تحریم ها باعث شده بود هر فرصت طلبی
بتواند هر رفتاری که خواست با ایران داشته باشد. ایران شده بود پیکری که هر
کرکسی که از راه می رسید به خود اجازه می داد کمی از گوشت آن را بکَند.
کشتی باری به نزدیکی سواحل ایران رسیده است. ناخدای
فیلیپینی اش اما آن را به سمت اسلکه هدایت نمی کند و باج می خواهد!
او مسائلی مانند تحت تحریم بودن ایران و این که کشتی او را خطر جنگ احتمالی تهدید می کند و حرف هایی از این دست را بهانه کرده است.
بار
کشتی، قطعات لازم برای یک مجموعه پتروشیمی در جنوب ایران است. ناخدا تهدید
به بازگشت می کند. او می داند که ایرانِ تحت تحریم، با هزار مشقت این
محموله را تهیه کرده و حاضر خواهد شد 100 هزار دلار هم باج به او بدهد تا
بار را تخلیه کند.
ماجرایش
کمی طولانی است اما ته قصه همان است که ناخدای فرصت طلب فیلیپینی انتظارش
را داشت: 100 هزار دلار "باج" به حسابی که او در دوبی معرفی کرده واریز می
شود و کشتی بار خود را تخلیه می کند و بر می گردد.
آنچه
خواندید، یکی از هزاران ماجرای واقعی است که در دوران تحریم ها رخ داده
است. تحریم ها باعث شده بود هر فرصت طلبی بتواند هر رفتاری که خواست با
ایران داشته باشد. ایران شده بود پیکری که هر کرکسی که از راه می رسید به
خود اجازه می داد کمی از گوشت آن را بکَند.
دکل
معروف گم شده، تنها یکی از دهها دکلی بود که در آن بلبشو، گم شد و سرنوشت
دکل های دیگری که پول هایشان پرداخت شده بود هرگز مشخص نشد، نه دکل ها
آمدند و نه حتی مشخص شد دلالانی که پول را گرفته بودند کجا رفتند؟!
در
آن دوران، قطعات و تجهیزات چینی به اسم قطعات آمریکایی و اروپایی و به
چندین برابر قیمت به صنعت ایران فروخته شدند. استعلام و تعیین اصالت بسیاری
از قطعات نیز ناممکن بود جز این که بعد از مدت کوتاهی، خراب می شدند. نه
نصب، نه خدمات پس از فروش و نه گارانتی داشتند.
هزینه
ساخت یک کارخانه یا مجتمع پتروشیمی تقریباً سه برابر قیمت متعارف جهانی
شده بود. زمان ساخت نیز بسیار طولانی می شد. چون قطعات نامرغوب و متفرقه در
آنها به کار رفته، میزان بهره وری شان نیز در طول سالیان فعالیت پایین تر
از مجموعه های مشابه است. این یعنی، خسران مستمر در سال های آینده.
چون
حساب های ایران مسدود بود، بخش مهمی از پول های ایران را به اسم اشخاص
حقیقی و به اصطلاح معتمد واریز کردند که این خود منشأ بسیاری از فسادها شد.
نفت
ایران را یا نمی خریدند و یا اگر هم می خریدند، پولش را نمی دادند چون
ایران تحریم بود و امکان انتقال پول نبود. هندی ها و چینی ها که مشتری های
نفت ایران بودند، می گفتند به جای پول نفت، کالاهای ما را ببرید!
سهم ایران از بازار نفت و پتروشیمی ، روز به روز کاهش می یافت و به رقبایی مانند عربستان می رسید.
در
بسیاری از فرودگاه های جهان به هواپیماهای ایرانی بنزین نمی دادند و
هواپیماهای ما مجبور می شدند با تحمل مسیرهای اضافی، به فرودگاه های فرعی
بروند و بنزین بخرند تا مسیرهای پروازی را از دست ندهند.
...
این ها، تنها گوشه ای از فجایعی است که در سال های قبل از برجام در حال
وقوع بودند و دولت وقت نیز نه تنها اراده ای برای حل آنها نداشت بلکه با
بالا بردن مداوم سطح تنش، کشور را در تحریم های جدیدتر و شدیدتر قرار می
داد.
افرادی
مانند رسایی که در مجلس شورای اسلامی می گویند برجام منفعتی ندارد و باید
درباره آن تصمیم جدیدی بگیریم یا این واقعیت ها را نمی دانند و بدان جاهل
اند یا خیلی زود آن تلخی ها را فراموش کرده اند و یا غرض ورزی می کنند و
الا چگونه می توان تمام فجایع پیش از برجام را دید و از بیهودگی برجام سخن
گفت؟!
آیا
دولتی که در سخت ترین شرایط سیاسی، بین المللی و اقتصادی سر کار آمده و
توانسته است تحریم های کمرشکن هسته ای را در مسیر لغو قرار دهد و سایه جنگ
را از کشور دور کند شایسته این همه بی مهری و کارشکنی و هر روز ناسزا شنیدن
است؟!
ای کاش این سخن امام حسین(ع) را فقط در روز عاشورا تکرار نکنند و بدان عملاً هم پایبند باشند که اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید.