رویداد۲۴-گذراندن زمان پای تلویزیون و غرق شدن در سکانسهای سریالهای بیگانهای که با فرهنگ و رسوم دیرینهمان سنخیتی ندارد، اتفاق تأملبرانگیزی است که این سالها بر لحظههای زندگی بسیاری از خانوادههای ایرانی سایه انداخته و کار را به جایی رسانده که اگر دیر بجنبیم قافیه را باختهایم.شبکه تلویزیونی GEM که عوامل سازنده آن در کمترین زمان پیشبینی شده به اهدافشان رسیدهاند، مدتی است میان مخاطبان شبکههای ماهوارهای در ایران جا باز کرده و به فراخور آن نگرانی صاحبنظران و کارشناسان حوزههای اجتماعی را دوچندان کرده است.
در همین راستا دکتر علی اصغر عباسی اسفجیر – آسیبشناس اجتماعی و عضو هیأت علمی دانشگاه- طی یک پژوهش چند ماهه و رصد ویژگیهای رفتاری مخاطبان سریالهای مربوط به شبکههای مختلف GEM، به نتایج متعددی دست پیدا کرده که در ادامه از آنها یاد میشود.
به عقیده این آسیبشناس اجتماعی در تمام فیلمها و سریالهایی که از شبکهGEM پخش میشود مشترکاتی وجود دارد که هدفگذاری این رسانه و شبکهها را مشخص میکند. بهعنوان نمونه مخاطبان این برنامهها افراد خاصی هستند یا اینکه چنین شبکههایی با چنین مخاطبهایی هدفهایی را بهصورت تدریجی دنبال و به شکل زیرپوستی به افراد تزریق میکنند و سوم اینکه دورنمای هدفشان مشخص است که تمام موارد یاد شده از محورهای هدف شبکههای یاد شده به حساب میآید.
دکتر عباسی اسفجیر افزود: با این دستهبندیها قرار نیست همه توپها را در زمین این شبکهها بیندازیم، چراکه اتفاقاً زنان خانهدار و آنهایی که در طول روز فعالیت خاصی انجام نمیدهند در حال بازی کردن در زمین آنها هستند، غافل از اینکه گل به خودی میزنند.
الفبای ویرانگر
در تحلیل محتوایی یک فیلم یا سریال انتظار بر این است که در آخر کار بیننده به مسیری رو به جلو هدایت شود این در حالی است که محتوای این قبیل سریالها با موضوعات اخلاقی، عرفی و مورد قبول جامعه تعریف نمیشود و سازندگان آنها قصد دارند مسائل را به گونهای مورد پسند جلوه دهند تا به افراد بقبولانند ویژگیهایی که به دست آوردهاند را نداشتهاند و همراهی با شبکههایی چون GEM سبب شد به این ویژگیها مجهز شوند.
این مدرس دانشگاه با بیان موارد مطرح شده ادامه داد: در حقیقت با تلاش سازندگان شبکههای GEM فاکتورهایی به پیکره وجودی افراد تزریق میشود که اصل موضوع نیست و بیشتر در قالب چراغ سبزها عمل میکنند چراکه با تحلیل محتوای این قبیل فیلمها که معمولاً به 300 قسمت هم میرسند، درمییابیم افرادی که بهعنوان معیارهای برتر و سرآمد معرفی میشوند، با ترفندهای غیراخلاقی و اجتماعی به رقیب خود فائق میآیند و او را از میدان به در میکنند. از اینرو از هر زاویهای که به موضوع نگاه کنیم الفبایی که در این فضاها استفاده میشود غیراخلاقی است چراکه قرار است فرد مورد نظر با توسل به هزاران ترفند غیراخلاقی و غیرانسانی به قهرمان داستان تبدیل شود. به همین دلیل در این کشاکش صفاتی را میبینیم که قبح اخلاقی برخی رفتارها را از میان برمیدارد و به گونهای وانمود میشود که امری طبیعی اتفاق میافتد که بیشتر افراد چنین رفتارهایی را از خود بروز میدهند.
طی کردن مسیر اشتباه
اگر قرار باشد پشتوانه هر اثر هنری عقلگرایی و منطق باشد، واضح است که هیچ کدام از این سریالها تفکر و اندیشه را رشد نمیدهند، از اینرو حتی مخاطبی که پای قسمتهای طولانی این گونه سریالها مینشیند و حتی تکرار هر قسمت را نیز دنبال میکند، در نهایت با خلق اندیشه رو به رو نخواهد شد و تنها دچار فرسودگی ذهنی و چالشهای روانی خواهد شد.
به اعتقاد این جامعهشناس، حتی جای تأسف وجود دارد که به مرور زمان، مخاطب ادبیاتی را تعقیب میکند که تا مدتی قبل برایش نامأنوس بود، اما دیگر خود را در استفاده از این جملات و ادبیات محق میداند چراکه در این برهه رفتارهای منفی قهرمان داستان را مثبت قلمداد میکند، به او حق میدهد برای رسیدن به خواستهاش دست به خیانت یا رفتارهای غیراخلاقی بزند و با همذات پنداریهایی که از خود نشان میدهد به نوعی دچار آشفتگی و درگیری ذهنی خواهد شد. البته از آن جا که با چنین داستانهایی زندگی میکند، علاقهمند است داستان ادامه پیدا کند و به این ترتیب کار به جایی میرسد که منصفانه پنداشتن رفتارهای نامربوط به باور ذهنیاش بدل خواهد شد.
این در حالی است که حتی در برنامههایی با موضوعات ورزشی هم فرآیند قبح زدایی از رفتارهای منفی به چشم میخورد که در حیطه خانواده با کمرنگ شدن اعتماد، قبولاندن برخی رفتارهای غیراخلاقی، ارتباطهای غیر ضرور و ناخواسته ضربدری، زیر پا گذاشتن توافقها و تعهدهایی که میان زوجین پذیرفته شده همراه خواهد بود.
در صورتی که بستری که در آن زندگی میکنیم حدود و مختصاتی دارد که با پشتوانههای اعتقادی و فرهنگیمان عجین است در حالی که این علائم و نشانههای روشن نگرانکننده هستند و پرداختن به آنها شوک فرهنگی بزرگی را به همراه دارد چراکه نوعی ساختارشکنی است و به مثابه شبیخون فرهنگی خواهد بود که از قضا مهمترین ویژگی آن آگاهانه بودن است. به طوری که اکثر وابسته شدگان به این سریالها به پس زدن داشتهها، پشت پا زدن به فاکتورهای اعتقادی و جایگزین ساختن فاکتورهای جدید با این دیدگاه که فاکتورهای قبلی قدیمی شدهاند و چه کسی گفته اشتباه هستند، روی میآورند.
دایره آسیبها
دکتر عباسی که برای دست پیدا کردن به اطلاعات بیشتر، با مخاطبان سریالهای شبکه GEM مصاحبههای کانونی انجام داده، از آنها پرسیده است که چند ساعت از وقت خود را صرف تماشای این سریالها کردهاند و از چه مزایایی بهرهمند شدهاند اما جالب این است که اکثر آنها اعتراف کردهاند کار خاصی برای انجام دادن ندارند به همین دلیل به مشاهده سریالهای ترکیهای اعتیاد پیدا کردهاند و نمیتوانند از آن صرف نظر کنند.
گذشته از آن، هر چه این وضعیت پیش برود، بیوفاییها و خیانتها پر رنگتر میشود، بازدارندههای قبلی از بین میرود و در عوض توجیهکنندههایی جایگزین میشود که یا افراد مقید ناخواسته بهسمت آنها سوق پیدا میکنند، یا اینکه شرایط بهگونهای میشود که حتی اگر بخواهند هم نمیتوانند آن را رها کنند چرا که خردورزی و تعقلشان در سایه این سریالها رشد نمیکند و بر اصول مبتنی بر تفکر مجهز نمیشوند که جز اتلاف وقت چیزی را نصیبشان نخواهد کرد. همچنین مادامی که زهر اتفاقات نامناسب و غیراخلاقی به وسیله سریالهای ترکیهای گرفته شود، آسیبهایی درصدد تهدید برمیآیند که از میان آنها کم کردن اهمیت نظام ارزشی خانواده و از بین بردن حلقههای ارتباطی این نظام اساسی، از مهمترین آنها است در حالی که برای مدیریت آسیبهای اجتماعی و کاستن بحرانهای اجتماعی، مرجعی قویتر از نهاد خانواده نیست، در صورتی که متأسفانه این نهاد اساسی از سوی دستاندرکاران شبکههای GEM بهطور هوشمندانه مورد هدف قرار گرفته و به این واسطه لایههای مختلف جامعه در معرض آسیب است.
بازپروری سیمانهای اجتماعی
رهایی جستن از این کلاف سردرگم و راه برون رفت از مشکلات و آسیبهای مطرح شده که خانواده را با نوعی مرگ تدریجی رو به رو میسازد، ساختن برنامههای تحلیلی است تا ضمن اینکه به بازسازی و بازیابی هویت خانواده کمک شود، مخاطب را در جریان اتفاقات پیرامونش قرار دهد. چراکه از دیدگاه دکتر علی اصغر عباسی اسفجیر پرداختن به فلسفه لذتگرایی مخرج مشترک بسیاری از این بیاخلاقیها است که دامن زدن به آنها فرد را مجاب میکند به هر قیمتی شده به هدفش دست پیدا کند. از سویی دیگر شکلگیری روابط خارج از عرف، نهاد خانواده را نشان گرفته و به شکل عریان در حال تبلیغ نهادهای شبه خانواده است در حالی که این نهاد با اهمیت به منزله سیمانهای اجتماعی است که ارتباطات را قوام میبخشد و بهشکلگیری جامعه متعالیتر کمک میکند.