اما از طرف دیگر درک و بصیرت ظاهراً عالی او جنبه دیگری داشت و به زحمت میشد آن را نادیده گرفت: او اغلب مطمئن اما گاهی هم ناتوان بود و گاهی هم در این موارد دیگر دانشمند نبود بلکه چهرهای لکنت دار و مملو از ناامنی خطرناک میشد که واکنش غریزهایاش این بود که با عصبانیت انتقاد کند و طوری رفتار کند که گویا غریزهاش، هرچند ساکت و گیج، در واقع به شیوهای روشن و مقتدر به او میگفت چه باید بکند.
رویداد۲۴-اما از طرف دیگر درک و بصیرت ظاهراً عالی او جنبه دیگری داشت و به زحمت میشد آن را نادیده گرفت: او اغلب مطمئن اما گاهی هم ناتوان بود و گاهی هم در این موارد دیگر دانشمند نبود بلکه چهرهای لکنت دار و مملو از ناامنی خطرناک میشد که واکنش غریزهایاش این بود که با عصبانیت انتقاد کند و طوری رفتار کند که گویا غریزهاش، هرچند ساکت و گیج، در واقع به شیوهای روشن و مقتدر به او میگفت چه باید بکند. در طول مبارزات انتخاباتی او به نوعی به چهره کاری تحسین شدهای تبدیل شد. کارکنان او از تمایلش به ادامه دادن حرکت و برگشتن به هواپیما و پیاده شدن از آن و دوباره برگشتن به هواپیما و شرکت در میتینگها یکی پس از دیگری با ابراز غرور از انجام فعالیتهایی بیشتر از هر کس دیگری – دو برابر هیلاری! – و همیشه مسخره کردن سرعت پایین مخالفانش در شگفت میشدند. او اجرا میکرد. بنن با نوعی پیچیده از تحسین ضعیف، چند هفته پس از پیوستن به ستاد به صورت تمام وقت اظهار کرد: «این مرد هیچ وقت از دونالد ترامپ بودن دست بر نمیدارد.»
ترامپ کمی بعد از آنکه رسماً بهعنوان نامزد نهایی حزب جمهوریخواه معرفی شد، نخستین گزارشهای اطلاعاتی خود را ارائه کرد و در طول همین گزارشها بود که صدای زنگ خطر در میان کادر ستاد جدیدش به صدا درآمد: به نظر میرسید او توانایی لازم برای پذیرفتن اطلاعات گروه ثالث را ندارد. یا شاید فاقد علاقه بود؛ در هر صورت به نظر میرسید از اینکه تقاضاهای رسمی را مورد توجه قرار دهد هراس دارد. او هر نوع صفحه نوشته شده را سد میکرد و برهر نوع توضیحی دست رد میزد. بنن میگفت: «این مرد واقعاً از مدرسه بیزار است و حالا نمیتواند از آن خوشش بیاید.»
روش کار ترامپ هر قدر هم که هشدار دهنده باشد نمایانگر فرصتی برای افرادی بود که در مجاورت او بودند: با درک کردن او، با مشاهده نوع عادات و واکنشهای خالی از فکر او که رقبای کاریاش از قدیم یاد گرفته بودند به نفع خود از آنها استفاده برند، نزدیکانش هم میتوانستند او را به بازی بگیرند، او را به «حرکت» در آورند. با وجود این، اگر چه ممکن است او امروزه به حرکت درآمده باشد، اما هیچکس پیچیدگیهای موجود در ادامه دادن روند حرکت کردن او در همان جهت در فردا را دست کم نمیگیرد.