رویداد۲۴- مازیار وکیلی: بالاخره بعد از جنجالهای فراوان سری پنجم سریال پایتخت هم به پایان رسید. سریال پایتخت از همان سری نخست توانست مخاطبان زیادی را جذب کند.
داستان خانواده گچکار سادهای بنام نقی معمولی به تدریج ابعاد گستردهتری به خود گرفت و توانست با گسترش داستان و افزودن شخصیتهای مختلف پایتخت را بدل به برندی معتبر در صدا و سیما نماید. چهار قسمت قبلی پایتخت علیرغم فراز و فرودهای زیادی که داشت توانسته بود توجه مخاطب قهر کرده با تلویزیون را جلب کند و آنها را با تلویزیون آشتی دهد.
سری پنجم پایتخت اما از همان آغاز تولید با حواشی زیادی دست به گریبان بود. سرمایهگذار این قسمت سریال پایتخت نه صدا و سیما که موسسه تازهنفس اوج بود که مدتی است به طور جدی وارد کار تولید در سینما و تلویزیون شده است. محسن تنابنده علت حضور موسسه اوج در سری پنجم پایتخت را نبود بودجه در سازمان صدا و سیما اعلام کرد و صراحتاً در مصاحبه خودش با روزنامه فرهیختگان عنوان کرد چون سری پنجم سریال پرداخت یک بیگ پروداکشن پرخرج بوده و صدا و سیما پولی برای هزینه کردن در سریالی با این ابعاد نداشته، خودش از موسسه اوج خواهش کرده تولید سری پنجم پایتخت را به عهده بگیرد.
بنابراین از همان ابتدا مشخص بود که سری پنجم سریال پایتخت به سمت شعارهای مورد پسند موسسه اوج متمایل خواهد شد. اتفاقی که اُفتاد و پایتخت را در قسمتهای آخر به بیانیهای بیظرافت بدل کرد که قصه را رها کرده و به شعار روی آورده است. مشکل پایتخت پنج صرفاً به خاطر بیان شعاری و بیظرافت آن نبود. سری پنجم این سریال مشکلات اساسی دیگری داشت که آن را بدل به ضعیفترین قسمت از سری قسمتهای سریال پایتخت میکرد.
همه لطف و حسن چهار قسمت قبلی سریال پایتخت در این بود که داستان یک خانواده معمولی را تعریف میکرد. خانوادهای که خیلی ساده زندگی میکرد و مشکلات سادهای هم داشت. مشکلات این خانواده مثل نام فامیل آنها معمولی بود. مردم در این خانواده متحد و پُرمشکل روستایی بازتابی از خودشان را میدیدند. همین سادگی و صمیمیت هم باعث جذاب شدن سریال میشد. هرچقدر که تنابنده و مقدم از این سادگی فاصله گرفتند و سعی کردند این خانواده معمولی را بزرگتر نشان دهند، سریال بیشتر افت کرد.
نقی معمولی سری اول سریال پایتخت بدل شد به رمبو سری پنجم که یک تنه با دهها داعشی میجنگد. مردم آن گچکار ساده و سختکوش را بسیار دوست میداشتند، گچکار سادهای که برای دلبری از مخاطب لازم نبود بیانیه بخواند و مثل رمبو با دهها داعشی بجنگد. در پایتخت پنج این سادگی و صمیمیت جای خودش را به شعار داد. شعارهایی که قطعاً ارزشمند هستند اما انقدر در سریال بیظرافت مطرح شدهاند که تماشاگر غیرهمسو با این شعارها را پس میزند. مشکل بعدی پایتخت پنج نحوه قصه پردازی آن بود.
پایتخت پنج انقدر متریال داستانی کم داشت که مجبور شد یک قسمت کامل سریال را بدل به تور گردشگری ترکیه کند یا حضور در بالن را انقدر کش بدهد که حوصله تماشاگر سر برود. از همه بدتر نحوه ورود خانواده معمولی به خاک سوریه بود، این ورود انقدر فانتزی اتفاق میاُفتاد و غیرقابل باور بود که خود تنابنده در چند جا با این مسئله شوخی کرد. مشکل پایتخت پنج بیش از آنکه ایدئولوژیک باشد داستانی است. مثلاً تنابنده برای بعد از سقوط بالن در دریا و حضور اعضای خانواده معمولی در سوریه فکر چندانی نکرده است. مشخص است که هدف تنابنده این بوده که در نهایت ماجرا و داستان را جوری ادامه دهد که سکانسهای اکشن قسمت آخر توجیه داشته باشد و سریال با شمایل تازهای به اتمام برسد.
اما مشکل اینجا است که حضور الیزابت و ماشین جنگی کمکی به ایستایی داستان نکرده است. ماجرای الیزابت و آن ماشین جنگی پایتخت را بیشتر شبیه یک بازی کامپیوتری کرده تا سریالی دراماتیک. خصوصاً که روابط بین آدمها -که همیشه برگ برنده سریال پایتخت بود- در سری پنجم به شدت معمولی و تکراری از کار درآمده است. مشخص است که بالاخره فهمیه به رحمت میرسد و عشق و عاشقی الیزابت با ارسطو فرجامی ندارد. از همه بدتر رمبو شدن نقی در قسمت آخر است که با پیشینه این شخصیت لافزن و ترسو نمیخواند. نقی که از دیدن خراش روی دست هما و شنیدن صدای گلوله تشنج میکرد چطور به یکباره بدل به رمبو شد و با آر.پی.جی آمبولانس داعشیها را منفجر کرد؟ این کار اسمش غیرت نیست، سهلانگاری در شخصیت پردازی است.
عجیب است که در طول این سریال که با بودجه موسسه اوج ساخته شده و قرار بوده همسو با شعارهای این موسسه عمل کند هیچ رد و نشانی از مدافعین حرم به چشم نمیخورد. همه کارها را نقی و خانواده به تنهایی انجام میدهند. در طول این سریال هجده قسمتی ما هیچگاه متوجه نمیشویم چه کسانی با جانفشانی خود اجازه ندادند داعشیها وارد خاک ایران شوند. احتمالاً سازمان صدا و سیما و تیم سازنده پایتخت آماری ارائه خواهند کرد و از درصد بالای رضایت مخاطبان خواهند گفت. چنین آماری چندان قابل استناد نیست، چرا که صدا و سیما انحصار رسانهای را در اختیار دارد و هیچ نهاد و موسسه خصوصی دیگری با صدا و سیما رقابت نمیکند که بتوان آمار رضایت مخاطبین صدا و سیما را با آن نهادها قیاس کرد و نتیجه علمی گرفت.
اما تحلیلها از سری پنجم سریال پایتخت بیشتر از آنکه متوجه خود سریال باشد، متوجه حواشی پیرامون سریال بود. عدهای سریال را تصویری واقعی از اتفاقات سوریه میدانستند که توانسته به خوبی و با دقت زیاد علت حضور ایران را در سوریه را توضیح دهد. عدهای هم پایتخت پنج را سریالی ایدئولوژیک میدانستند که قصد داشت با صرف هزینههای هنگفت گفتمان رسمی حاکمیت را ترویج کند. هیچکدام از این دیدگاهها نمیتواند کیفیت نهایی سریال پایتخت پنج را به درستی تبیین کند. پایتخت پنج سریال بسیار بدی است چون سهلانگاری فراوانی در داستان و شخصیتپردازی آن به چشم میخورد. پایتخت پنج سریال بسیار بدی است چون نمیتواند شعارهایش را با ظرافت مطرح کند.
پایتخت پنج سریال بسیار بدی است چون بخشی از تماشاگران خود را قربانی شعارهایش میکند. اما عذابآورتر از خود سریال برخورد حامیان آن بود که برای نمونه فقط به پستی که حمید رسایی نماینده سابق مجلس در کانال تلگرامی خود منتشر کرد اشاره میکنم. او مخالفان نشان دادن اسارت خانواده معمولی در چنگال داعشیها را داعشی وطنی خوانده بود. برای چنین اظهارنظر تلخ و تاسف آوری باید غصه خورد. پاسخ چنین اظهارنظری را هم سالها پیش سعدی علیهالرحمه به زیبایی داده است: گرتو قران بدین نمط خوانی/ببری رونق از مسلمانی. با چنین هوادارانی پایتخت پنج احتیاج به مخالف ندارد.
اگر قرار باشد سریالی باعث ایجاد شکاف در جامعه شود ساخته نشود بهتر است. با این شکل از حمایت دیگر کسی جرئت نمیکند با سریال پایتخت مخالفت کند، چون متهم به داعشی بودن میشود. این شکل مرعوب و منکوب کردن مخالف نه صحیح است نه اخلاقی. بهترین راه به نظر نگارنده این است که اجازه دهیم همگان نظر خودشان را بدون واهمه از متهم شدن بیان کنند تا مخاطب خودش تصمیم نهایی را درباره این سریال بگیرد.