رویداد24- «ایرانی ها بسیار باهوش تر از اعراب هستند که شاید نادان ترین ملت روی زمین باشند، چرا که به آمریکا و پروژه های آن در منطقه به صورت مجانی خدمت می کنند و از اقتصاد این کشور پشتیبانی کرده و برای بیکاران آن فرصت شغلی فراهم می سازند، با این حال در نهایت واشنگتن از پشت به آنها خنجر زده و با پرچم سفید به سوی رقیبشان یعنی ایران می رود، کشوری که مذاکره کننده ماهر و صبوری بوده و بینی مذاکره کنندگان غربی را به خاک مالید تا در نهایت به بهترین قرارداد ممکن دست یافته و بر اساس آن نیز کرامت خود را حفظ کرد، به محاصره اقتصادی و تحریم ها پایان داد، دارایی هایش را پس گرفت، زیربنای هسته ای خود را به صورت کامل نگه داشت و به یک قدرت منطقه ای بزرگ تبدیل شده که دستور کار خود را بر کشورهای منطقه و جهات تحمیل می کند.»
عبدالباری عطوان، روزنامه نگار و تحلیلگر برجسته جهان عرب و سردبیر روزنامه رای الیوم در مقاله ای که تحت عنوان «بررسی عمیق مصاحبه انفجاری شیخ حمد بن جاسم با روزنامه فایننشال تایمز: چه کسی برای دخالت قطر در بحران سوریه چراغ سبز نشان داد؟ چرا عربستان این کشور را از کرسی فرماندهی کنار گذاشت؟ آیا باید به این نتیجه برسیم که اختلاف میان دو کشور بار دیگر بروز می کند؟ چرا قطر و شبکه الجزیره علیه هم پیمان خود معمر القذافی غییر موضع دادند؟ چه کسی طرح آنها در لیبی را بر هم زد؟» روی پایگاه اینترنتی این روزنامه قرار گرفته، آورده است:
«در ماه مارس سال ۲۰۰۲ میلادی برای مشارکت در همایش دموکراسی، توسعه و تجارت آزاد در دوحه قطر دعوت شدم که در آن زمان از روی بلندپروازی به حق قرار بود نسخه عربی و یا خاور میانه ای مجمع جهانی اقتصاد در داووس سوئیس باشد اما محقق نشد، تا جایی که به یاد دارم یکی از سمینارهای همایش مذکور نیست در رابطه با برنامه هسته ای ایران بود و از شاخص ترین سخنرانان آن نیز شیخ حمد جاسم بن جبر آل ثانی، وزیر وقت امور خارجه قطر در کنار چندین سخران دیگر از آمریکا و اروپا بودند.
هنگامی که بحث های پنج سخنران سمینار مذکور پایان یافت، به افراد حاضر در سالن اجازه داده شد پرسش های خود را مطرح کنند، من نیز یکی از آنهایی بودم که دست خود را بلند کرده و پس از آن نوبتم رسید به صورت خیلی خلاصه گفتم که به چینش سمینار و سخنرانان آن و همچنین اظهارات آنها چندین اعتراض دارم که مهم ترین آنها این است که در مورد برنامه هسته ای ایران صحبت شد اما هیچ فردی از این کشور در میان سخنرانان نبود تا دیدگاه دیگری برای ما بیان کند، سخنرانان نیز ۲۶ بار در مورد برنامه هسته ای ایران و خطرهای آن صحبت کردند اما تنها یک بار هم که شده نامی از برنامه هسته ای اسرائیل نبردند.
در این هنگام شیخ حمد بن جاسم به عنوان سرپرست وزارتخانه مسئول برگزاری این همایش میکروفن را در دست گرفت و گفت: در گذشته و حال با عبدالباری عطوان توافق نظر نداشته و در آینده نیز نخواهم داشت، با این حال تذکر وی کاملا درست است چرا که برنامه هسته ای اسرائیل خطری برای منطقه به شمار می آید و می بایستی یک کارشناس ایرانی نیز روی صحنه سمینار کنونی حضور می یافت.
همکارانم در سالن از این لحن خصمانه شیخ بن جاسم در قبال من تعجب کرده و یکی از آنها گفت: می دانیم که وی در گذشته و حال با تو توافق نظر ندارد اما چرا تاکید دارد که این عدم توافق در مورد آینده نیز صدق می کند در حالی که هیچ کسی علم غیب ندارد و نمی تواند آینده را پیش بینی کند؟
در این جا اذعان می کنم که شیخ بن جاسم هیچ گونه محبتی در قبال من نداشته و هرگز برای شرکت در هیچ یک از کنفرانس های زیر نظر وزارت امور خارجه قطر نیز دعوت نشدم که آخرین مورد آنها چند ماه پیش از کنار رفتن وی از این وزارتخانه، درباره بیت المقدس اشغالی بود و افراد دعوت شده به آن نیز بیشتر از ۷۰۰ نفر بودند، با این حال من هرگز از این مسئله نارحت نشدم و بر این باورم که خیری در آن بوده است.
این سخنان را به مناسبت نخستین مصاحبه شیخ حمد بن جاسم از زمان پایان دوران نخست وزیری و وزارت امور خارجه وی در قطر بیان کردم، مصاحبه ای طولانی با روزنامه بریتانیایی فایننشال تایمز که روز چهارشنبه منتشر شد و در آن با جسارت اظهار نظر کرد و در برخی از بخش های آن نیز بسیاری از واقعیت های تاریخی و سیاسی را ذکر کرد که هیچ نویسنده و تحلیگری نمی تواند آن را نادیده بگیرد و یا بدون توجه از کنار آن بگذرد، مهم ترین این واقعیت ها را نیز می تواند در موارد ذیل خلاصه کرد:
نخست این که شیخ حمد بن جاسم در مورد روزهای آغازین بحران سوریه روشن سازی کرد، جایی که اظهار داشت: هنگامی که در سال ۲۰۱۲ جنبش در سوریه آغاز شد، ما چراغ سبز دریافت کرده بودیم که قطر رهبری این پرونده را بر عهده خواهد داشت چرا که عربستان سعودی در آن هنگام نخواست فرمان را در دست بگیرد، با این حال تغییری در سیاست به وجود آمد و ریاض به ما خبر نداد که می خواهد در صندلی عقب باشیم، در نتیجه کار بدانجا کشید که با یکدیگر رقابت کنیم و این درست نبود.
دوم این که اذعان کرد که قطر حامی یکی از طرف های درگیر در لیبی یعنی «فجر لیبی» و جنبش اخوان المسلمین بود در حالی که امارات از طرف دیگری یعنی گردان های الزنتان پشتیبانی کرد، این دو طرف نیز رقیب یکدیگر بودند، بنابراین در لیبی آشپزهای زیادی وجود داشت و به همین دلیل نیز آش خراب شد!
سوم این که بر این مسئله که ایرانی ها بسیار باهوش تر از اعراب هستند و نسبت به آنها صبر بیشتری دارند، تاکید کرده و گفت: ببینید چند سال با قدرت های جهانی مذاکره کردند، آیا بر این باورید که یک کشور عربی می تواند برای این مدت طولانی مذاکره کند؟
چهارم این که از باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا جانبداری کرده و وی را از هر گونه سرزنشی در قبال ابراز ناامیدی از اعراب در مصاحبه طولانی با مجله آتلانتیک مبرا ساخت، جایی که شیخ حمد در مصاحبه خود که همزمان با سفر اوباما به ریاض و تشدید اختلافات میان دو طرف منتشر شد، تصریح کرد: من نیز ناامید هستم و وی را سرزنش نمی کنم چرا که ما اعراب نتوانستیم ثابت کنیم که هم پیمان قابل اعتمادی هستیم.
پنجم این که روابط کشورهای عرب منطقه خلیج (فارس) با آمریکا را نامتعادل خواند و تاکید کرد که در طول ۳۰ سال گذشته این کشورها در راستای منافع آمریکا و جهان غرب قیمت جهانی نفت را کنترل کرده و بر اساس همین منافع نیز آن را کاهش و افزایش دادند، با این حال در مقابل این مسئله چه چیزی به دست آوردند؟
این پنچ اعتراف از شیخ بن جاسم که به عنوان نماینده کشور و امیر خود در منطقه رفت و آمد داشت، از یک طرف پشتیبانی کرده و با طرف دیگر دشمنی می کرد، در یک کشوری جنگ به راه می انداخت و کشور دیگری را بی ثبات می کرد، با در اختیار داشتن شبکه الجزیره که تقریبا برای بیشتر از ۲۰ سال بر اذهان جهان عرب تسلط داشت و انقلاب هایی را شعله ور ساخت، در اصل از موشک های قاره پیما برخوردار بود، اتحادیه عرب را به صورت کامل در کنترل داشت به گونه ای که عضویت نظام حاکم در سوریه در این اتحادیه را به حالت تعلیق درآورده و فرد گمنام و ناشناسی به نام «معاذ الخطیب» را می آورد تا بر کرسی این کشور در اتحادیه بنشیند و در نشست دوحه به نمایندگی از آن سخنرانی کند، باید به عنوان زمینه پژوهش و تحقیق شمار زیادی از تاریخ نگاران و پژوهشگران و همچنین تشکیل کمیته تحقیق عربی و یا بین المللی برای اطلاع از تمامی شرایط و اوضاع آن دوره مورد استفاده قرار گیرد، چرا که برخی کشورهای منطقه دچار ویرانی شده و می شوند و صدها هزار نفر نیز کشته شده اند.
در واقع ما امیدوار بودیم که همکارمان «رولا خلف»، دستیار سردبیر روزنامه فایننشال تایمز که شیخ حمد بن جاسم را به خوبی و همانند منطقه خاور میانه می شناسد، از وی در مورد آغاز و دلایل نقش آفرینی قطر در بحران سوریه و همچنین هویت طرف و کشورهایی می پرسید که برای دخالت در امور این کشور با پول و اسلحه، تشکیل «شورای ملی» مخالفان و انتخاب «برهان غلیون» به عنوان رئیس آن، به عضویت درآوردن ترکیبی از لیبرال ها و اخوان المسلمین در این شورا و دست داشتن در بیشتر جدایی های وزرا و سفرا از نظام دمشق، به دوحه چراغ سبز نشان داند.
مسائل دیگری نیز نیازمند ارائه توضیح هستند از جمله این که عربستان سعودی چگونه، با دستور کدام طرف و به نفع کدام طرف قطر را از رهبری پرونده سوریه کنار گذاشت؟ چرا شبکه الجزیره بر خلاف موضع خود در قبال انقلاب های تونس، مصر و لیبی، بیشتر از سه هفته در قبال به اصطلاح انقلاب سوریه بی طرف باقی ماند اما پس از آن با تمام قدرت و با بسیج ارتش های رسانه ای علیه نظام حاکم در دمشق و در پشتیبانی از مخالفان آن دست به کار شد؟ آیا آن دودلی اولیه الجزیره به دلیل روابط راهبردی و شخصی میان بشار الاسد، رئیس جمهوری سوریه و شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر وقت قطر بود؟ چه چیزی باعث از بین رفتن از رابطه شد؟
دیگر مسئله نیازمند ارائه توضیح نیز در رابطه با سرمایه گذاری های بیش از ۱۵ میلیارد دلاری دوحه در سوریه، کاخ های خاندان حاکم قطر در کشور مذکور و همچنین همان پیشنهاد مالی است که شیخ حمد بن جاسم آن را به دست رئیس جمهوری سوریه رساند، پیشنهادی برای دست کشیدن این کشور از هم پیمان ایرانی خود که گفته می شود ارزش آن نزدیک به ۱۵ میلیارد دلار بوده است.
آخرین دیدار شیخ تمیم بن حمد، ولیعهد وقت قطر و پادشاه کنونی این کشور با رئیس جمهوری سوریه پیش از قطع روابط میان دو کشور و گفت و گوهای صورت گرفته در این دیدار که بنا بر گزارش ها، خصمانه بوده نیز نیازمند ارائه توضیح است، چرا دولتمردان سوری نیز به دور از تبلیغات با چنین شفافیتی صحبت نمی کنند تا از هر دو طرف تصویر اطلاع یافت؟
شاید کودتای قطر علیه سرهنگ معمر القذافی و نظام حکمرانی وی در لیبی که شیخ حمد بن جاسم نقشی اساسی در آن ایفا کرد نیز نیازمند ارائه توضیح باشد، چرا که القذافی دوست شخصی امیر پیشین قطر به شمار می رفت، همواره در شب تحویل سال به مدت دو ساعت میهمان بینندگان شبکه الجزیره بود و بسیاری از مجریان برجسته این شبکه از جمله «سامی حداد»، «خدیجه بن قنه» و «لیلا الشیخلی» نیز مصاحبه های زیادی با وی انجام دادند، بنابراین باید پرسید که چه اتفاقی افتاد؟ دلایل این کودتا چه بود؟ فرآیند زمینه سازی دخالت نظامی قطر در طبقه دهم هتل «شیراتون» در دوحه و فراهم ساختن پوشش لازم برای دخالت نظامی نیروهای ناتو از سوی اتحادیه عرب با اعمال فشار قطر و امارات نیز چگونه انجام شد؟ این آشی که پخته بودند چگونه خراب شد و این دخالت نظامی چگونه لیبی را به چنان دولت ناکام و شکست خورده ای تبدیل کرد که بیشتر شهروندان این کار به دوران حکمرانی القذافی غبطه می خورند؟
نکته دیگری نیز در سخنان شیخ بن جاسم مطرح شد که در رابطه با دستکاری قیمت نفت در داخل سازمان اوپک و نشست های آن از سوی کشورهای عرب حاشیه خلیج (فارس) به نفع جهان غرب بود، مسئله ای که نبود هر گونه نقش حاکمیت اعراب بر منابع طبیعی خود را به اثبات می رساند و تمامی دیدگاه های آنهایی که می گویند این بازار و نفت شیل است که در زمینه قیمت جهانی نفت نقش بزرگی ایفا می کنند نه تصمیم های سیاسی، را نیز رد کرده و به باد فنا می دهد؛ بحران کنونی کاهش دو سومی قیمت جهانی نفت و از دست رفتن تقریبا ۳۷۵ میلیارد دلار از درآمدهای نفتی سالانه کشورهای مذکور که می تواند جهان عرب را به سوئیس دیگری تبدیل کند نیز از شاخص ترین پیامدهای فاجعه بار در این زمینه به شمار می آید.
از سوی دیگر، اشکالی ندارد که با شیخ حمد بن جاسم سر این مسئله توافق نظر داشته باشیم که ایرانی ها بسیار باهوش تر از اعراب هستند و به عبارت دیگر این که اعراب شاید نادان ترین ملت روی زمین باشند، چرا که به آمریکا و پروژه های آن در منطقه به صورت مجانی خدمت می کنند و از اقتصاد این کشور پشتیبانی کرده و برای بیکاران آن فرصت شغلی فراهم می سازند، با این حال در نهایت واشنگتن از پشت به اعراب خنجر زده و با پرچم سفید به سوی رقیب آنها یعنی ایران می رود، کشوری که یک مذاکره کننده ماهر و صبور بوده و بینی مذاکره کنندگان غربی را به خاک مالید تا این که در نهایت به بهترین قرارداد ممکن دست یافت که بر اساس آن کرامت خود را حفظ کرد، به محاصره اقتصادی و تحریم ها پایان داد، دارایی هایش را پس گرفت، زیربنای هسته ای خود را به صورت کامل نگه داشت و به یک قدرت منطقه ای بزرگ تبدیل شد که دستور کار خود را بر کشورهای منطقه و جهات تحمیل می کند.
در واقع در مصاحبه شیخ حمد بن جاسم با روزنامه فایننشال تایمز مسائل دیگر زیادی وجود دارند که می توان به آنها نیز پرداخت با این حال فرصت این کار وجود ندارد، اما در هر حال مهم ترین پرسش همچنان این خواهد بود که در رابطه با نقش آفرینی ها و انگیزه ها، اتاق های بسته رهبری به اصطلاح «انقلاب های بهار عربی»، طرف های ذی نفع از این اقدامات و همچنین پیامدهای این کار که به تبدیل برخی کشورهای باثبات جهان عرب به کشورهای ناکام، کاهش شدید اهتمام عربی و بین المللی به مسئله نخست اعراب یعنی فلسطین، مجرم شناختن مقاومت به عنوان یک پدیده تروریستی و شعله ور ساختن آتش فتنه فرقه ای منجر شده اند، چگونه به واقعیت دست یابیم؟
مسئله دیگری وجود دارد که باید مطرح کرد و آن نیز این است که ما در این مصاحبه، بوی اختلاف میان عربستان سعودی و قطر را استشمام می کنیم که در این اواخر آتش آن زیر خاکستر پنهان شده اما به نظر می رسد که برخی ها در آن می دمند تا دوباره شعله ور شود، به احتمال زیاد نیز حمله شدید شیخ «یوسف القرضاوی» به عبدالفتاح السیسی، رئیس جمهوری مصر، متهم دانستن وی در رابطه با «فروش جزیره های صنافیر و تیران به عربستان» و درخواست از ملت مصر به انقلاب علیه این قرارداد آن هم پس از سکوتی طولانی مدت، نشانه ای است که وجود این اختلاف را ثابت می کند و شاید سرآغازی برای از سر گیری آن باشد.
در این جا می پرسیم که آیا شکستن سکوت شیخ حمد بن جاسم نیز آن هم در شرایط کنونی، مقدمه ای برای آشکار ساختن اختلاف قطر با عربستان است؟
در پایان باید گفت که منطقه به جوش آمده و به سوی تحول بسیار خطرناکی که ویژگی های آن را نمی شناسیم در حال خیزش است، بدون شک قطر و شاید هم خود حمد بن جاسم نیز نقش جدیدی در این حول ایفا خواهند کرد، ما نیز راهی جز نظارت و انتظار در پیش نداریم.»
منبع: روزنامه فرا منطقه ای رای الیوم
ترجمه از: شفقنا