رویداد۲۴-آقای رحیمپور ازغدی در سخنرانیاش رئیس جمهوری را بیسواد و دروغگو خطاب کرده است / قبل از آنکه به نام اسلامیسازی علوم، به جوانان بسیجی آدرس نسبیگرایان و راه نئولیبرالیسم را بدهد، باید به این سؤال پاسخ بدهد که اگر این دقایق را نمیداند و به زبان میآورد، «بیسواد» است و اگر میداند و میگوید، یک «دروغگو» است از چهرههای تکراری صدا و سیما؛ خطبههای پیش از دستور نماز جمعه و حالا مسئول انتقاد از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی. سالهاست پول و امکانات خیلی از نهادهای حاکمیتی و از جمله دوربینهای صدا و سیما، به صورت پیوسته در اختیار او است تا چنان که سایت رسمی انتشار آرایش نشان میدهد در موضوعات متنوعی از خانواده و سیاست خارجی گرفته تا سیاست داخلی و عدالت و اقتصاد و علوم انسانی و فقه و جنگ تحمیلی و انقلاب اسلامی و اندیشههای امام خمینی و توسعه و مهدویت هرچه میخواهد، بگوید. «عقلانیت، بحثی در مبانی جامعهشناسی»، «فقه و تئوری دولت»، «محمد پیامبری برای همیشه» و «مجموعه گفتارهای طرحی برای فردا» عناوین برخی کتابهای او هستند که از جامعهشناسی تا فقه و تاریخ اسلام و آینده پژوهشی سرک کشیدهاند. نقل است که علمای برجسته سالها پژوهش میکنند تا بتوانند در مورد یک موضوع، سخنی جدی بگویند. او اما تنها در یکی از سیدیهای منتشر شدهاش 70 ساعت درباره عدالت حرف زده است. هیچ کس از او نمیپرسد حاصل بیش از یک دهه حضور در شورای انقلاب فرهنگی و بیش از چند هزار ساعت سخنرانی در حوزههایی به این گستردگی چه بوده است؟
گستردگی و تخصصی شدن حوزههای مختلف دانش بشری و تواضع علمی، اولین اصل در علوم انسانی است که علمای حوزههای مختلف را به این سمت که تنها در یک شاخه معین، به تحقیق بپردازند، در همه حوزهها حرف نزنند و بیش از حرف زدن بشنوند، مقید نبودن به پژوهش و جایگزین کردن پژوهش با سخنرانی، اما به این چهره پرنفوذ حوزه علوم انسانی این امکان را داده که درباره همه چیز سخن بگوید. حکیم دوران که مدرسه نرفته و خط ننوشته، با مدرک دیپلم، مسألهآموز صد مدرس شده است و البته قول مشهوری است که آن کس که درباره همه چیز سخن میگوید، در حقیقت درباره هیچ چیز سخن نگفته است.
دانشگاه به کنار؛ تاکنون هیچ اجازه اجتهادی از مراجع تقلید معتبر و صاحب سبک حوزه نیز به ایشان منتشر نشده است.
حالا حسن رحیمپور ازغدی باز به میدان آمده و در سخنانی جنجالی، رئیس جمهوری را به دلیل ناآشنایی با مبانی علوم انسانی نواخته است. آنچه اما عجیب مینماید، ارجاعات او به آرای سه نظریهپرداز غربی یعنی «تامس کوهن»، «پل فایبرآیند» و «ایمره لاکاتوش» برای دفاع از ایده علوم انسانی اسلامی است.
آقای رحیمپور ازغدی درحالی برای دفاع کردن از علوم انسانی اسلامی و «فرهنگی بودن این علوم» به این چهرهها ارجاع میدهد که هر دانشجوی لیسانس علوم اجتماعی هم میداند که هر سه چهره در زمره متفکرانی هستند که از دستگاههای معرفتی نسبیگرا دفاع میکنند. آنها اساساً قائل به وجود هیچ حقیقت غیر تاریخی و جهانشمولی نیستند و از این رو نخستین مخالفت آنها نه با گفتارهای علمی که با گفتارهای دینی به عنوان مدعیان دستیابی به حقیقت است. آقای رحیمپور ازغدی اگر به همان دروس آیتالله جوادی آملی بسنده میکرد و در همانها متمرکز میشد، میدانست که مهمترین انتقاد ایشان به علوم انسانی غربی نسبیگرایی و شکگرایی موجود در آن است و علوم انسانی اسلامی دقیقاً قرار است در خلاف جهت آرای کوهن و لاکاتوش و فایبرآیند، به سمت حقایق جهانشمول حرکت کنند.
به هر حال آنچه واضح است، اینکه کوهن و فایبرآیند و لاکاتوش به عنوان نسبیگرایان جدید، کاملاً در برابر هر پروژه فکریای قرار میگیرد که دستیابی به حقیقتی را دنبال کنند. علاوه بر آن، همه میدانیم نسبیگرایی از مقومات دستگاههای فکری نئولیبرال در جهان امروز است ، دستگاهی که سالهاست تلاش دستگاه فرهنگی نظام مبارزه با آن بوده است.آقای رحیمپور ازغدی در سخنرانیاش رئیس جمهوری را بیسواد و دروغگو خطاب کرده است. او اما قبل از آنکه به نام اسلامیسازی علوم، به جوانان بسیجی آدرس نسبیگرایان و راه نئولیبرالیسم را بدهد، باید به این سؤال پاسخ بدهد که اگر این دقایق را نمیداند و به زبان میآورد، «بیسواد» است و اگر میداند و میگوید، «دروغگو» است./