رویداد۲۴- «خلاصه کنم؛ امیدمان از بین رفته»، این را آمنه میگوید؛ یکی از دختران شین آبادی؛ ۵ سال و اندیست، رنج صورتهای مچالهشده از آتش و بارِ سنگینِ نگاههای مرموزِ مردمِ ناآشنا را با خود این سو و آن سو میکشند! غمِ جانسوزِ آتشی را که ۱۵ آذر ۹۱ از کلاسِ محقرِ مدرسه شعله ور و تا کَنهِ جان و روح و زندگیشان زبانه کشید. دخترانِ کٌردی که با وجود آنکه داغِی آتشِ بیرحم، پوستشان را مچاله کرده، زیبایی اما همچنان از لا به لای رگههای چروکِ صورتهای معصومشان، رخنمایی میکند، دختران ۹ ساله آن روز، امروز ۱۴ سالگیِ رویاییِ دخترانه را تجربه میکنند و در آستانه انتخاب رشته و پس از آن تلاش برای ورود به دانشگاه هستند.
همگی گله دارند از روند درمان؛ از وعدههایی که داده شد و به زمان تحقق، آواره اینجا و آنجا شان کرده و روانشان را پریشان از بیمهریها! ... از توهین برخی مسئولانی که آنها را "پر رو" خطاب میکنند! و از عکسهای نمایشی که مسئولینی دیگر با آنها میگیرند ... تا نبود امکانات و تجهیزات که منجر به خشک شدن مفصل انگشتانشان شده و ... تا وعده خرید تجهیزات بیمارستانی (در حوزه سوختگی) که ماهها پیش داده شد و گویا فراموش هم شد! اما هنوز خبری نیست!... وعده پشت وعده .... و خلف وعده پشت خلف وعده!
۱۲ دانش آموز حادثه دیده شینآباد همه بچهها از روند درمانشان ناراضی بودند و از عوارض عملهای جراحی و بیهوشیهای ممتد صحبت میکردند؛ حرفشان یک چیز بود آن هم اعزام به خارج از کشور برای ادامه روند درمان.
۱۲ دانشآموز حادثه دیده شینآباد گله داشتند از روند درمان، از وعدههایی که داده شد و در زمان تحقق، آواره اینجا و آنجاشان شدند! از توهین برخی مسئولان که آنها را "پر رو" خطاب میکنند! و از عکسهای نمایشی که برخی دیگر با آنها گرفتند و از نبود امکانات و تجهیزات که منجر به خشک شدن مفصل انگشتانشان شده تا وعده خرید تجهیزات بیمارستانی. وعده پشت وعده .... و خلف وعده پشت خلف وعده! روز گذشته خبرگزاری کار ایران (ایلنا) میزبان ۱۲ دانش آموز حادثه دیده شینآباد به همراه پدرانشان بود، همه بچهها از روند درمانشان ناراضی بودند و از عوارض عملهای جراحی و بیهوشیهای ممتد صحبت میکردند؛ حرفشان یک چیز بود آن هم اعزام به خارج از کشور برای ادامه روند درمان.
سیما اولین کسی بود که شروع به صحبت کرد. «دکترمان میگوید، اگر اینجا باشیم، شاید دیرتر خوب شویم، ولی در خارج از کشور، به دلیلِ وجودِ امکاناتِ بهتر، زودتر خوب می شویم. ۸ ماه پیش آقای هاشمی (وزیر بهداشت) به ما قول داد و نامهای امضا کرد که تجهیزات برایمان به بیمارستان آورده میشود، اما این اتفاق نیفتاد.
پدر سیما میگوید: در طول ۵ سالی که از این حادثه گذشته، درمان و امکانات پزشکی در کشور، جوابگوی بچههای ما نبوده، اگر جوابگو بود، مفصل و انگشتان بچههای خشک نمیشد! اگر بتوانیم ملاقاتی با آقای روحانی داشته باشیم تا بلکه بچهها را به خارج از کشور اعزام کنیم. ۲ سال پیش در کنگره سوختگی، وزیر بهداشت با سیما ناهار خورد و گفت؛ «اگر لازم باشد، هر کدام از بچهها را به خارج از کشور اعزام شد.»، اما متاسفانه فقط در حد وعده و وعید بود.
نامهای در دست دارد که نشان میدهد در تاریخ ۲۱/ ۴/ ۹۶ طی صورت جلسهای خطاب به آقای رضایی، رئیس اداره بودجه معاونت درمان وزارت بهداشت و رییس بیمارستان فاطمه زهرا (س)، قرار بوده تجهیزات در طول ۲ هفته به این بیمارستان داده شود که این اتفاق تا به امروز نیفتاده است، متاسفانه به غیر از وعدههای دروغین، کاری انجام نشد، زمان به سرعت در حال گذشتن است و به دلیل نبود امکانات پزشکی، مفصل انگشتان دست بچهها خشک شده، ما از پزشکان گله نداریم؛ درد ما نبودِ امکانات پزشکی است.
به صحبتهایش ادامه میدهد: «سیما را نگاه کن! "تیشو" زیر پوستش گذاشتند، اما بعدش یا عفونت میکند یا پاره میشود و به جای ۲ بار، ۴-۵ بار عمل میشوند. از روز اول حادثه تا الان بر روی هر کدام از بچهها بیش از ۱۵۰ عمل جراحی انجام شده است. سال اول آقای دکتر نهاوندیان، مبلغ ۱ میلیارد و ۳۶۰ میلیون تومان به حساب بیمارستان واریز کرد تا زمانی که آن پول بود، درمان خوب پیش می رفت، اما از ۳ سال پیش که این پول تمام شد، درمان بچهها به سختی پیش می رود»
یکی دیگر از بچهها میگوید: «وقتی پول نباشد، دکترها کارشان را خوب انجام نمیدهند. بیمارستان فاطمه زهرا، بیمارستانی دولتی-آموزشی است؛ پول می رسد اما دیر. دستیارها عمل جراحی را انجام میدهند؛ (تی شو) میگذارند، اما جنسش بد است و وسط درمان یهو عفونت میکند یا میترکد. زمانی که در بیمارستان ساسان عمل شدیم، خوب بود، بیمارستان برای بنیاد شهید بود و هزینه را سر وقت میدادند؛ اما چون گفتند هزینه زیاد است و نمی توانیم تقبل کنیم، ما را به بیمارستان فاطمه زهرا فرستادند.
زمان عمل جراحی میگوییم استاد را صدا کنید، میگویند صدا نمی کنیم، ما فقط خودمان باید کار را انجام دهیم. نمیتوانیم وارد جامعه شویم، با دستانمان کاری نمی توانیم انجام دهیم. درسمان را میخوانیم، اما خوب پیش نمی رود؛ مدام در حال رفت و آمد به تهران هستیم و معلم دیگر درس را تکرار نمیکند! به همین دلیل معدلمان پایین می آید.»
پدر سیما درباره وضعیت پرداخت مستمریها میگوید: «مبلغی حدود ۸ میلیارد تومان برای مستمری بچهها در نظر گرفته شد که در صندوق تامین خسارت نگهداری میشود؛ از چندین کارشناس بانک پرسیدیم و گفتند که تا سقف ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان از سود این پول میتواند برای هر کدام از بچهها تعلق گیرد. ولی صندوق زیر بار نمی رود و میگوید ما از ۶۰۰ تا ۹۰۰ هزار تومان به شما میدهیم. چندین بار با آقای نوبخت جلسه داشتیم، ایشان امضا کردند که ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان به هر نفر داده شود، ولی متاسفانه به نتیجهای نرسید.
وضعیت آموزشی بچهها هر ماه به دلیل برنامه پزشکی دچار مشکل میشود! بعضیها ماهی ۴ بار به تهران میآیند، برخی هر هفته و تعدادی دیگر هم ماهی ۲ یا ۳ بار به تهران در رفت و آمد هستند. اینجوری بچهها از درس عقب میمانند.»
مهناز روی دستش را با لباسش پوشانده؛ "تی شو" زیر پوستش گذاشتهاند تا بلکه جای سوختگیها بهتر شود. شبها اذیتش میکند و خواب راحت را از او گرفته است. «پارسال دی ماه "تی شو" گذاشتند، سوراخ شد و به دلیل اینکه خوب عمل نشده بود، بیرون آمد. امسال دوباره این عمل انجام شد، اما باز هم پاره شد. "تی شوهای دست ساز" نسبت به آنهای دیگر بدتر هستند.»
اسرین دختر دیگر شینآبادی خطاب به وزیر بهداشت میگوید: «اگر دختر خودش بود، در ایران با این تجهیزات او را عمل میکرد؟! از آرزوهایمان دور افتادیم. به هر چیزی که علاقهمند هستیم، نمیتوانیم انجام دهیم. ورزش والیبال را بخاطر انشگتانمان نمی توانیم، بازی کنیم. گیتار دوست داریم، اما نمی توانیم بزنیم»
پدر نادیا با گله از روند درمان بچهها توضیح میدهد: «بحث ما بهبود روند درمان بچههاست. قول می دهند اما عمل نمی کنند. ۶ سال است از حادثه می گذرد، شما تک تک بچه ها را ببینید، چقدر تغییر کردهاند؟ عوارضها در بچهها زیاد است. چون هزینه برای بیمارستان زیاد است؛ جراحان، شخصاً عمل را انجام نمیدهند و به دستیاران میسپارند. برخی از پزشکان حتی در خارج از کشور برای درمان بچهها اعلام آمادگی کردند، اما ما بخاطر دولت قبول نکردیم و به مملکت خودمان اعتماد کردیم. الان هم حتی دوباره این پیشنهاد شود، اگر دولت بخواهد اعزام کند، پیشنهادشان را قبول نمیکنیم. ما انتظار داریم از دولتمان، مگر درمان این بچه ها چقدر هزینه دارد؟» او درباره نحوه رفتار پزشکان با دختران میگوید: «برخورد پزشکان خوب است، حتی پیش آمده، برخی عملها را برای ما مجانی انجام دادهاند.»
به صحبت هایش ادامه میدهد: «این همه پول در این مملکت حیف و میل میشود، بچهها چه گناهی کردند که باید این همه عذاب بکشند؟ ما دنبال صدقه نیستیم. در یک مکان دولتی بچههایمان اینطور شدند. از کار و زندگی افتاده ایم و فقط دغدغهمان تسریع روند درمان و بهبود بچه هاست. کارم من و پدر سایر بچهها آزاد است، بیکار شدهاند. بچهها منزوی شده اند و اصلاً میلی به حضور در جمع ندارند و به مهمانی نمیآیند؛ حتی پیش فامیل هم نمیروند. آمنه صبحت پدر نادیا را قطع می کند و میگوید: «حتی وقتی می خواهم به دوستانم دست بدهم، دستشان را نمیدهند!»
پدر نادیا میگوید؛ «بیمه ایران دیه سیران یگانه و سارینا رسولزاده که در این حادثه فوت شدهاند، را ندادهاند؛ در واقع نصف آن را دادند، و نصف دیگر آن یعنی نرخ برابری دیه زن و مرد را پرداخت نکردهاند؛ مابقی دیه باید توسط توسط صندوق خسارت(دولت) پرداخت شود که نشده است»
پدر سیما صحبتهای پدر نادیا را کامل میکند: «روزهای اول حادثه مسئولان به منزل دو دانش آموزی که فوت شدند، مراجعه کردند و به خانواده آنها ۶۳ میلیون دادند؛ دیه افرادی که آسیب کمتری دیده بودند، یعنی ۱۴ نفر را دادند و این مبالغ از ۵ میلیون تا ۵۰ میلیون تومان بود. ما دنبال پول نیستیم اگر ۱۰۰ میلیارد هم به ما بدهند آیا جایگزین انگشتهای قطعشده فرزندان ما میشود؟ بحث ما بحث تکمیل روند درمان است.»
او با اشاره به تجمع مقابل نهاد ریاست جمهوری و دیدار با رییس سازمان برنامه بودجه، ادامه میدهد: «در جلسه با آقای نوبخت قرار شد، دیه کامل به ما بدهند و همچنین قرار بر این شد که پایه حقوقِ مستمری از ششصد هزار تومان به یک میلیون دویست هزار تومان افزایش پیدا کند که هنوز اجرایی نشده است. یکی از خیریههای تهران ماهی ۸۰ هزار تومان کمک میکرده که ۲ سال است، آنهم قطعشده و به غیر این کمک دیگری نبوده است.»
فریده، که ۶ انگشتش را در حادثه آتش سوزی از دست داده، شروع به صحبت کردن میکند: «قرار بود بهجای انگشتان قطعشده من پروتز بگذارند، ولی به علت گران بودن، انجام نشد. نادیا صالح دختر دیگری است که درصد سوختگی او ۵۰ درصد است؛ «پزشکان به من گفتند پروسه درمانی من تا سن ۲۰ سالگی طول میکشد، خدا میداند بقیه دختران که درصد سوختگی آنها تا ۸۵ درصد است درمانشان چقدر طول میکشد.»
پدر نادیا درباره سختی مسیر رفت و آمد و وضعیت اسکانشان در تهران توضیح میدهد: «اسکان ما در اقامتگاه فرهنگیان است؛ گاهی که برنامهای در این اماکن برگزار میشود، برای گرفتن اتاق دچار مشکل میشویم؛ حتی شده که در حیاط بخوابیم. پدر سیما به موضوع دیگری اشاره میکند: «قرار بود روانپزشک به وضعیت دخترانمان رسیدگی کند، اما کنسل شد. به نظر ما آموزش پرورش مخالفت کرد، زیرا هزینه زیادی را میطلبید.»
پدر اسرین معروفی، با گلایه از کیفیت تیشوهایی که زیر پوست دختران تعبیه شده است، میگوید: «تیشوها اصل نیستند و مشکلاتی به وجود میآورند، گویا جنس بهتری در بازار است و از شرکتهای معتبر نمیخرند، کیفیت بد تیشوها باعث شده، دختران در چند ماه چندین بار بیدلیل جراحی شوند. اکثریت بچهها این مشکل را دارند.»
شادی دختر دیگر شین آبادی درباره خراب شدن چند باره پورت (محلی که از آن تزریق صورت میگیرد) گلهمند است؛ «پورت تیشو که در روی سر من قرار دارد، خراب شد و ۲ بار به خاطر آن عمل شدم، مدت عمل از ۴ تا ۷ ساعت بود. به علت مشکلات تیشوها دچار عفونت میشویم، که بسیار عذابآور است. پدر شادی ادامه میدهد: « ۱ بهمنماه او را عمل کردند، دوباره به علت خراب شدن تیشو مجبور شدیم، بیستوهفتم همان ماه دوباره به تهران برگردیم عمل جراحی انجام دهیم. مجبور هستیم هفتهای یکبار به تهران بیاییم»
آسرین میگوید: «قبلاً پورتهای تیشو زیرپوستمان بود، اما در حال حاضر پورتها بیرون پوست است که ما را اذیت میکند. در مجموع روی ما ۱۲ نفر حدود ۳۶۰ عمل جراحی انجامشده است؛ یکی از دیگر از بچهها میگوید: «ما در ایران بانک پوست نداریم، از رانهای من پوست گرفتند و به پیشانی من پیوند زدند که این کار دو مشکل برای من به وجود آورده است؛ نخست باعث شده پیشانی من مو در بیاورد؛ زیرا ران من مو داشت؛ و دوم اینکه محل زخمی که روی پایم ایجاد شده، گوشت اضافه آورده است. این یعنی آنجاهایی که در اثر آتش نسوختند به این دلایل آسیب دیدند. سه ماه است که میگویند لیزر ندارند، تا گوشت اضافی ران و موی پیشانی من را مداوا کنند»
پدر یکی از دختران گفت: «بیمارستان فاطمه زهرا آموزشی است؛ دستیاران جراحیها را انجام میدهند. بچههای ما موش آزمایشگاهی نیستند. ما کار آزاد داریم، هیچ کار دائمی نمیتوانیم داشته باشیم؛ چون مدت زیادی صرف رفتوآمد ما به تهران میشود، بچههای دیگر ما حیران هستند. برای درمان با لیزر به بیمارستان محب که نزدیک بیمارستان فاطمه زهراست، مراجعه کردیم؛ گفتند هزینه لیزر باید بهصورت نقدی پرداخت شود. از آنجاییکه توان پرداخت نقدی را نداشتیم، درمان با لیزر را رها کردیم؛ این مسئله را به مسئولان اطلاع دادیم. الان اگر پوست بچهها را با انگشت فشار دهیم، عفونت بیرون می آید.»
سیما از موضوعی گله مند است که روحش را آزار داده؛ میگوید: «رئیس اداره بودجه معاونت درمان وزارت بهداشت به پذیرش بیمارستان گفت؛ دختران شینآبادی پر رو هستند، کارشان را راه بیندازید. رییس بیمارستان محب کوثر گفت؛ من فقط یکبار سیما را عمل میکنم، بار دوم عمل نمیکنم؛ زیرا پولی واریز نشده است، چرا وقتی دنبال حق خود هستیم به ما میگویند پر رو؟»
پدران این دختران با اشاره به مانور تبلیغاتی نماینده مجلس شهرستان خودشان، میگویند: «ما در شهرستان دنبال آقای خضری میگردیم، ولی او را پیدا نمیکنیم. زمستان گذشته در کانال تلگرام نوشته بود ۷ میلیارد تومان برای معیشت خانواده دختران شینآباد از دولت گرفتم ما این مطلب آقای خضری را تکذیب کردیم، چرا او خودش را برای مردم شیرین میکند؟»
حسین احمدی نیاز، وکیل دختران شین آباد تاکید میکند که مهمترین موضوع بهبود و سرعت در درمان بچههاست که باید در خارج کشور صورت بگیرد؛ از طرفی دیگر نیز دیه و ارش آنها باید به صورت برابر پرداخت شود. این وکیل دادگستری میگوید که حق وحقوق کامل این بچهها باید پرداخت شود و به مشکلات روانی آن ها توجه کرد. اینها برای گرفتن کارت ملی و شناسنامه مشکل دارند؛ باید این مشکلات برطرف شود. امیدواریم آقای رئیس جمهور به این مشکلات توجه کند، البته این بچهها ترحم نمیخواهند، دنبال احقاق حق هستند.