صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

سه‌شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۰ - 2021 December 07
کد خبر: ۱۱۷۲۷۸
تاریخ انتشار: ۲۰:۱۰ - ۱۹ فروردين ۱۳۹۷

نیلوفر رجایی فر: نمی دانستم ارسطو عاشقم می شود

خانواده نقی معمولی حالا دیگر آنقدر برای مردم جا افتاده‌اند که پیگیری سری پنجم آن مانند فصل‌های قبلی همچنان برایشان جذاب باشد و بخواهند بدانند چه بر سر تک تک شخصیت‌های این سریال می‌آید؛ حتی «الیزابت» که تازه به قصه پیوسته و نقی و خانواده‌اش با اعتماد به او در حال عبور از یک مخمصه بزرگ هستند.

رویداد۲۴-خانواده نقی معمولی حالا دیگر آنقدر برای مردم جا افتاده‌اند که پیگیری سری پنجم آن مانند فصل‌های قبلی همچنان برایشان جذاب باشد و بخواهند بدانند چه بر سر تک تک شخصیت‌های این سریال می‌آید؛ حتی «الیزابت» که تازه به قصه پیوسته و نقی و خانواده‌اش با اعتماد به او در حال عبور از یک مخمصه بزرگ هستند.نقش «الیزابت» یا به قول ارسطو «الی» را «نیلوفر رجایی‌فر» بازی می‌کند. او فارغ‌التحصیل رشته فیزیک و اختر فیزیک از دانشگاه رویال لندن انگلستان است و ۲۵ سال سن دارد.

بازیگر نقش «الیزابت» در مجموعه تلویزیونی «پایتخت ۵» گفت: قبل از حضور در مجموعه پایتخت درباره داعش و جنایاتش آگاهی داشته است زیرا زندگی کردن در اروپا داعش را ملموس‌تر و آشناتر می‌کند.

با او درباره حضورش در مجموعه «پایتخت ۵» و ایفای نقش یک خانم که مدتی را با داعشی‌ها زندگی کرده گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌خوانید:

**خانم رجایی‌فر! با گروه آقای مقدم چطور آشنا شدید و به سریال پایتخت پیوستید؟

ـ رشته تحصیلی من، فیزیک و اختر فیزیک است و در دانشگاه رویال لندن تحصیل کرده‌ام. در لندن تئاتر دانشجویی کار می‌کردم و همیشه پیگیر بازیگری بودم و در دانشگاه محل تحصیلم هم چند نقش کوتاه بازی کرده بودم. در ایران هم چندبار تست بازیگری داده بودم، ولی به خاطر مدت کوتاه اقامتم در ایران نمی‌توانستم در آنها حضور داشته باشم که در نهایت از طریق دوستان که در جریان فعالیت‌های من بود، به کار معرفی شدم و دیداری با آقای محسن تنابنده داشتم. ایشان درباره نقش با من صحبت‌هایی کرد و در نهایت در حالی که سریال کلید خورده بود، من به کار پیوستم.

**پیش از پیوستن به پایتخت، فصل‌های قبلی سریال را دیده بودید و اصلا می‌دانستید چنین مجموعه پرمخاطبی تولید شده است؟

ـ واقعیتش این است که بخش‌هایی از سریال را دیده بودم، ولی چون آن زمان در ایران نبودم، نتوانسته بودم که مدام پیگیر باشم و بدانم که قصه سریال چیست. اما بلافاصله و بعد از اینکه قرار شد در سریال حضور داشته باشم، تمام قسمت‌ها را طی ۲ شب دیدم و بعد به کار پیوستم.

** پس وقتی به بازیگران سریال پایتخت اضافه شدید، دیگر با خانواده نقی معمولی آشنا بودید و می‌دانستید که ماجرا از چه قرار است.

ـ بله همه را می‌شناختم جز بهتاش که او هم در فصل پنج به کار اضافه شد.

** قبل از اینکه جلوی دوربین بروید، می‌دانستید که قرار است نقش یک زن داعشی را بازی کنید؟

ـ کسی که مرا به کار معرفی کرد، گفت که یک نقش بسیار خوب و جذاب است که حتما با ایفای آن دیده می‌شوی و مهم‌تر از همه اینکه ارسطو قرار است عاشقت بشود! (با خنده) و البته من آن زمان نمی‌دانستم یعنی چه که ارسطو قرار است عاشقم بشود! بعد هم در طول کار متوجه شدم و حتی با آقای مصطفی تنابنده هم که صحبت کردم او هم همین را گفت ولی بعدا متوجه شدم که موضوع اصلا عاشقی ارسطو نیست. الیزابت حداقل برای من به قدری لایه‌های شخصیتی جالب و متفاوتی داشت که واقعا خیلی خوشحالم این نقش را ایفا کردم.

** شما قبل از حضور در مجموعه پایتخت نسبت به داعش و جنایاتش آگاهی داشتید و می‌دانستید که چه می‌کند؟

ـ بله، کاملا. چون زندگی کردن در اروپا داعش را برای شما ملموس‌تر و آشناتر می‌کند.

** به خاطر حملات انتحاری و انفجارهایی که روی می‌دهد؟

ـ بله. من در یکی از روزهایی که سر کار می‌رفتم، با خط سیاه قطار، خودم را به محل کار رساندم. وقتی رسیدم متوجه شدم ۱۰ دقیقه بعد در همان جا یک بمب خنثی کرده‌اند و خطر از بیخ گوشم رد شده بود.

** پس شما به واسطه زندگی در ایران و اروپا شاید بیشتر از ایرانی‌ها متوجه امنیتی که در کشورمان وجود دارد، باشید و آن را درک کنید.

ـ بله. کاملا همینطور است. من به واسطه اتفاقاتی که در آنجا می‌افتد، بیشتر متوجه امنیت موجود در ایران هستم.

** در این مدت با افراد داعشی هم مواجهه داشته‌اید؟

ـ نه به هیچ وجه. فقط در اخبار متوجه شدم و اینکه مثلا در محله کناری یک دختر به داعش پیوست و یا از فلان محله دیگر ۴ پسر به این گروه ملحق شده‌اند. مثلا چندی پیش شنیدم که برادر یکی از دوستان نزدیکم بی‌خبر برای کمک به سوریه رفته بود. او متخصص کامپیوتر بود و البته برای مبارزه با داعش به سوریه رفته بود، ولی کسی نمی‌دانست و او خبری در این زمینه نداده بود.

** پس شما با این یکباره رها شدن‌ها آشنایی داشتید. اتفاقی که در سریال برای الیزابت می‌افتد و او از طرف همسرش رها می‌شود.

ـ بله. کاملا همینطور است. این موضوع برای من کاملا ملموس است و الیزابت را کاملا حس کردم. الیزابت همیشه یک قسمتی از من خواهد بود. چون با او رنج کشیدم و حتی برایش گریه کردم. من حتی نمی‌دانستم که خط داستانی که الیزابت را پیش می‌برد، چیست و در طول کار و فیلمنامه‌ای که به دست من می‌رسید، متوجه رنج‌هایی می‌شدم که این زن متحمل می‌شد و این دردها باعث شد که من الیزابت را یک شخصیت جدا و مستقل از خودم بدانم.

** ضمن اینکه شما در طول کار هم به عنوان اولین تجربه جدی شرایط سختی را در مرحله تولید گذرانید.

ـ ما گرمای طاقت‌فرسایی را تحمل کردیم هرچند که از من نقل قول‌های دروغی درباره سختی کشیدن در کار منتشر شده که هیچکدام صحت ندارد. من بیشتر در سرما زندگی کرده‌ام و خیلی گرما را تجربه نکرده بودم، ولی در زمان فیلمبرداری سریال این ماجرا را کاملا درک کردم. مخصوصاً که روز اول که سر صحنه سریال رفتم و گروه مشغول ضبط صحنه‌های مربوط به عبور از دشت بودند. آنجا من هنوز جلوی دوربین نرفته بودم و در سایه مدام آب خنک می‌نوشیدم ولی آنچنان گرمازده شده بودم که نمی‌توانستم حتی حرف بزنم که بعد محسن تنابنده از من پرسید حالت خوب است؟ من هم گفتم بله. صبر کنید تا خودم را با این گرما هماهنگ کرده و به آن عادت کنم.

** تجربه کار با آقای مقدم که یک کارگردان کاربلد و مشهور هستند، چطور بود؟

ـ خیلی شیرین و عالی بود و توانستم چیزهای بسیاری از ایشان یاد بگیرم. او به قدری باتجربه است که کار روان پیش می‌رود.

**درباره موضوع داعش که به آن اشاره کردید، مردم اروپا و حداقل کسانی که شما آنها را می‌شناسید، نسبت به داعش آگاهی حقیقی داشتند؟

ـ به نکته مهمی اشاره کردید. من تابستان سالی که به ایران برگشتم، یکی از دوستان نزدیکم که اسپانیایی است و ما در لندن باهم آشنا شده بودیم، تصمیم داشت که به ایران سفر کند و من را ببیند. اما اولین نگرانی پدر و مادر او حضور داعش در ایران و نگرانی آنها از این موضوع بود. دوست من هم مدام اخبار و مقالاتی برای آنها می‌فرستاد که متوجه بشوند یکی از جاهایی که داعش هنوز پایش را آنجا نگذاشته، ایران است. آنها به سختی باور کردند که ایران امن است و خطری دخترشان را تهدید نمی‌کند.

واقعیت این است که چون ایران در این منطقه حضور دارد، آنها فکر می‌کنند که در ایران هم داعش حضور دارد و کشور ناامنی است. البته این متعلق به نسل قدیم است و جوان‌ترها بهتر می‌دانند که ایران جای امنی است.

** شما در ایران می‌مانید و کار هنریتان را ادامه می‌دهید یا قصد دارید برای ادامه زندگی به اروپا برگردید؟

ـ فعلا در ایران هستم. به واسطه کارم مسافرت زیاد می‌کنم، ولی قصد مهاجرت و ماندن در کشور دیگری را ندارم.

** بازخوردهایی که از کار گرفتید چطور بود؟

ـ عالی. سعی می‌کنم تمام نظرات مخاطبان را دنبال کنم. علی‌رغم اینکه خیلی ارتباط خوبی با فضای مجازی ندارم ولی تمام نظرات را دنبال می‌کنم و می‌خوانم و اتفاقا پیگیر نقدهای سازنده هم هستم. مردم ما خیلی مهربان هستند و لطف بسیاری به من داشتند.

** کدام یک از نقش‌های پایتخت را بیشتر دوست داشتید؟

ـ تک تک این شخصیت‌ها را دوست داشتم و حتی بازیگران این سریال در زندگی شخصیشان را هم خیلی دوست دارم. هرکدام از آنها به نوعی کمک حال من بودند. یکی از لحاظ تکنیکی، یکی از لحاظ آرامش، یکی اینکه من در سریال خوشحال باشم. همه را مساوی و به یک اندازه دوست داشتم. شیرینی صحبت کردن فهیمه، درستکاری و مهربانی هما، دل مهربان نقی و اینکه در عین حال می‌خواهد بگوید من از همه بهترم. بهتاش و غدبازیِ‌های جوانی‌اش، باباپنجعلی، رحمت و … نمی‌دانم کسی را از قلم انداخته‌ام یا نه.

** ارسطوچطور؟ او را نگفتید.

ـ ارسطو دیگر گفتن ندارد.(می‌خندد) همه می‌دانند عالی است.

**اگر فصل ششم پایتخت ساخته شود در آن حضور دارید؟

ـ آن را باید ببینیم.

منبع: فارس
نظرات شما
نام:
ایمیل:
نظر: