رویداد۲۴-نمايش سينماي هنر و تجربه را بايد مغتنم شمرد تا پس از قرنها خشكسالي حاكم در سينماي اين سرزمين به جوانان اين مرز و بوم اجازه ميدهد تا تجربهگرايي ناب را بر پرده سينما به نظاره بنشينند.
امیر حسین علم الهدی مدیر گروه سینمای هنر و تجربه در یاداشتی برای روزنامه اعتماد اعلام کرد: چراغ سینمای هنر و تجربه خاموش شدنی نیست.
علم الهدی نوشت:
متعجبم از طرفداران نظريه: فيلم خوب را تعداد تماشاگران تعيين ميكند! با اين استدلال كه بايد فاتحه سينماي هنري را خواند و طرفداران اين نظريه را به حال خود رها كرد كه هيچگاه «كميت» به معناي «كيفيت» نيست اما هميشه «كيفيت» را با «كميت» اندازه نميگيرند و در طول تاريخ هنر بشريت «ماندگاري» تنها «شاقول» كيفيت بوده است.
نمونه بارز اين ادعا را بايد در سينماي «عباس كيارستمي» جستوجو كرد و شناخت. او در سراسر جهان چنان گسترده است كه هيچ فيلمساز داخلي (به جز اصغر فرهادي) را ياراي مقابله با او نيست!
طرفداران تز «شمارش مخاطب» براي خوب بودن يك اثر به همان اندازه فاقد منطق است كه بگوييم اجناس چيني و فروش بالاي اين اجناس نشان از مرغوبيت كالا دارد و در مقابل، اجناس با كيفيت اما كم مشتري پس فاقد ضرورت وجودي هستند !
مدعيان اين نظريه فراموش كردهاند كه ميزان فروش را شايد بتوان با ريال و تومان ارزيابي كرد اما ناتوانند از ميزان اثرگذاري يك فيلم هنري در طول زمان كه ميتواند جهاني را به حيرت درآورد كه نمونههاي بارز اين حيرت را ميتوان در سينماي جهان به كرات نام برد و مگر ديدن فقط در سالن سينما آن هم در كشوري كه در پايينترين سرانه سالنهاي سينما در جهان قرار دارد، اتفاق ميافتد!
ديده شدن چنان گسترده شده است كه با فناوريهاي ديجيتال امكان «چرتكهاندازي مدعيان فروش» در اين زمانه ديگر مهيا نيست و بايد متر و معياري ديگر براي اثبات نظريه خود دست و پا كنند. (هر چند از اساس راه را اشتباه رفتهاند.)
تجربه بيش از ۳ سال سينماي هنر و تجربه و اختصاص يك درصد از ظرفيت سينماي ايران به اين سينماي پايه و ايضا يك درصد از بودجه سينماي كشور نشان از وضعيت غريب سينماي متفاوت دارد كه اميدوارانه به آينده نظر دارد و فعلا چارهاي ندارد كه نظارهگر لاتهاي كوچهخلوتي باشد كه نه تنها بيكن و دكارت متفكرين قرن را مرتد ميشمارند و كيارستمي و سهراب شهيدثالث را تكفير ميگويند و اين در حالي است كه در كشوري كه سرانه مطالعه آن همانند بارشهاي سالانه به خشكي رسيده است و ديگر حتي به ميمنت اين سرانه مطالعه نيز مفاهيم فلسفي و حرف جديدي تراوش نميكند در اذهان مردمانش، طبيعي است كه سينماي هنر و تجربه از نگاه كاسبكارانه مثل مولودي نامشروع و گناهكار ديده شود كه آمده است خواب فيلمسازان و عادت مخاطبان را آشفته سازد (با همين مخاطب در اقليت خود) و كيست كه هم از خواب خوش دست بردارد و هم از عادات روزانه خود بر اساس تكيه بر فرضيه فروش بيشتر، يعني فيلم بهتر !
نمايش سينماي هنر و تجربه را بايد مغتنم شمرد تا پس از قرنها خشكسالي حاكم در سينماي اين سرزمين به جوانان اين مرز و بوم اجازه ميدهد تا تجربهگرايي ناب را بر پرده سينما به نظاره بنشينند و بدانند كه براي اين تجربهگرايي بنيادين چارهاي جز صبر و تحمل و ممارست ندارند تا عادات ويرانكننده بخش عمده سينماي اين سرزمين را به چالش بكشند !
چراغ سينماي هنر و تجربه خاموش شدني نيست و طرفداران خاموشي اين چراغ «عِرض خود ميبرند و زحمت ما ميدارند...»