رویداد۲۴ غلامعلی رجایی دانشآموختهی دکترای تاریخِ دانشگاه تربیت مدرس است و به گفتهی خودش از سال ۹۱ مشاور هاشمی بود. وی همچنان از نزدیکان به خانوادهی هاشمی محسوب میشود.
رجایی بعد از شهردار شدن «محمدعلی نجفی» مشاور شهردار شد و حتی بعد از رفتن نجفی حکم او تغییری نکرد و همچنان مشاور شهردار، یعنی «محمدعلی افشانی» است.
در ادامه بخش اول این مصاحبه را میخوانید:
*با توجه به این شرایطی که ایران از نظر اجتماعی و اقتصادی دچارش است، به نظر شما جمهوری اسلامی به معنای کلی، تا کی ادامه پیدا میکند؟ آیا پتانسیلش را دارد که مطابق با شعار معروف تا انقلاب مهدی (ع) ادامه پیدا کند یا عمر محدودی دارد؟ چشم انداز شما چیست؟ دوام حکومتها بسته به سلسه شرایطی است که اگر آن شرایط محقق بشود، این دوام طبق قاعده، پابرجاست و مدت بقای حکومتها طولانیتر است. باید دید شرایط جمهوری اسلامی چقدر فراهم است و شرایط سلبی چقدر ایجاد شده است و اینها در تراز با یکدیگر چقدر قابل مطابقت و چقدر قابل تضاد و تعارض هستند!
از نظر من جمهور اسلامی تا مادامی که نظر مردم نسبت به آن برنگردد و به گزینهی دیگری فکر نکنند، همهی عوامل دیگر هم که موجود نباشد برقرار خواهد بود.
۵۰ درصد اقتصاد دست دولت نیست
*خب مردم را در این شرایط در نظر بگیرید. رضایتمندی مردم از حکومتها برحسب قاعده معلولِ مجموعه فاکتورهاست، که باید آنها را احصا کنیم؛ آیا مردم این حکومت را در مجموع مفید میدانند؟! گاهی حکومتی میتواند مفید باشد ولی به دلایلی شرایط و ابزار مفید بودن را ندارد؛ مردم اگر [این موضوع را] تشخیص بدهند، میگویند حکومت میخواهد مفید باشد ولی نمیتواند؛ یک مثالش این است که دولت در مسائل اقتصادی میخواهد خیلی کارها بکند ولی بیشتر از ۴۷-۵۰ درصد اقتصاد دستش نیست برحسب قاعده مردم میگویند دولت [اقتصاد] دستش نیست.
قلههای اقتصادی متعددی فراهم شده است که اینها مستقل از دولت هستند؛ نهتنها این دولت، به طور کل «دولت» در جمهوری اسلامی؛ ربطی به دولت شخص روحانی ندارد!
اگر آن مؤلفهها مردم را راضی کند این جمهوری اسلامی ادامه پیدا میکند، اگر که راضی نکند به قاعده مردم به گزینه دیگری فکر میکنند.
مردم ایران طی قرنها محافظه کار شدهاند
به لحاظ تاریخی تصورم این است که مردم ایران، چون رفتوآمد سلسلههای تاریخی [در ایران] زیاد بوده است، ریسک نمیکنند؛ این حتی در شهرهای تعیین کنندهای مثل تهران [مشخص است]؛ تهران کم وبیش در ۲۰۰ سال اخیر شهر تعیین کنندهای در سپهر سیاسی کشور بوده است؛ از مشروطه تا بعد از مشروطه میبینیم که تهران تعیین کننده است حتی در انقلاب اسلامی و نهضت نفت.
در تظاهرات سال قبل، اغتشاشات، ناآرامیها، اعتراضها، و هرچه که بخواهیم اسمش را بگذاریم در تهران استارت نخورد، حرکتهای محدودی انجام شد ولی این جمعیت با جمعیت کلان شهری مثل تهران، هم به لحاظ کمیت و هم به لحاظ ماهیت و کیفیت کم و بیش [به اعتراضها] نمرهای نداد. در این قضایا اگر چه در اِعداد شهرهایی که اغتشاش و اعتراض شد، بود، ولی بیشتر به تحلیل و به اعتقاد من تهران نقش تماشاچی را ایفا میکرد. خب پیدا بود که این اعتراضها و اغتشاشها به جایی نمیرسید که آن هم بحث مستقلی دارد.
بنابراین میشود گفت مردم ما در طی قرون متمادی به زبانی، محافظه کار شدهاند؛ لذا تن به هر ریسکی نمیدهند. خب اگر بخواهند از حکومتی روی برگردانند، باید به طور کامل به اطمینان رسیده باشند که آن حکومتِ مفیدی برایشان نیست و رضایتمندیشان را جلب نمیکند و به دنبال تحقق خواستههاشان نیست؛ آنموقع دیگر باید ما از شورش عبور کنیم و برسیم به یک چیزی مثل چنج و دگرگونی و انقلاب و این مسائل…
ایدهآل این است که جمهوری اسلامی مادامالعمر باشد
باید ببینیم در سوالتان چه مؤلفههایی مد نظر شما است، که بگوییم آیا جمهوری اسلامی مادام العمر است.
ایدهآل این است که این جمهوری اسلامی مادامالعمر باشد و به ظهور امام زمان وصل شود ولی اگر این را در کنش دولتمردان، حاکمان و طیف رهبری و نه فقط رهبر، نبینیم، نه! یک چنین چیزی را نمیشود پیشبینی کرد! چون بسیاری از حکومتهای دیگر در طول تاریخ بودند که با این داعیه آمدند ولی نتوانستند؛ الزاماتی دارد؛ به نظرم مهمترینش رضایتمندی مردم و این است که با یک واقعنگری و واقعگرایی به مسائل نگاه کنیم. مرحوم هاشمی در این قضیه استاد بود و بسیار هم نتیجه گرفت؛ اگر نظام بتواند با این واقعگرایی و واقعنگری با مسائل پیرامون و معضلات و مشکلات خودش مواجه شود، آنموقع میشود گفت که مشکلات را میتواند حل کند؛ ولی اگر دچار توهم و تخیل و خیالبافی و اتوپیا و … باشد، نه!
باید ببینیم ما چه تعریفی میکنیم؛ من یک حرف نویی که میخواهم بزنم این است که مثلاً یکی از بحثهایی که این روزها مطرح است این است که آقای ابطحی دعوت شده به افطار رهبری، خب دعوت شده که شده! این چه چیزی است که حالا دستبهدست بگردد و عکسهایش را منتشر بکنند؛ ما چرا اینقدر در ظرفیت سیاسی خودمان کوتهبین و کوتهخط شدهایم که این برای ما یک مسله شده است. میگویند چرا ابطحی دعوت شده؟! چرا پیش از این دعوت نمیشده؟ آیا چرا دعوت بشود یا نشود مساله است؟
ما مسایلمان با جهان و با خودمان نباید اینها باشد؛ اگر اینطور به مسائل نگاه بکنیم مسائل خیلی سطحی است. حالا در حد خودش عیب ندارد یک سؤال است [شرکت ابطحی در افطاری] ولی اینکه بیاید و حجم بالایی را بگیرد این قابل قبول نیست.
خداوند با هیچ حکومتی عهد و پیمان نبسته است
به هرحال این بحث یک بحث خیلی جدی است که خداوند با هیچ حکومتی عهد و پیمان نبسته است؛ سنتهای تاریخ هم همین را نشان میدهد که اگر حکومتها درست عمل نکنند هرچقدر هم مقدس باشند نخواهند ماند و نمیتوانند بمانند!
قبلتر به خواست مردم اشاره کردم، این موضوع صبغهی ارزشی ندارد که هرچه مردم بخواهند حق است، نه، ممکن است یک کسی را نخواهند و حق باشد یا آن چیزی که مردم بخواهند حق نباشد، چون همیشه هم اکثریت با حق نیست؛ خب حضرت امیر را شما ببینید، چطور با او برخورد شد، در حدی که دعا کرد خداوند ایشان را از مردم بگیرد؛ پس رضایتمندی هم بار ارزشی ندارد، به عنوان نفس قضیه و ظاهر قضیه که اینها [مردم] چیزی را بخواهند.
امام هم ازقضا، چون سالگرد امام هستیم، چنین اعتقادی داشتند، آزاد اندیشی خاصی داشتند و معتقد بودند مردم یک چیزی را بخواهند کسی نمیتواند مخالفت کند، اگر کسی مخالفت بکند مشروع نیست؛ حتی اگر آن چیزی که مردم بخواهند به صلاحشان نباشد؛ تعبیر امام یادم است که «به شما چه مربوط است مردم غیر از صلاح خودشان را بخواهند، خودشان میدانند»؛ دودش در چشم خودشان میرود؛ ولی این که مردم آزاد هستند چیزی را بخواهند، و آنچه که میخواهند را محقق کنند، این مهم است؛ حالا آن چیز، چیز صالحی است به صلاح است یا به صلاح نیست.
امام خمینی: اگر مردم جمهوری اسلامی را نخواهند ما به رأی مردم احترام میگذاریم
حتی یادم است، شاید کمتر هم گفته شده باشد، فکر کنم در آخرین مصاحبههایی که امام در فرانسه کردند؛ از امام سؤال شد: اگر مردم به شما بگویند که ما جمهوری اسلامی نمیخواهیم شما چهکار میکنید؟ ایشان گفت: «البته اینطوری نیست، اینجوری که خیابانها نشان میدهد مردم میگویند ما جمهور اسلامی را میخواهیم اما اگر اینطور که شما میگویید شد که مردم جمهوری اسلامی را نمیخواهند ما باید به رأی مردم احترام بگذاریم البته من حرف خودم را خواهم زد»؛
یعنی من به عنوان یک آدم، شخص خمینی یک رأی دارم و من میگویم جمهوری اسلامی میخواهم، مردم میتوانند نخواهند؛
فیالواقع در رفراندوم اگر مردم «نه» میگفتند، کسی نمیتوانست کاری کند، مردم را هم کسی مجبور نکرده بود، حالا اینکه مردم چقدر جمهوری اسلامی را میشناختند یا چه تصوری داشتند بحثهای درست و واردی است و باید هم روی آن بحث بشود.
در آن برههی زمانی جمهوری اسلامی را میخواستند؛ کمااینکه بعضیها هم نظر منفی دادند و کسی هم تعقیبشان نکرد؛ ما یک مورد نشنیدیم که کسانی که رأی منفی به جمهوری اسلامی دادند، کسی اینها را مورد مواخذه و سوال قرار داده باشد؛ اصلاً این بحثها نبود.
*فکر میکنید در چه فضایی آمریکاییها و مخالفان جمهوری اسلامی ادبیاتشان تغییر پیدا کرده است و به سمت گفتمانی میروند که ایران چنچ و رژیم چنج را تبلیغ میکنند؟ چرا در این همه سال سراغ این پروژه نرفته بودند؟ آنها دامنهی ناامیدی را در میان مردم رصد میکنند، ابزار این کار را هم دارند، میبینند که دامنهی ناکامی، ناکارآمدی و ناامیدی مردم بیشتر از قبل شده است و البته این بحث «چنج» بحث تازهای نیست؛ اوایل انقلاب که این سلطنتطلبها میگفتند ما میآییم امام میگفتند«خوب بیایید و ببینید مردم با شما چه رفتاری میکنند». از بعد از پیروزی انقلاب این بحث بوده که ما میآییم و مجدد برمیگردیم. بعد که سلطنتطلبها مأیوس شدند، افتاد به دست ابر قدرتها و الان این بحثها مطرح شده که بیشتر علامت و نشانهها را این اغتشاشات سال قبل داد؛ به هر حال در هشتاد و چند شهر شوخی نیست، این قضیه که اعتراض کردند و اغلب هم جوانها بودند و عمده شعارها به سطح زندگی، اقتصاد و معیشت برمیگشت، تا مسایل ارزشی و سمت و سوی سیاسی!
بنابراین آنها براساس دو دوتا چهارتایی که از رصد داخلی میکنند به چنین تعبیری رسیدند و به نظر من این نسخه، نسخهای است که، حالا حالاها روی میز اینها هست. این دستور از بیرون به داخل دده شده است، البته صد درصد منشا بیرونی ندارد.
در نهایت من فکر میکنم آدم اگر آن اغتشاشات را عام ببیند، یک فریب است، چون واقعاً قاطبهی مردم نبودند، خب، دهه فجر را شما چه میگویی؟ آن همه مردم آمدند و به نفع نظام شعار دادند؛ اگر در آذر و دی آن حرفها بود، در بهمن خلافش بود.
نه میشود نادیده گرفت، که فریب و خود فریفتن است، و نه میشود روی آن یک منظر عام داشت؛ آنطوری که من دارم میبینم در امر سیاسی این یک مقدمه بود، اگر خوب تبدیل بشود ممکن است به مسیر خودش برگردد، اگر نه با موج بیشتر، برزرگ تر و پهنتری خواهد آمد، که محتمل هم هست.
وقتی جمهوری اسلامی است که … میخواستم راجع به سؤال قبل یک نکتهای را تکمیلی اضافه کنم، برای اینکه جمهوری اسلامی الان هست، ولی این نکته را هم باید بدانیم، نه هر ماندنی ماندن است و نه هر رفتنی هم رفتن! بنابراین ممکن است، یک چیزی به اسم جمهوریاسلامی بماند اگر امیال ارزشی مردم را محقق نکند، رفاه مردم را مهیا نکند، عدالت برقرار نکند و بحثهای دیگری که در این نکته مطرح است. یعنی اگر مثل این بشود که جمهوری اسلامی انگار یک مغازهی گلفروشی بوده بعد میرود و تابلوی آن میماند و یک نجاری جای آن را بگیرد مردم که به تابلو کار ندارند؛ جمهوری اسلامی وقتی جمهوری اسلامی است که اهدافی را که اسلام گفته، امام گفته است و رهبری میگوید محقق بشود و برای بحثهای مخالف با آن اهداف چاره اندیشی بشود.
هیچ حکومتی خودش را در مقابل منافع مردم قرار نمیدهد
اینکه در ایران اینترنت اینقدر ضعیف است با جمهوریاسلامی سازگاری ندارد، گردش آزاد اطلاعات چیزی نیست که شما بخواهید مردم را محدود کنید؛ یک شعبه قضایی حق ندارد بیاید چیزی را که میلیونها نفر از مردم به آن رجوع کردند را فیلتر کند. حتی این بحث حقوقی دارد؛ من همان موقع هم حدس میزدم و به یکی از بزرگان هم در یک جلسهای گفتم: هیچ حکومتی خودش را در مقابل منافع مردم قرار نمیدهد، مردم از تلگرام نفع میبینند؛ البته خب تالی فاسد هم دارد ولی درصدش درصد بالایی نیست.
اگر تلگرام بد بود چرا اجازه دادند که کار کند؟ وقتی اجازه دادند کار کند چرا اکنون اینگونه برخورد میشود، و دیدید مردم هم تبعیت نکردند؛ این به نفع نظام، حکومت و حاکمیت نیست که یک چیزی را که میدانند مردم مخالفت میکنند بیاید تحریم کند. حالا بیاید سرعت را کم کند، پهنای باند را کم کند و بحثهای دیگر؛ ضمن اینکه من میدانم در سطح دولت هم در این باره اختلافهایی وجود دارد.
اگر جمهوری اسلامی در تعارض بامردم قرار گیرد، برای بقا راه سختی را در پیش دارد
به نظر میرسد دیگر دورهی محدود کردن ملتها نیست، یعنی موج آگاهی و بیداری و بیداریخواهی به تعبیری، اینکه نوع به نوع میروند به سمت دانستن یا اینکه تمام محافل شیشهای [شفاف] شده است، رشد کرده است. الان که شما حرفهای من را ضبط میکنید، چه بسا یک دقیقه بعد، اگر آنها را پخش کنید همه بتوانند گوش کنند؛ در این شرایط کسی نمیتواند بگوید که نبین، نگو، نشنو، نخوان؛ این روشها جواب نمیگیرد!
بنابراین اگر جمهوری اسلامی برود به سمت تعارض با مردم و پشت کردن به آن اهداف خودش، به نظر من راه سختی را برای بقای خودش در پیش دارد.
*با این تفاسیر فکر میکنید مردم جمهوری اسلامی را میخواهند یا نمیخواهند؟ من که نمیتوانم از طرف همه مردم نظر بدهم!
*نظر شما راجع به شعارهایی مثل «اصلاح طلاب اصول گرا دیگه تموم ماجرا» و موضعگیریهایی که در حوادث سال گذشته اتفاق افتاد چیست؟ ما خودمان قبل از انقلاب اینکاره بودیم؛ برای راهپیماییها در سال ۵۷ شعار تهیه میکردیم، بعضی شعارهای تظاهرات دزفول در دورهی انقلاب را من تهیه میکردم؛ اینکه شعارهایی داده بشود برای ۳ یا ۴ هزار نفر معنایش این نیست که کل ملت آن شعارها را نمایندگی میکنند، اما باید این را پذیرفت که، بله! برای بعضیها اینکه نه اصلاحطلب و نه اصولگرا نمیتوانند کاری کنند امری جا افتاده است!
*یعنی به نظرشما دوجریان اصلاحطلبی و اصولگرایی از بین میروند؟ نه از بین نمیروند، هیچ جریانی در تاریخ از بین نمیرود، ضعیف میشوند ولی از بین نمیروند؛ دیگر آن کارایی خودشان را ندارند. ممکن است یک جریانی با یک نطق دو، سه یا ۵ دقیقهای نتواند دهها میلیون را [پای صندوق رأی] بیاورند؛ احتمالاً ما در این قضیه شاهد ریزشی باشیم، البته این در حالی است که آن جریان نتواند خودش را بازسازی کند و توجه مردم را به خودش معطوف کند.
خب مردم میبینند مثلاً چیزهایی را خواستند از این دولت، این دولت نتوانست انجام بدهد؛ قضیهی حصر، صرف نظر از اینکه تنها در دست دولت نیست، بله، رییس شورای عالی امنیت ملی، رییس جمهور است، ولی خب هر کسی کل قضیه را میسنجد میبیند که قضیهی حصر، یک امر حاکمیتی است و فقط به رییس جمهور مرتبط نیست، خب لابد چونههایش زده شده بود.
به برداشته شدن حصر امیدوار نیستم
*آقای کروبی در نامهی امروز [۹ خردادماه] گفته که کلید حصر در دست ملک الموت است. آیا این نشان از اتفاقات پشت پردهای دارد؟ من از نامه الان مطلع شدم ولی میدانم که بر حسب قاعده، سیاست حاکمیت این است که به تدریج یک سری محدودیتهایی را بردارند که ما نمیدانیم چقدر طول میکشد؛ ولی من هم خیلی امیدوار نیستم این شرایطی که گفته میشود در برداشته نشدن حصر تأثیر دارد مرتفع بشود، باید شرایطی به وجود بیاید که آن شرایط را ما نمیتوانیم پیشبینی کنیم؛ اگر آن شرایط پیش بیاید برحسب قاعده، وضعیت متفاوت میشود، ولی با وضع موجود من امیدی به برداشته شدن حصر نمیبینم.
*در کوتاه مدت منظورتان است؟ بله، حتی ممکن است یکی دوسال دیگر طول بکشد؛ به همان دلیلی که الان ۷ و ۸ سال شده است.
محصورین، در حصر از رهبری با احترام یاد میکنند
*فکر میکنید مانع اصلی چیست؟ آیا دلیل اینکه رفع حصر انجام نمیشود نگرانی بعد از رفع آن است که محصورین مثل آیت الله منتظری که تا یک حدی خودش را محدود کرد زیر بار یک سری محدودیتها نمیروند؟ من نمیتوانم از طرف آنهایی که حصر را تمام نمیکنند حرف بزنم ولی به قاعده ممکن است نگرانیهایی باشد که از نظر من آن نگرانی بی مورد است؛ به دلیل اینکه همان موقع، وقتی آیت الله منتظری از حصر بیرون آمد هیچ اتفاقی نیفتاد؛ همان موقع من به یکی از مقامات نامه نوشتم و پیشنهاد کردم که این حصر جمع بشود؛ نوشتم نه یک آقای منتظری، که ده منتظری دیگر هم هیچ خطری برای کشور و حاکمیت نخواهند داشت! مثال برجستهاش، محمد نوریزاد را ببینید، نامههایی که به رهبری نوشت چقدر نقل مجالس میشد ولی بعد نامهها که تعدادشان به دو رقم رسید، دیگر کمتر کسی شاید بخواند.
هاضمهی جامعه این است، اگر موضوع این است که بعضیها میترسند که اینها بیایند و جریانی ایجاد کنند، نگرانی بی مورد است؛ چون این دو نفر عاقل و دلسوز کشور و انقلاب هستند، به هرحال اینها رییس مجلس و نخستوزیر دورهی امام بودند و آدمهای متعهدی هستند، همین الان هم من خبر دارم در حصر از رهبری با احترام یاد میکنند، البته گلههایی هم دارند.
در مجموع بدون شک، اگر که دوهفته هم مردم بروند اینها را ببیند، شعار بدهند هیچ اتفاقی نمیافتد.
هیچ حاکمیتی با رفتوآمد و چهار تا شعار و چهل تا شعار جمع نمیشود مگر اینکه از درون سست، متزلزل و پوسیده باشد.
من جمهوری اسلامی را حکومتی نمیبینم که با دو سه هفته رفتوآمد مردم به منزل آقای موسوی و کروبی چیزی عوض بشود، طبیعی است که مردم میروند، احترام میکنند و اعلام همبستگی میکنند بعدش هم تمام میشود.
من قول میدهم که بعد از مدتی در آن کوچه کمتر کسی تردد کند، اگر تا چند هفته آنجا انتظامات بگذارند، مراقبت کنند و مردم بروند و بیایند هیچ اتفاقی نمیافتد. به نظر من اگر بعضیها ترس از اتفاقات پس از حصر هستند باید دو، سه ماهی تحمل کنند.
شما ببینید در پاریس، بهخاطر مسایل اقتصادی و کارگری پاریس یکسر غرق آتش میشود، ماشین آتش میزنند محلهها را آتش میزنند راهها را میبندند؛ ولی تعداد دستگیریها کم است.
به نظر من حکومتها باید حوصله داشته باشند، لازمهی حاکمیتها حوصله است و هر چه حوصله بیشتر باشد مردم راضیترند؛ اگر این حوصله هم در رابطه با حصر دیده بشود من تصورم این است که هیچ اتفاقی نمیافتد، یعنی اگر همین امشب حصر برداشته شود هیچ اتفاقی نمیافتد.
*شایعهای چند روز پیش بود که احتمال است که احتمالا آقای خاتمی با رهبری دیداری داشته باشند. گویا درخواستی هم از طرف آقای خاتمی مطرح شده است؛ این موضوع تکذیب شد ولی تکذیب آن خیلی قوی نبود، شما چقدر احتمال میدهید این اتفاق بیافتد و چقدر خبر دارید؟ میدانم این را سایتی که اسمش را نمیخواهم بیاورم و همیشه هم دروغ میپراکند مطرح کرد؛ فکر میکنم رفتن آقای ابطحی به مراسم افطار دفتر رهبری این شائبه را ایجاد کرده که لابد آقای خاتمی هم رفته است میگفتند که ملاقات کردند، نمیگفتند درخواست کرده است، نه این یک شایعه است؛ اینکه نامه نوشته باشد یا نه را من نمیدانم ولی میدانم شرایط این کار وجود ندارد، البته معنایش این نیست که دریچهی ملاقات رهبری به روی اصلاحطلبها بسته است، نه، نیمچه دریچههایی گاهی باز میشود به طور مثال آقای منتجبنیا ملاقات میکند آقای رهامی با ایشان ملاقات کرده است آقای جهانگیری ملاقات کرده است ولی اینکه آقای خاتمی [ملاقات کرده] باشد من فکر نمیکنم این اتفاق بیافتد.
یادم هست یک بار خودم به آقای هاشمی گفتم -در آن دورهای که رهبری بیمار بودند و همه [ملاقات] میرفتند و حتی این عمو پورنگ و اینها هم میرفتند [ملاقت میکردند]- گفتم شما آقای خاتمی را ولو شده، سر زده ببرید پیش آقا و قضیه تمام بشود؛ حالا خب ایشان ملاحظاتی داشتند و این کار انجام نشد!
*ملاحظات چه بودند؟ نگفتند!
*همان سال نود و سه که این موضوع مطرح بود گفتند که خاتمی درخواست داده ولی پذیرفته نشده است. پیشنهاد من این بود که آقای هاشمی، [خاتمی را] سر زده ببرند ولی ایشان جوابهای خاصی میدادند.
*چه بود این جواب خاص؟ گفتند خیلی خوب، ولی من این خیلی خوب را، خیلی خوبی که این کار را میکنند نمیدیدم.
*دلیلش چه بود؟ معذوریت داشتند، نمیخواستند یا دلشان نبود؟ نه اینها نبود، چطور آقای هاشمی دلش نخواهد که آقای خاتمی و رهبری آشتی کنند.
*سه تا گزینه را گفتم من آخریها را گفتم، دوتا از آنها منفی بود. آقای هاشمی تفکری داشت که موافق نبود در جمهوری اسلامی دعوا بشود، قهر بشود؛ گاهی هم که بحثهای خودش مطرح میشد، تعرضاتی به خانوادهاش میشد، میگفت: «من نمیخواهم دعوا شود». حتی غالباً اجازهی شکایت هم نمیداد؛ جز آن مورد شهرری که خیلی بد و حرمت شکنانه بود، بقیه را به دفتر و وکلایی که کارش را پیگیری میکردند میگفت دنبال نکنید.
یا در انتخابات سال ۸۴ ایشان نظراتی داشت که رایش این نبود که اعلام شد، چون دور اول برنده شده بود، معمولاً کسی که دور اول برنده بشود دور دوم اینجور شکست نمیخورد؛ ولی گفتند: «من نمیخواستم حیثیت نظام زیر سؤال برود» لذا ایشان در سال ۸۴ هم یک نظرات خاصی داشت.
بنابراین آقای هاشمی دنبال این بود که دعوا نشود حتماً استقبال میکرد که این مساله حل شود و خودشان هم یک بار به من گفتند با رهبری صحبت کردند که این مشکل فاصله با آقای خاتمی دیگر باید یک جوری تمام شود.
*جواب چه بوده است؟ جواب را من نمیتوانم بگویم. بعضی چیزها را نمیتوانم بگویم؛ ولی خودتان یک اشارهای کردید. فقط میدانم از طرف آقای هاشمی و خاتمی نبوده است، ظاهراً رهبری ملاحظاتی داشتند.
دربارهی سال ۸۴ یعنی آقای هاشمی اعتقاد داشت برای مرحلهی دوم اتفاقاتی در انتخابات افتاده که نتیجهی انتخابات به نفع ایشان بوده و عوض شده یا به نفع احمدی نژاد نمیشده است؟
بله؛ ایشان ملاحظاتی راجع به نتیجهی انتخابات داشتند و بحث خصوصی هم که میشد، میگفتند که اسنادی در اختیار دارند که نتیجهی انتخابات به گونهای دیگر بوده است؛ بعضیها آمدند پیش ایشان و گزارشاتی دادند که در چه جاهایی چه کارهایی انجام شده است و ایشان همهی اینها را به لحاظ تاریخی ثبت و ضبط کرده و یک روزی هم لابد، تا چند دههی دیگر منتشر میشود.
اما آن سال ۸۴ موج حمایت از احمدی نژاد و حداقل موج ضد هاشمی خیلی قوی بود!
*یک دوگانهی احمدی نژاد هاشمی درست کردند، از هاشمی هم در بعضی از موضوعات بد دفاع شد ولی اینها به معنای شکست هاشمی نبود! ببینید همین موج، مگر برای موسوی و کروبی درست نشد؟ چطور احمدی نژاد با رأی ۸_۹ میلیون اختلاف، …
۱۱ میلیون
۱۱ میلیون اختلاف برنده شد. نمیشود به موج توجه کرد، باید دید باطن قضیه چیست، هرکسی موج انتخابات ۸۸ و اقبال مردم را میدید، نتیجه میگرفت که لابد نتیجهی انتخابات باید متفاوت با آنچه اعلام شد باشد!
حالا بعضیها میگویند نه، شما دارید کلان شهرها را میبینید، بعضاً هم درست است بعضی از شهرهای کوچک اقبال شهرهای بزرگ را به جریان اصلاحات نداشتند؛ ولی مفاهمهی کلی این بود که آقای موسوی رأی میآورد و رأی اصلی متعلق به ایشان بود. حرفهای دیگری هم زده میشود که به جای خودش استدلال میشود.
منبع: انصاف نیوز