رویداد۲۴-زاکربرگ، مؤسس شبکه اجتماعی فیسبوک در سخنرانیاش در سال ۲۰۱۰ از واژگانی بهره برد که رئیس جمهوریها استفاده میکنند، از جمعیت سرزمین فیسبوک نام برد. آن زمان به گفته زاکربرگ، جمعیت فیسبوک به اندازه بیش از نیمی از کشورهای جهان رسیده بود در بسیاری از کشورها تصویر فرد، بخشی از حریم شخصی شماست. در نتیجه عکسبرداری یا فیلمبرداری بدون اجازه از شما نقض این حریم دانسته میشود. به همین دلیل است که در برخی کشورها دوربینهای امنیتی مربوط به منازل یا مکانهای عمومی (شرکتها یا پاساژها) تابع قوانین و مقررات بسیار سختگیرانهای هستند. مثلاً دوربین حفاظتی منازل نمیتواند بیش از یک متر از جلوی در خانه را فیلمبرداری کند! چرا؟ چون حریم شخصی افرادی که از خیابان یا آن کوچه عبور میکنند، نقض میشود! البته حریم شخصی براساس توسعه فناوری تعاریف مختلفی مییابد. امروزه در عرصه ژنتیک این پرسش طرح میشود که «آیا ژنهای ما، حریم شخصی ماست؟» اما با گسترده شدن ابعاد پرونده فیسبوک و «کمبریج آنالیتیکا»، این پرسش میتواند به این صورت تغییر یابد: «آیا ویژگیهای شخصیتی ما جزو حریم شخصی ماست؟» اینکه کسی بداند ما تا چه اندازه خوشاخلاق یا شجاع هستیم، تا چه حد خطرناک است؟ به نظر میرسد این موضوع کاملاً خطرناک است! نه تنها برای خود ما، بلکه فراتر از آن برای کشور ما!
شبکههای اجتماعی، حکمرانان جدید
زاکربرگ، مؤسس شبکه اجتماعی فیسبوک در سخنرانیاش در سال ۲۰۱۰ از واژگانی بهره برد که رئیس جمهوریها استفاده میکنند. زاکربرگ از جمعیت سرزمین فیسبوک نام برد. آن زمان به گفته زاکربرگ، جمعیت فیسبوک به اندازه بیش از نیمی از کشورهای جهان رسیده بود. اما سال ۲۰۱۶ بود که فیسبوک بیش از چین جمعیت داشت. آن زمان بود که مقالات زیادی منتشر شد با این جمله: «اگر فیسبوک یک کشور بود...» (If Facebook were a country). امروز اگر این جمله را در گوگل جستوجو کنید، بیش از ۲۸۸ هزار یافته به شما معرفی میکند! از آن زمان بود که بسیاری از واژهها مانند فیسبوکیها (facebookians)، ملت-فیسبوک (facebook nation)، شهروندان فیسبوکی (facebook citizens) و... درست مانند همانهایی که برای کشورها به کار میرود، استفاده شد.
فیسبوک تا همین چند روز پیش بیش از 9/1 میلیارد شهروند داشت و گردش مالیاش (حدود ۴۵ میلیارد دلار) از تولید ناخالص داخلی بیش از نیمی از کشورهای جهان بیشتر بود!
فیسبوک واقعاً در قامت یک کشور درآمده بود و دیگر یک تجربه فناورانه نبود. این کشورِ فیسبوک حالا از قواعد رشد و شکستی مشابه با قوانین کشورها برخوردار شده است. فیسبوک درست مانند کشورها بر پایه اعتماد عمومی شکل گرفته بود و رشد کرده بود و به همان ترتیب نیز نیاز به «حقوق شهروندی» داشت.
اما هفته گذشته رسوایی بزرگ تبدیل به تیتر یک روزنامهها شد: «تعرض به حریم شخصی شهروندان فیسبوکی.»
«کمبریج آنالیتیکا» که یک شرکت مشاور دادهکاوی و تحلیل داده بود، به دادههای شخصی شهروندان این کشور مجازی دست یافته بود و از آنها در زمینههای مختلف سوء استفاده کرده بود. این شرکت نه تنها از این دادهها در مقاصد تجاری و تبلیغاتی بهره برده، بلکه به نظر میرسد در انتخابات امریکا و کشورهای بسیاری نیز دستکاری کرده است. خبر درز اطلاعات فیسبوکیها منجر به آن شد که شهروندان سرزمین فیسبوک تصمیم به مهاجرت از آن بگیرند. آنها حسابهای شخصی خود را در این شبکه اجتماعی بستند! و این یعنی کاهش حدود ۵۸ بیلیون دلاری ارزش فیسبوک!
این شرکت با شناسایی شخصیت هر یک از کاربران میتوانست سادهترین راه را برای متقاعدسازی او به رأیدهی به ترامپ پیدا کند. برای متقاعد کردن افراد تنها لازم است بدانیم آن فرد چه شخصیتی دارد و به چه چیزهایی علاقهمند است. همین کافی است تا بتوانیم با تأکید بر مهمترین موضوعات مورد علاقه او، روشی برای متقاعدسازیاش پیدا کنیم. به این ترتیب، حالا بیش از گذشته مشخص میشود که بخشی از «حقوق شهروندی» در عرصه فناوری، به تعریف ما از حریم شخصی بر میگردد.
شکست با قواعد علم جامعهشناسی و علوم سیاسی
تا پیش از این رسوایی، شبکههای اجتماعی با قواعد نوآوری و فناوری به نبرد همدیگر میرفتند. «اورکات» شکست خورد چون فیسبوک امکانات بیشتری را در اختیار کاربرانش قرار میداد. یاهو شکست خورد چون نه موتور جستوجویش توان رقابت با گوگل را داشت و نه امکانات ایمیلش به اندازه امکانات جیمیل بود! توئیتر رشد کرد چون نوآوریاش در زمینههای مختلف از جمله تعداد کاراکترهای مجازش بود! تا پیش از این قاعده بازی در حوزه شبکههای اجتماعی از جنس فناوری و نوآوری بود؛ اما از همان روزی که فیسبوک تبدیل به کشوری مجازی شد، قواعد شکست و موفقیت این حوزه نیز تغییر یافت؛ حالا قوانین علوم جامعهشناسانه و سیاسی است که تعیینکننده میشود و اصلیترین قاعده «سرمایه اجتماعی» و اعتماد عمومی است!
فیسبوکیها شروع کردهاند به مهاجرت از فیسبوک؛ به کجا؟ معلوم نیست. آنها فعلاً تصمیم به ترک گرفتهاند؛ مقصد جذابتر مشوق مهاجرت نبوده است؛ بلکه عدم اعتماد به سرزمین مبدأ عامل تصمیم بوده است!
ابعاد ترس از شبکههای اجتماعی
1- شنود: به صورت سادهانگارانهای ترس مردم از شبکههای اجتماعی، ترس از دسترسی فرد دیگری به چتها، پیامها و عکسهای آنها است؛ اما به نظر میرسد این ترس شاید کماهمیتترین و پیش پا افتادهترین ترس است.
2- بازاریابی شخصی: هر فرد بر اساس رفتار و کنشهایی که در شبکههای اجتماعی دارد، میتواند در معرض آسیب قرار گیرد. اگر کسانی شخصیت شما را بشناسند و بر اساس آن شما را ترغیب به خریدها یا انتخابهایی کنند که مورد نیاز شما نیست، اسمش را چه میگذارید؟ مثلاً اگر تبلیغات بر اساس رفتار شما به گونهای طراحی شود که میزان هزینههای شما را افزایش دهد؟
3- تأثیردهی بر رأیها و انتخابات: تجربه «کمبریج آنالیتیکا» به ما نشان میدهد که شناسایی شخصیت فردی ما میتواند منجر به اتفاقهای وحشتناکتری نیز شود. با شناسایی شخصیت ما، هر یک از ما میتوانیم مورد هدف پیامهای انتخاباتی یا سیاسی قرار گیریم تا ادراک ما از واقعیت تغییر یابد. این شرکت با همین تکنیک توانست در انتخاب گذشته امریکا، بسیاری از افراد را ترغیب کند تا با وجود ضعفهای آشکار ترامپ، به او رأی دهند! به همین ترتیب میتواند ادراک ما از واقعیت را نیز تغییر دهد! به نظر میرسد ما بی آنکه شبیه شخصیتهای رمان «۱۹۸۴» جورج اورول باشیم، مشغول زندگی در این رمان هستیم.
ما و شبکههای اجتماعی
صرفنظر از اینکه تلگرام میتواند به خودیِ خود خطرناک باشد، به نظر میرسد فیلترینگ آن نیز میتواند ترسها را بیشتر کند. شبکههای اجتماعی و پیامرسان موجود که توسط حمایتهای دولتی در حال شکلگیری هستند، متعلق به چه افرادی است؟ چه کسی میتواند تضمین دهد از اطلاعات مانند «کمبریج آنالیتیکا» درخصوص اهداف سیاسی استفاده نخواهد شد؟ چه گروههایی با چه جهتگیریهای سیاسی اکنون مالکان این شبکههای جایگزین ملی هستند؟
به این ترتیب اگر قرار است که حمایت دولتی در کار باشد، این حمایتها حداقل باید سه ویژگی اصلی داشته باشد:
1- شفافیت معیارهای انتخاب حمایت: این پیامرسانها با کدام معیار انتخاب شدهاند؟ چرا پیامرسانهای دیگری در فهرست حمایتها نیستند. راستیآزمایی این انتخاب چگونه بوده است؟
2- کاهش موانع ورود: انتخاب این پیامرسانها تا چه اندازه مانعی برای ورود پیامرسانهای خصوصی در آینده خواهد بود؟ با این حجم از رانتی که به این پیامرسانها در حال تزریق شدن است، چگونه میتوان رقابت آزاد در روزهای آینده را تضمین کرد؟
3- بهبود اکوسیستم نوآوری: آیا حمایت از این پیامرسانها منجر به بهبود و ارتقای اکوسیستم نوآوری شده است یا برعکس با ایجاد انحصار به از بین بردن آن رقابت کمک خواهد کرد؟
به نظر میرسد باید به پاسخهای این پرسشها با دقت توجه کرد. حساسیت نسبت به این تصمیم نباید غیرضروری دانسته شود. راهحلهایی که برای تضمین حفظ حقوق شهروندی و حریم شخصی پیش روی ما است، بدون شک بخشی فناورانه و بخشی اجتماعی است. یکی از راهحلهای فناورانه این است که مردم تنها به آن دسته از شبکههای اجتماعی مهاجرت کنند که به صورت متنباز (Open Source) قابلیت ارزیابی عمومی و شفاف توسط متخصصان وجود داشته باشد. نه تنها اپلیکیشن قابل بررسی باشد، بلکه در سمت سرور نیز قابلیت ارزیابی و بازرسی آزاد وجود داشته باشد. هر چند استفاده از فناوری بلاکچین نیز میتواند در افزایش این اطمینان نقش بازی کند. به این ترتیب پیشنهاد میشود برای اعطای حمایت دولتی دو شرط گذارده شود:
۱- پیامرسانهایی که از تسهیلات داخلی استفاده میکنند، متعهد شوند که کل برنامه خود را «متنباز» (Open Source) نمایند. بر این اساس ۱) امکان ارزیابی امنیتی آنها وجود دارد و ۲) امکان استفاده از «نوآوری باز» (Open Innovation) برای توسعه نرمافزار و جلوگیری از انحصار فراهم میشود.
2-یک بنیاد غیردولتی با یک ساز و کار دموکراتیک و رأیگیری از میان توسعهدهندگان داوطلب آن پلتفرم آزاد (اعم از ایرانی و خارجی)، نظارت عمومی و زمینههای توسعه را فراهم نماید.
و هر پیامرسانی که پذیرفت (نه فقط این پنج مورد منتخب!) بر حسب رشد و به صورت مرحلهای حمایت صورت گیرد. هرکس هم دوست نداشت، روی حمایت مالی دولت حساب نکند! این سیاست هم اعتمادافزاست، هم مشوق نوآوری و هم ما را از آن سرگذشت تکراری رها میکند! در وضعیت فعلی هیچ کدام از پیامرسانهای داخلی به این صورت رفتار نکردهاند. به امید آنکه اعتماد مردم به عنوان اصلیترین عامل موفقیت بیش از گذشته مورد توجه قرار گیرد.