رویداد۲۴ از اندرس اینیستا که در 22 سال حضور در بارسلونا، 35 قهرمانی بزرگ کسب کرده، بارها قدردانی شده است. اینیستا میگوید: «حالا به فکر آخرین چالش خود هستم.»
رفتن او از بارسلونا تاثیر بسیاری بر او گذاشت. او در اواخر بازی فینال جام حذفی تعویض شد و هنگامی که روی نیمکت نشست، گریست.او همچنین پس از آخرین بازی برای بارسلونا در لالیگا، در میانه ورزشگاهی تهی از جمعیت نشست.
اینیستا میگوید: «کل زندگیام را در بارسلونا بازی کردهام و خداحافظی کردن کار آسانی نیست. هرگز تصور نمیکردم تا این حد سرشار از احساس شوم. پس از بازی آخرم برای بارسلونا، تنها روی چمنها نشستم و لحظهای صمیمی و خصوصی بین من و زمینی که در آن مسابقات بسیاری را برگزار کردهام تجربه کردم. من داشتم با خانهام خداحافظی میکردم. هر گوشه نوکمپ برای من خاطره دارد. تونل، دوش، رختکن، همه چیز. وداع واقعا بیرحمانه بود.»
در روسیه البته دیگر از او قدردانی نخواهد شد. در همان بازی اول، کریستیانو رونالدو انتظار رویارویی با اینیستا را میکشد. اینیستا در دورهای بازی کرد که تلاشهایش منجر به فتح توپ طلا نشد، چرا که این جایزه تبدیل به میدان نبرد شخصی لیونل مسی و رونالدو شده بود.
او میگوید: «نمیدانم که باز هم چنین رقابتی را خواهیم دید یا نه. این دوره فوقالعاده بود، و هم همتیمیهایم و هم رقیبانم از من بازیکن بهتری ساختند. من نهایت استفاده را از شرایط کردم. ما همه از همدیگر بازیکنان بهتری ساختیم.»
زمانی که اینیستا برای دومین بار فاتح لیگ قهرمانان شد، رونالدو هنوز در منچستریونایتد بود، و در دیدار نهایی در سال 2009 برابر بارسلونا شکست خورد. اینیستا میگوید: «کل دوران ورزشیام را با این بازیکنان سپری کردهام. هر کسی فوتبال را با افتخارات خودش به پایان میبرد. زمانی که مدالهای رقیب را میبینید، احترامی دیرپا برای آنها قایل میشوید.»
او میداند که جام جهانی 2018 میتواند سناریوهای بسیار متفاوتی داشته باشد: «شاید هیچکدام از ما پس از این جام جهانی دیگر برای تیم ملی بازی نکنیم. میدانم که این آخرین جام جهانی من است. فقط همین را میدانم. اگر برای ستارگان دیگر هم همینطور باشد، این جام خاصی خواهد بود.
همه به فکر قهرمانی هستند. عالی میشود که لیو قهرمان آن شود. برخی میخواهند من قهرمان شوم، و برخی دیگر میخواهند کریستیانو قهرمان شود. مسیری جذاب در پیش است که دشوار هم هست. تفاوت بسیاری بین این دو حالت وجود دارد که بگوییم: چه خوب میشد اگر... تا اینکه واقعا قهرمانی را به دست بیاوریم.»
اینیستا در سال 2010 فاتح جام جهانی شد. او گل پیروزی اسپانیا را در وقت اضافه به ثمر رساند و تصویر شادی پس از گل او در تالار خاطرات جامهای جهانی نقش بست
او پس از گلزنی زیر پیراهنش را نشان داد که رویش نوشته شده بود: «دنی خارکه، همیشه با ما هستی.» خارکه بهترین دوست اینیستا در فوتبال بود. مرگ ناگهانی این مدافع در 26سالگی در سال 2009 تاثیر بسیاری بر اینیستا گذاشت. او میگوید: «آن تنها باری بود که پیامی روی زیر پیراهنم نوشتم. چرا آن شب را انتخاب کردم؟ برای اینکه پیام را بنویسم، گل را بزنم، و یادم باشد که پیراهنم را دربیاورم... در چنین لحظهای کاملا ممکن است غرق در جو بازی شوید و فکرش را هم نکنید اما من میخواستم اوضاع همانطور که برنامهریزی کرده بودم پیش برود.»
همسر خارکه، جسیکا آلوارس بازی را از خانه تماشا میکرد. او پس از درگذشت همسرش به حدی ناراحت شده بود که نمیتوانست فوتبال ببیند، تا اینکه آن فینال را با مارتینا، دختر ده ماههاش، و ماریا، مادرش تماشا کرد. او بعدتر به نویسندگان کتاب زندگینامه اینیستا گفت: «از لحظاتی پیش از آن که او گل بزند میدانستم قرار است اتفاقی بیفتد. دستانم را روی چشمانم گذاشتم. او گل زد و وقتی شادی کرد، مادرم فریاد زد: ببین! ببین! ببین! آندرس میتوانست آن گل را به هر کسی تقدیم کند اما آن را به دنی تقدیم کرد.»
اینیستا با یادآوری آن خاطره دوباره سرشار از احساس میشود: «بعضی چیزها هست که مو به تنتان سیخ میکند. این کار باعث میشود به خودم افتخار کنم.»
او هنوز دلش برای دوستش تنگ میشود و هرگز فراموش نخواهد کرد که یک ورزشکار که در اوج بوده، بدون هیچ علامت هشداردهندهای جانش را از دست میدهد. او اخیراً سفیر کمپین تحقیقات بیشتر درباره مرگهای ناگهانی شده است.
جسیکا تنها کسی نبود که آن گل را ندید. خوسه آنتونیو، پدر همیشه مضطرب آندرس به دلیل ترس از پرواز، به آفریقای جنوبی نرفت، و در وقت اضافه بازی اسپانیا و هلند هم به حدی استرس داشت که تلویزیون را خاموش کرد. ماری، مادر آندرس به همراه دیگر اعضای خانواده، بازی را در کافهای در همسایگی خانهشان تماشا کردند. جیغهای ماری باعث شد خوسه آنتونیو متوجه شود که اسپانیا گل زده است. او بهسرعت به خانوادهاش پیوست و دریافت که پسرش گل را به ثمر رسانده است.
اینیستا میگوید: «او حتی یک بازی معمولی را هم نمیتواند تماشا کند، چه برسد به فینال جام جهانی! مسیر تا آفریقای جنوبی با قطار خیلی طولانی بود. با هواپیما هم که برایش خیلی سخت بود. او بارها شده با قطار سفرهایی طولانی داشته باشد تا بازی من را ببیند. اگر برایش راننده بگیرید میتواند به دیدن بازیهای من بیاید!»
اما پدر آندرس در نیمهنهایی لیگ قهرمانان 2009 در استمفوردبریج حاضر بود. اینیستا که گل صعود تیمش را در وقتهای تلف شده زد، میگوید: «بعضی بازیها هستند که ویترین دوران بازی شما میشوند. در سطح باشگاهی، هیچ لحظهای برای من بزرگتر از آن گل نبود. استمفوردبریج جادوییترین شب دوران باشگاهی من را رقم زد.» اینیستا پس از گل دقیقه 93 به چلسی، در فینال با پای مصدوم بازی کرد: «من مشکلی از ناحیه ران پا داشتم که مانع آن میشد که بتوانم شوت بزنم. پس تنها میتوانستم پاسهای کوتاه بدهم و شروع کنم اما همین هم برای فوتبال بازی کردن کافی است.»
دوران حضور اینیستا در تیم ملی چطور به پایان خواهد رسید؟ آیا او مانند زینالدین زیدان در اوج از تیم ملی کنارهگیری میکند؟ اینیستا میگوید: «امیدوارم مانند زیدان نشوم!» اشاره او به اخراج زیدان پس از ضربه سر به مارکو ماتراتزی است. او میگوید: «به روسیه میروم و میخواهم از تکتک لحظاتم لذت ببرم. احساسات متناقضی دارم چون این آخرین جام من است اما میخواهم طوری بازی کنم که انگار نخستین جامی است که در آن بازی میکنم. نمیخواهم طوری باشد که انگار مراسم یادبود من است. میخواهم قهرمانش شوم.»