رویداد۲۴ در یکی از سکانسهای فیلم بهیادماندنی بازگشت به آیندهی ۲ (۱۹۸۹)، مارتی مک فلای (شخصیت اول فیلم) با ماشین زمان به سال ۲۰۱۵ میرود، او در این سفر با یک جفت کفش اسنیکر نایک روبهرو میشود که بندهای آن بهصورت خودکار بسته میشوند.
ایدهی اسنیکرهای مجهز به بند خودکار یا self lacing هرگز از ذهن هواداران بیرون نرفت تا اینکه در سال ۲۰۱۵، نایک عرضهی اسنیکرهای مجهز به بند خودکار را اعلام کرد.
حتی پس از گذشت ۲۶ سال از ساخت فیلم و عرضهی Nike Mag (مدل اولیهی کفش مجهز به بند خودکار که به صورت محدود تولید شد) تولید این کفش باز هم یک روند آیندهنگرانه داشت. تا چند سال گذشته باوجود پیشرفتهای زیاد فناوری از دههی ۱۹۸۰، باز هم بهینهترین مکانیزم برای بسته شدن خودکار بند اسنیکرها کشف نشده بود؛ اما نایک توانست این ایده را به واقعیت تبدیل کند. سرانجام با همکاری مؤسسهی پژوهش پارکینسون مایکل جی فاکس (مایکل جی فاکس نام بازیگر نقش مارتی مک فلای در فیلم بازگشت به آینده است که خود از این بیماری رنج میبرد) مدل Mag در سال ۲۰۱۶ عرضه شد البته سرعت بستهشدن بندهای این مدل نسبت به مدل کفش فیلم بازگشت به آینده ۲ خیلی کمتر بود.
بااینحال Nike Mag مقدمهای برای تولید کفش حرفهای HyperAdapt 1.0 شد که برای ورزشکاران درنظر گرفته شده بود. فناوری بسته شدن خودکار بند کفش بیش از ۱۰ سال در دست بررسی بود و تستهای زیادی را در پیش داشت. تنها دلیل شرکت نایک برای تولید این کفش، مفهوم نوستالژیک آن نبود بلکه این کفش میتوانست انعطاف و پتانسیل بالایی را در ورزش ارائه کند. اما ازآنجاکه هیچ نمونهی اولیهای برای تولید این مدل وجود نداشت، کار نایک دشوارتر شد زیرا باید از نوآوری و آزمونوخطا برای تولید نمونههای اولیهی این کفش استفاده میکرد.
به این منظور نایک، یکی از مهندسان تازهوارد شرکت به نام تیفانی بیرز را برای هدایت پروژه انتخاب کرد. بیرز در میان وظایف دیگر خود بدون بودجه یا مهلت مشخصی روی این پروژه هم کار میکرد. او که در سال ۲۰۱۷ نایک را برای انجام یک مأموریت کوتاه در تسلا ترک کرد، فرآیند ساخت کفش مجهز به بند خودکار را در کنفرانس سوم می با حضور توزیعکنندگان و خردهفروشان کفش آمریکا (FDRA) شرح داد. موانع زیادی بر سر راه بیرز و تیم او قرار داشت اما آنها توانستند در هر مرحله روشهای خلاقانه و مبتکرانهای را برای از بین بردن موانع ارائه کنند. بیرز چارچوب ساختار آیندهنگرانهی نایک را در قالب شش سؤال مطرح کرد و به شرح فرآیند مشارکتی برای حل هر سؤال پرداخت:
۱. چطور بند کفش را بکشیم؟
واضحترین چالشی که نایک با آن روبهرو بود کشیدن بندهای کفش برای بستن آن بود. در این مرحله سابقهی بیرز در مهندسی پلاستیک و قالبگیری تزریقی به کمک او آمد. او در مورد موتورها که کلید رسیدن به راهحل بودند هیچ اطلاعاتی نداشت، بنابراین تصمیم گرفت از افراد متخصص در این زمینه کمک بگیرد.
در این مرحله تیم فرآیندهای فنی را آغاز کرده بود. بیرز از سازمانهای مهندسی، فروشندهها و بهطورکلی افرادی که احتمال میداد درخواست او را بپذیرند، کمک خواست. درحالیکه حتی صورتمسئله را بهدرستی نمیشناخت. او از فروشندهها و مهندسان دیگر خواست نظر خود در مورد کشیدن بندها همراه با زمان، هزینه و روش کار را ارائه کنند. یکی از مزایای بزرگ این روش برای بیرز و تیم او، رسیدن به یک چشمانداز کلی از راهحلهای احتمالی و هزینهی تولید یک جفت کفش بود. همچنین آنها توانستند شرکای مناسب را برای همکاری و توسعهی پروژه پیدا کنند. البته بیرز تأکید کرد هرگز طی درخواست پیشنهاد اشارهای به شرکت نایک نکرده است، زیرا هدف او شناسایی شرکتهایی بود که حتی بدون دانستن هویت تیم و شرکت درخواستدهنده هم پیشنهاد خود را ارائه دهند.
۲. بندها باید وارد کدام قسمت کفش بشوند؟
یکی از معماهای دیگر این بود که بندها دقیقا وارد کدام قسمت کفش شوند. به گفتهی بیرز در این مرحله از کار، بسیاری از کارکنان شرکت از این پروژه اطلاع داشتند و نسبت به آن هیجانزده بودند؛ بنابراین تیم بیرز سؤال را بهصورت عمومی مطرح کرده و به صدها ایده رسیدند اما دقیقا نمیتوانستند تشخیص دهند کدام ایده راهحل بهتری است.
بیرز به هر شخصی که یک راهحل بالقوه ارائه میداد، یک مأموریت واگذار میکرد. او از آنها میخواست در طول یک ساعت یک نمونه بسازند و دوام آن را ارزیابی کنند. اگر دوام خوبی داشت دلیل آن را بگویند و توضیح دهند چه عاملی باعث افزایش یا کاهش دوام میشود.
بیرز به این فرآیند، یادگیری سریع میگوید که در مقابل شکست سریع شعار غیررسمی سیلیکون ولی قرار میگیرد؛ از معیارهای محدودکننده میتوان به انتظار برای پیشرفت فناوری موردنظر اشاره کرد. اندازهی موتورها و اجزای الکترومغناطیسی باید کاهش پیدا میکرد، به همین دلیل فرآیند به ثمر نشستن این ایده بسیار طولانی شد.
بیرز و تیم او با هدف آزمایش ایدهها، مأموریتهای بیشتری را انجام دادند. اگر ایدهی اول دوام داشت، به شخص یا گروه پیشنهاددهنده چهار ساعت برای اضافه کردن جزئیات و توضیحات به طرح، زمان داده میشد. اگر باز هم دوام خود را حفظ میکرد، نوبت زمانی بعدی به دو یا سه روز میرسید. درنهایت، ایدهها در عرض یک هفته به محصول تبدیل میشدند. بیرز میگوید:
ما چندین مرتبه این آزمایشها را انجام دادیم، در این آزمایشها یاد گرفتیم چطور بندها را تنظیم کنیم و به تعادل کافی برسیم بهطوریکه بندهای کفش متناسب با افراد مختلف تنظیم شوند.
۳. چه زمانی بندها را بکشیم؟
هدف اصلی این بود که پس از پوشیدن کفش بند آن برای بستهشدن بهصورت خودکار به سمت راست حرکت کند و این فرآیند بهترین گزینه برای یک محصول واقعی بود. به گفتهی بیرز، تیم زمان زیادی را صرف در نظر گرفتن احتمالاتی مثل قرار دادن دکمه روی کفش کرد، بهطوریکه کاربر بتواند زمان و چگونگی محکم کردن بندها را انتخاب کند یا اینکه با یک مچبند ریموت بتواند کفش را کنترل کند. به دلیل اولویت بالای تجربهی کاربری در این کفش (برخلاف عملکرد و هزینه)، نباید خطایی در این مرحله رخ میداد.
بنابراین تیم بررسی به تستها و آزمایشهای بیشتری نیاز داشت؛ اما ازآنجاکه هنوز موفق به یک کفش واقعی مجهز به بند خودکار نشده بودند، به شبیهسازی یک مدل پرداختند. آنها قبلا مدلهایی از HyperAdapt ساخته بودند که بهصورت ریموت کنترل میشدند. برای اطلاع از مفید بودن و کاربرپسند بودن کفش، به مدت چند ساعت این مدلها را روی افراد مختلف تست کردند.
ترس خاصی که هنگام بسته شدن بندها در چهرهی افراد دیده میشد، نشان میداد هیچ جایگزینی برای نمونهی کفش واقعی وجود ندارد. بیرز میگوید:
ما از هدف خود اطلاع داشتیم. همینطور میدانستیم چطور کفش را بفروشیم. شبیهسازی تجربهی کاربری یک راه سریع و البته کمهزینه برای رسیدن به پاسخهایی در مورد ارزش ایده بود.
مدل نهایی کفش به سنسورهایی مجهز است که قادر به ادراک فشار و حجم پای داخل کفش هستند. بندهای کفش با فشار متناسب با پای هر شخص بسته و محکم میشوند.
۴. چگونه کل این اجزای الکترونیکی را داخل یک کفش قرار دهیم؟
جاسازی یک موتور الکترونیکی برای بسته شدن بندها داخل یک اسنیکر کار سادهای نیست. فضای محدود، رطوبت ناشی از عرق پا و آثار عادی راه رفتن و دویدن از معیارهای تعیینکنندهی این مرحله به شمار میروند.
تیم سازندهی HyperAdapt از یک مهندس برق، مهندس مکانیک و سازنده تشکیل شده بود که هرکدام به ارائهی طرحهای مختلف میپرداختند. سازنده در طول سالهای گذشته، نسخههای مختلفی از HypderAdapt را تولید کرده بود اما مشکل اصلی او داغ شدن کفش به خاطر وجود قطعات الکترونیکی بود، به همین دلیل انگیزه و تلاش او تا حدودی افت کرده بود.
بیرز تصمیم گرفت سازنده را به یک وظیفهی غیرمرتبط مشغول کند تا مجددا انگیزه و شوق لازم را برای پروژهی HyperAdapt به دست آورد. هدف او ساخت کفشی بود که حداقل بتوان پنج مایل با آن دوید. بیرز به او توصیه کرد که فقط از یک نوع مادهی ساخت کفش استفاده نکند، به Home Depot رفته و ۱۰۰ درصد مواد و اجناس موردنیاز را از آنجا تهیه کند. Home Depot یک خردهفروشی برای تأمین ابزار و اجناس مورد نیاز ساخت و ساز است.
سازنده پس از چند روز غیبت با یک جفت کفش بازگشت و از ظاهر کفش مشخص نبود که مواد آن از Home Depot تأمین شدهاند. او پنج مایل با آن کفشها دویده بود و ظاهر بسیار خوبی داشتند. حتی از لوگوی Home Depot هم در بالای زبانهی کفش استفاده کرده بود که از کیفهای Home Depot گرفته شده بود.
در نتیجه سازنده توانست انرژی خود را دوباره احیا کند و بیرز اعلام کرد که از این روش حتی در طول مأموریت کوتاه تسلا هم استفاده خواهد کرد.
۵. چطور آن را شارژ کنیم؟
معمولا مردم تمایل زیادی به شارژ کفشهای خود ندارند؛ اما موتور بندهای کفش نیاز به شارژ و تقویت توان داشتند. کارکنان نایک ایدههای مختلفی برای شارژ کفش ارائه دادند. محبوبترین ایده انرژی جنبشی بود به این معنی که کفش در حین راه رفتن شارژ میشود؛ اما این فناوری در دانشگاهها در مرحلهی پژوهش بود و هنوز به تولید انبوه نزدیک نشده بود.
بیرز فهرستی از افرادی را که ممکن بود در نایک به پروژه کمک کنند تهیه کرد. تعداد کارکنان نایک تقریبا به ۳۰۰ نفر میرسد. برای بیرز تفاوتی نداشت افراد در چه پست یا جایگاهی مشغول به کار باشند، صرفنظر از موقعیت شغلی هر شخصی میتوانست درزمینهی تخصصی خود به این پروژه کمک کند. او از داوطلبها خواست برای شارژ کفش به او ایده بدهند و سپس از آنها خواست در یک دقیقه ایدهی خود را توصیف کنند.
بیش از ۲۰۰ نفر در این پیشنهاد شرکت کردند و بیرز توانست به پنجاه ایدهی مختلف برسد که در میان آنها راهحلهای مطمئن و پایدار هم دیده میشد. به این صورت کار بیرز برای انتخاب روش موردنظر سادهتر میشد. بهاینترتیب یک دستگاه شارژ هم به کفش اضافه شد.
کل فرآیند دو هفته به طول انجامید. به نقل از بیرز، رمز موفقیت او ایجاد فضایی سرگرمکننده و شوخطبع بهجای فضایی پر از قضاوت و استرسزا بود. این نگرش افراد را تشویق به مشارکت و تست ایدههای غیرمنتظره میکرد.
۶. چطور بر اساس مهلت تعیینشده آن را آماده کنیم؟
یکی از طراحان نایک تینکر هاتفیلد در فینال NBA 2014، در مصاحبه با مطبوعات اعلام کرد این شرکت در حال تولید کفش مجهز به بند خودکار است و بر اساس اعلام بیرز سال آینده آماده خواهد شد. بیرز ادعا میکند که هاتفیلد نمیدانست که دستور توقف کار پروژه به تیم داده شده زیرا هنوز نتیجهی قابل انتظار برای عرضه به بازار در یک چارچوب زمانی مشخص به دست نیامده بود. تا این مرحله تیم بررسی به روش کشیدن بندها، شارژ موتور بندها و جزئیات رسیده بودند اما هنوز مرحلهی نهایی یعنی مونتاژ کفش و ظاهر مناسب آن باقی مانده بود.
هاتفیلد پنج هفته برای تولید یک محصول قابل عرضه و ارائهی آن به مدیرعامل مارک پارکر زمان داده بود. در نتیجه برای تیم انتخابی جز تمرکز روی کار باقی نمیماند.
آنها در سالن محل کار خود یک اتاقک اسفنجی ساختند و لقب حفرهی سیاه را به آن دادند. در طول این پنج هفته خود را در این اتاق حبس کردند. برای کار روی کفش از بهترین مهندس برق و شیمی شرکت کمک گرفتند و مشغول به ساخت نمونههای اولیهی مختلف شدند.
درنهایت کفش با یک ظاهر مناسب عرضه شد. نایک در سال ۲۰۱۶ از HyperAdapt 1.0 پردهبرداری کرد. این کفش با قیمت ۷۲۰ دلار، مناسب یک مشتری از طبقهی متوسط نبود اما نایک را در مسیر جدیدی برای تولید محصولات تطبیقپذیر قرار داد.
بر اساس گزارش شرکت نایک، HyperAdapt 1.0 اولین کفش ورزشی حرفهای است که از طریق فناوری بند تطبیقپذیر (adaptive lacing) متناسب با فرم پا طراحی شده است. این کفش بهاندازهای سفارشی و متناسب با بدن هر فرد است که فرد بعد از پوشیدن احساس میکند، کفش به بخشی از بدن او تبدیل شده است.
بیرز در سخنرانی FDRA از استراتژیهای غلبه بر موانع و مشکلات در محیط کار سخن میگوید، به عقیدهی او این استراتژیها میتوانند برای هر شرکت بزرگ یا کوچکی که نیاز به نوآوری سریع یا ارتقای نوآوری دارند، مؤثر واقع شوند. او میگوید امروزه تجربهی کاربری فراموششدهترین بخش فروش یک محصول به شمار میرود.