رویداد۲۴-«روز دوشنبه (فردا) در قلب مسکو برای لحظهای زودگذر، بن بست تلخ میان روسیه و آمریکا کنار گذاشته میشود. این روز هفتاد و یکمین سالروز به هم رسیدن نیروهای آمریکا و شوروی سابق در جنگ جهانی دوم در 25 آوریل 1945 در پل تورگا بر روی رودخانه "الب" (البه) است که در آن نقطه آلمان نازی به دو قسمت تقسیم شد. در طول یک هفته هیتلر مرد و چند روز بعد جنگ جهانی دوم در اروپا به صورت رسمی به پایان رسید.»
روزنامه ایندیپندنت در گزارشی با اشاره به روابط پر تنش روسیه و آمریکا نوشته است: واقعه رودخانه "الب" از لحظات نادری است که دو کشور با یکدیگر متحد بوده و با یک حس مشترک متحد شدند. اما با وجود اهمیت سمبلیک و بالای این روز و مقامات حاضر در مراسم باز هم یک مراسم نمیتواند پردهای بر واقعیتهای موجود بگذارد. در حال حاضر ممکن است که ما به طور کامل شاهد تجدید حیات جنگ سرد نباشیم، در واقع هیچ درگیری ایدوئولوژیکی به وجود نیامده و کمونیسم به طور کل از صفحه زمین برچیده شده و روسیه اکنون به دنبال گسترش رویکرد منحصر به فرد خود از نظام سرمایهداری است اما وضعیت کنونی توام با تنشها، بدگمانیهای دو طرفه و عدم درک متقابل باز هم نشان دهنده سردی روابط دو کشور نسبت به گذشته است.
آمریکا متوجه نمیشود که چرا روسها بر این باورند که اوکراین جزئی از روسیه بوده و چرا باید به عنوان حوزه نفوذ آنها باقی بماند و چرا تصرف کریمه توسط آنها موجه است؟ مسکو چند سال پیش درست چنین رفتاری در گرجستان در یکی از مناطق شوروی سابق که به دنبال نزدیکترین خود به غرب بود، اتخاذ کرد.
روسیه به نوبه خود همیشه احساس ناامنی میکند و قادر نیست درک کند که چرا آنچه که این کشور به عنوان یک دلیل کاملا منطقی برای حفاظت از مرزهای خود تلقی میکند، توسط غربیها به عنوان یک تخاصم غیر الزام آور و بیپایه تصور میشود. نمیتوان گفت که ناتو با 28 کشور عضو در سال 2016، تجسمی از رایش سوم نیست که به طور پنهانی به دنبال گسترش نفوذ خود در مناطق شوروی سابق در اروپای شرقی است تا به عنوان سکوی پرتابی به سمت سرزمین مادری خیز بردارد.
دیگر عوامل جنگ سرد اولیه نیز در حال نمایان شدن است. هر دو طرف گرچه به اعلان جنگ علیه یکدیگر به صورت مستقیم بی میل هستند اما جنگهای نیابتی برگزار میکنند که نمونه مشهود آن سوریه است. روسیه به دنبال تقویت نیروهای مسلح و هم چنین ناوهای خود در مناطقی که آمریکا و ناتو سالهای سال در آنجا برتری داشتهاند، است. نگرانیهای قدیمی زمان جنگ سرد ناگهان دوباره زنده شدهاند که میتوان به کنترل کانالهای دریایی میان گرینلند، ایسلند و انگلیس اشاره کرد که زیردریاییهای روسیه برای رسیدن به آتلانتیک شمالی باید از آنجا عبور کنند.
همواره اقدامات تحریک آمیز ادامه دارد. برای روسیه حضور ناتو در نزدیکی بیش از حد به مرزهایش یک اقدام تحریک آمیز است. روسیه و آمریکا در دوران جنگ سرد با حضور آلمان شرقی، لهستان، بلاروس و کشورهای بالتیک صدها مایل از یکدیگر دور بودند. اما اکنون لهستان، استونی، لتونی و لیتوانی به ناتو پیوستهاند و دیگر ناتو پشت درهای روسیه قرار گرفته است.
پس روسیه نیز اقدامات تحریک آمیزی را به روش خود انجام میدهد. یکی از نمونههای بارز آن در 13 آوریل بود زمانی که "دونالد کوک" ناوشکن آمریکا در حال گشت زنی عادی خود در آبهای بینالمللی دریای بالتیک بود که دریانوردیاش توسط یک جت روسی دچار اختلال شد. پاسخ واشنگتن به این اقدام روسیه این بود که اعلام کرد این یک اقدام غیر حرفهای بود اما شواهد نشان میدهد که تنشهای بیشتری در راه است.
هفته گذشته در جلسه استماع سنا ژنرال کورتیس اسکاپاروتی، فرمانده ارشد ناتو و مسوول آتی نیروهای آمریکا در اروپا اعلام کرد، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه نه تنها به دنبال عقب نشینی ناتو است بلکه خواستار نابودی آن است.
در حال حاضر آمریکا چندین تیپ جنگی در داخل و خارج از اروپای شرقی مستقر کرده است. در همین راستا واشنگتن بودجه ارتش خود را در اروپا تا 4 میلیارد دلار افزایش داده است. اکنون اسکاپاروتی خواهان یک تیپ جدید با استقرار دائمی 5000 نیرو است تا از هر گونه اقدامات تحریک آمیز طرف مقابل جلوگیری کرده و پاسخ آمریکا را در برابر هرگونه اقدام متخاصم و مستقیم روسیه تضمین کند.
در برابر اتفاقاتی مانند اتفاقی که برای ناوشکن دونالد کوک افتاد، اسکاپاروتی مدافع انجام اقدام متقابل است. بدین معنی که ناتو نیز با برگزاری مانور نظامی در لهستان در تابستان امسال با حضور 25 هزار نفر نیرو که تنها ترس و نگرانی روسیه را شعله ورتر خواهد کرد، پاسخ خواهد داد.
با این حال تسلیحات هستهای میان دو کشور به عنوان خط قرمزی در هر مواجههای باقی مانده است و بزرگترین دلیل آن امیدواری به این است که جنگ سرد دوم از این بیشتر داغتر نشود. اما به هر حال هرگونه اشتباه مانند یک اقدام تحریک آمیز و تلافی جویانه از جمله مرگ یک ملوان یا سقوط یک جنگنده میتواند عواقب ناگواری به همراه داشته باشد.
همه این مسائل و اتفاقات از اتفاق رودخانه الب بسیار فاصله دارد اما25 آوریل 1945 یک نقطه طلایی در طول تاریخ است. اکنون واشنگتن و مسکو دریافتهاند که هر یک میتوانند بزرگترین دشمن یکدیگر در دوران پسا جنگ باشند.
به هر حال این شمع همکاری اگرچه میلرزد اما میسوزد. هر از چندگاهی "گروه الب" متشکل از ژنرالهای بازنشسته آمریکایی و روسی در یک کشور سوم به بررسی چالشهای موجود در روابط دو کشور میپردازند. این گروه هیچ جایگاه رسمی ندارد اما در این نشستها این فرصت گرانبها برای شرکت کنندگان ایجاد میشود که به درک نقطه نظر یکدیگر بپردازند.
این یک توافق کامل نیست و رونمایی از یک تندیس در مرکز مسکو نمیتواند جهان را تغییر دهد اما در حال حاضر این بهترین چیزی است که میتوان به آن امیدوار بود.