سن کارتنخوابی و تعداد آنها نیز بیشتر میشود چرا که پژوهشها نشان میدهد مصرف گل و NPSها در سن نوجوانی خیلی زود فرد را به مصرف مواد محرک قویتر مثل ATSها از جمله شیشه میبرد و تخریب آن به دلیل اثرات روانی شدید خیلی سریعتر از الگوهای قبلی اعتیاد در کشور است. البته نباید از این نکته غافل شد که امروزه خیلی آسیبهای دیگر خود را پشت اعتیاد پنهان میکنند و شاید بارها در اخبار و جراید دیده باشیم که مسئولان مواد مخدر کشور همیشه تعداد کارتنخوابهای درگیر با اعتیاد را کمتر از آنچه مردم مشاهده میکنند، بیان میکنند و این مسأله خود به اختلاف نظرات شدیدی بین ارگانهایی مثل ستاد مبارزه با مواد مخدر، شهرداریها، بهزیستی و غیره شده است و این واقعیت موجود است که خیل عظیم کارتنخوابها به دلیل اعتیاد به این مرحله نرسیدهاند ولی اینکه در این مرحله معتاد شوند بسیار درصد بالایی دارد چرا که مثلاً فردی که دچار خشونت خانگی، بیکاری، فقر، حاشیه نشینها، اخراج و از دست دادن شبکههای حمایتی مثل خانواده و جامعه شده است خیلی سریعتر و راحت تر به اعتیاد روی میآورد و ما امروز با افرادی مواجه میشویم که پس از کارتنخوابی به اعتیادهای شدید روی میآورند و اصلاً مراحل عادی اعتیاد را طی نکردهاند.
نباید از این نکته غافل شد که هرچه امید به زندگی خصوصاً در سن جوانی پایین تر بیاید احتمال اختلالات روانی مثل افسردگی بالا میرود و خیل عظیم کارتن خوابها در دنیا حدود 40 درصد از یکی از اختلالات شدید روانی رنج میبرند. خصوصاً اسکیزوفرن و افسردگی به دلیل اینکه چرخه آسیبهای اجتماعی مثل زنجیر به هم وصل است مجدداً ردپای اعتیاد در آن آشکار است. یکی دیگر از دلایل گرایش به مصرف مواد وجود تعارض است و اگر کمی موشکافانه به این پدیده بنگریم متوجه میشویم که یکی از عوامل کارتن خوابی خصوصاً در شهرهای بزرگ مثل تهران مهاجرتهای بدون هدف و برنامه و نبود تطابق با محیط جدید است که این امر خود مجدداً از عوامل سوق دهنده به سوی اعتیاد است.
گروه دیگر از کارتنخوابها را زنان تشکیل میدهند. طبق آخرین آمار 5هزار نفر از 15 هزار نفر کارتن خواب کشور که البته این آمار با تأکید بر پایتخت است و شاید اگر شیوعشناسی دقیقی صورت گیرد، در کل کشور آمار بیشتر از این تعداد است را زنان تشکیل میدهند. مسأله زنان و کارتن خوابی کمی پیچیدهتر از مردان است چرا که بحث روسپیگری و کارکردهای غیرمتعارف جنسی هم مطرح است و در این خصوص مباحثی مثل افزایش بیماریهایی از جمله ایدز و اعتیادهای شدید نمایان میشود. یک مسأله خیلی مهم در کارتنخوابها مطرح میشود و آن درمان اعتیاد این گروه از افراد جامعه است که بسیار رؤیایی است چرا که در عالیترین شرایط یک معتاد عادی تنها حدود 20 درصد شانس بهبودی کامل دارد پس ما باید نگاهمان را در کارتن خوابها از درمان به کاهش آسیب تعدیل دهیم و دائماً از کلمه جمعآوری استفاده نکنیم چرا که با جمع آوری این بیماران در مکانی مثل اردوگاهها هیچ اتفاقی در درمان و زیانکاهی آنان نمیافتد و بهتر است با استفاده از کمک گروههای همتا بستر مناسب مثل ساخت پناهگاهها و ایجاد خدمات حرفه ای کاهش آسیب برای مقابله با این پدیده فراهم کرد. شاید اولین بار حدود 14 سال پیش بود که نخستین اقدامات برای کارتن خوابها اتخاذ شد و ما متأسفانه با وجود گذشت بیش از یک دهه هنوز در مرحله آزمون و خطا هستیم.