رویداد۲۴ خلق جهانی نو راز ماندگاری است و هنرمند با نقش و رنگ و حرف، دنیایی می آفریند که ارزشها، اعتقادات، احساسات و خواست های خویش در آن متجلی است. شور و نور و وجه غالب آثار محمود فرشچیان است که عشق و دلدادگی به معبود را تصویر میکند. شاید به همین سبب است که او نقاشی را نوعی عبادت و راز و نیاز با خداوند می پندارد. هنر استاد فرشچیان نه فقط در خلق نقش های ماندگار تاریخ و فرهنگ ایران بلکه در نهادینه سازی و اعتلای هنر نقاشی جلوه میکند.
عرصه ای که قرن ها مذموم شمرده می شد و برخی فقها با دیده تحقیر بدان می نگریستند با همت و تلاش صادقانه و اخلاص مجدانه محمود فرشچیان چنان در روح و روان مخاطب نفوذ کرد که به خدمت دین و معنویت درامد و خود عرصه ای فراخ برای ارائه پیامهای معنوی شد.
نقاشی در ایران بینام محمود فرشچیان بیهویت است و شناسنامه نقاشی ایرانی معاصر، نام او را تداعی می کند. بی سبب نیست که آثار او در موزه های معتبر دنیا و کوچه باغهای نیشابور و بازار تبریز و شیراز و اقصای ایران و جهان دیده می شود و این گستره تاثیر و تاثر نقاشی را می نمایاند. انشاءالله عمر استاد پایا، قلمش پویا و پنجه پرمهرش همچنان توانا، بپوید و بپاید و بر بام افلاک برآید. آنچه در ادامه میخوانید گفتوگویی است با محمود فرشچیان که در بیستمین شماره چهرههای ماندگار منتشر میشود.
استاد! جنابعالی شخصیتی شناخته شده هستید با این حال شنیدن شرح زندگی از زبان خودتان جذاب است.
من فرشچیان هستم. محمود فرشچیان! نقاش، نقاش ایرانی و مفتخرم که یک نقاش ایرانی هستم. کار و هنر من از این آب و خاک پاک مقدس نشات و ریشه گرفته و به تمام مظاهر فرهنگی و سنتی مملکت و کشور عزیز ایران وفادارم.
پنج شش ساله بودم که به نقاشی واقف شدم و کار کردم. تا آنجایی که به یاد دارم با صراحت می توانم بگویم پنجشش سالم بود که روی زمین افتادم و با دستهای کوچک خودم از روی نقوش فرش طراحی کردم.گه گاه با پدرم و بزرگ ترها به مساجد یا ابنیه تاریخی می رفتم این نقوش مرا مسحور خودش می کرد.
تا آنجایی که حافظه ام یاری می کند از کودکی عاشق نقاشی بودم و نقاشی کردن را یک عبادت می دانستم. اگر معتقد باشیم که عظیم ترین و بزرگ ترین منبع آفرینش ذات پاک پروردگار است و بخواهیم با یک تصویر به او ادای احترام کنیم. این تصویر خودش نوعی ستایش و بندگی و عبودیت به درگاه خداست.
از رنگ سائیدن شروع کردم؛ آنقدر رنگ می سائیدم که کف دست هایم تاول می زد و واقعاً به آن معنایی که در ادبیات ماست خدمت استاد کردم. استاد وقتی متوجه علاقه من شد واقعا چیزی از یاد دادن به من مضایقه نکرد ولی بیشتر برایم مطرح بود که از درون خودم استمداد بطلبم و به یاری خدا چیزی از درون خودم تراوش شود و آن را به تصویر بکشم.
جنابعالی به عنوان یک نقاش برجسته ایرانی توانستید با تلفیق نمادهای ایرانی با تجربیات غربی سبک جدیدی خلق کنید که مخاطبان بسیاری را در ایران و سایر نقاط جهان جلب و جذب کند. مختصات و ویژگی های هنر نقاشی ایرانی چیست؟
هنر نقاشی ایرانی، هنری است که از این فرهنگ و آب و خاک نشات گرفته است. هنری است که توان بیان اندیشه ها و افکار را به نحو احسن دارد. هنری مربوط به خود ایرانی ها، مربوط به هموطنان ما و مربوط به کشور عزیز ایران اسلامی ماست.
تابلوی نقاشی مثل یک کتاب است. این کتاب را باید ورق زد و خواند. باید با دقت نگریست و به رمز و راز نهفته در آن پی برد. وقتی بیننده با توجه و تعمق در اثر بنگرد برداشت های عاطفی و ذهنی نقاش را بهتر دریافت می کند و از آن اثر بیشتری لذت می برد.
کلمه هنر یک کلمه اوستایی است؛ از دو کلمه هو و نَر به معنای انسانیتِ خوب است؛ یعنی انسانِ خوب. هیچ جنسیتی نمی دهد. وقتی که این تعریف برای هنر هست بالتبع باید متوجه شد که آنهایی که در راه هنر قدم می گذارند بایستی دارای سجایای اخلاقی ملکوتی و انسانی واقعی باشند.
مضامین دینی، ادبی و تاریخی در آثار جنابعالی بسیار دیده می شود. چگونه مفاهیم الهی در آثار تجسمی می تواند نمود یابد؟
کاری که می کنم فقط برای رضای الهی است، قدمی که برمی دارم برای رضای خداست، صحبتی که درباره هنر می کنم برای رضای خداست و سعی کردم در کار هنری و نقاشی خودم تقریبا عبادت کنم و با نقاشی کردن با خدای خودم به وسیله رنگ راز و نیاز کنم. ما می دانیم که حافظ یا بزرگان عرفان و معرفت جهان، مولانا و اشخاصی که در بالاترین سطح علمی یا ادبی هستند وقتی از زلف و خط و خال معشوق صحبت می کنند معشوق ظاهری و جسمی منظور نظرشان نیست و گرنه آثارشان اینقدر عظمت و اعتلا پیدا نمی کرد. در حقیقت این ها را تمثیل گرفته اند.خواسته اند بندگی خدا را به این زبان و نشانه در شعر یا نوشته خودشان بیان کنند. نقاش هم همین طور. نقاش هم خواسته به وسیله نقاشی خط و خال، قد و رعنایی، زلف و طبیعت خودش و اخلاص خودش به ملکوت را به ظهور برساند. وقتی اثری هنری در این سبک می بینیم، باید بنگریم در ورای آن چیست و آن را جست و جو و دریافت کنیم و لذت ببریم.
برخی منتقدان و مخاطبان آثار جنابعالی از واژه مینیاتور برای وصف و تعریف نقاشی شما نام می برند. مفهوم اصلی و خاستگاه نهایی این هنر چیست و کجاست؟
در فرهنگ اصیل ایرانی از صد سال قبل کلمه مینیاتور نداشتیم. این، یک کلمه وارداتی و تحمیلی است که به فرهنگ ایران تحمیل شده است. کلمه ای خارجی است که از ادغام دو کلمه Minimum و Natural بوجود آمده است. مینیاتور چیزهای کوچک و نمونه مانند است. آیا این می تواند بیانگر احساسات درون یک هنرمند باشد؟ درون انسان ها به عظمت آسمان هاست و نمی تواند جمع و جور و کوچک شود. بالتبع این کلمه کلمه ای است که واقعا از فرهنگ ما باید رخت بربندد. این نقاشی، نقاشی ایرانی است و از فرهنگ ایران نشات گرفته است
فرق نقاشی ایرانی با نقاشی چین در این است که نقاشان چینی گه گاه در هنر خود طبیعت را چنان آراسته می کردند که حتی زیباتر از طبیعت اثری به وجود می آوردند ولی ماوراء الطبیعه و درون گرایی در آثارشان دیده نمی شود هرچند طبیعت را به نحو احسن ارائه دادند . در نقاشی چینی بندرت می بینید که فرشته ای باشد و بالی داشته باشد ولی در نقاشی ایرانی این مسائل را به وضوح می توانید مشاهد کنید.
رمز و راز آثار هنری چندان هویدا نیست با این حال روحیه و منش و مرام خالق اثر تا حدودی می تواند نشانگر و تجلی حضور نقاش در اثرش باشد جنابعالی این تاثیر و تاثر را چگونه ارزیابی می کنید؟
رمز و رازهایی در کار نقاشی هست که گه گاه خودش را نشان می دهد و گه گاه هم خیر. شما ممکن است در مقابل یک اثر هنری قرار بگیرید و از آن اثر خوشتان بیاید یا برعکس خوشتان نیاید. وقتی که می گویید از این اثر هنری واقعا محظوظ شدم حتما سرّ و رازی در نهاد این اثر هست که شما به آن گرایش پیدا کرده اید. در کارهایی که من انجام دادم این رابطه برقرار می شود. در اثرهنری که به وجود آمده ، بیننده نقشی از خودش را به هر حالتی که هست از آن تابلو یا اثر استنباط می کند. تفسیرها و تعبیرها متفاوت است.
برخی آثار جنابعالی در موزه ای که بنام خودتان در مجموعه سعدآباد هست فراهم آمده است از جمله ققنوس، امید و قربانی کردن حضرت اسماعیل که مفاهیم فلسفی و دینی را القاء می کند در مورد این آثار ماندگار چه نکانی گفتنی است؟
تابلویی بنام ققنوس هست. همه می دانیم که ققنوس حیوانی افسانه ای است که در طول عمرش فقط یک دفعه تخم می گذارد .وقتی که بخواهد تخم بگذارد تمام خار و خاشاک اطراف خود را جمع آوری می کند و با نوک منقار خود آنقدر می زند که آتش مشتعل شود و بعد خود ققنوس در آتش تخم می گذارد و می سوزد و خاکستر می شود و سپس از آن تخمی که می گذارد ققنوس دیگری به وجود می آید. می گویند در دنیا فقط یک ققنوس هست.
نام تابلوی دیگر امید است. هر کس در نهاد و ضمیر خودش امید دارد فرجی برای او برسد. ما معتقدیم ان شاءالله برای ما منجی و نجات دهنده ای می رسد. این تابلو را بر معیار آن اندیشه کار کرده ام.
تابلویی نیز درباره قربانی کردن حضرت اسماعیل هست. حضرت ابراهیم می خواهد فرزند عزیزش حضرت اسماعیل را قربانی کند که از بهشت برای او گوسفندی آوردند که بجای فرزند، قربانی کند. در نقاشی من، تمام فرشته ها و ملائک تحت تاثیر اندیشه و فکری که از دیدار این حادثه و تحولی که در آنها به وجود آمده است، اشک شوق به چشمانشان آمده و خیلی خوشحالند که فرزندی قربانی نشده است.
جنابعابی شخصیتی فرهنگی و هنری هستید که اقشار مختلف مردم شما را به عنوان هنرمندی اصیل، ماندگار و غیرسیاسی می شناسند. طبعاً در نمایشگاههای بسیاری که در ایران و برخی نقاط جهان برپا کرده اید مخاطبانی داشتهاید که مایل به خرید آثار شما بوده اند. ملاک فروش آثار شما چه بوده است؟
نمایشگاهی در شیکاکو داشتم. بازدیدکنندگان می آمدند و می رفتند. در همین اوان، جوان خیلی برازنده ای آمد و تابلوها را بخوبی تماشا کرد وقتی می خواست برود گفت ممکن است خواهش کنم شما آدرس یا تلفنی به من بدهید. من آدرس خودم را در نیوجرسی به ایشان دادم. شش-هفت ماهی گذشت به من تلفن کرد. کاملا او را فراموش کرده بودم. معرفی کرد و خواست که به منزل ما بیاید. من گفتم مانعی ندارد. منزل ما همه می آیند و می روند این منزل متعلق به همه است. به منزل ما آمدند دو تا کتاب هم برای ما آوردند. وقتی کتاب را باز کردم اول کتاب نوشته بود خلیج عربی! خیلی ناراحت شدم و برایم خوشایند نبود. نقاشی های مرا دیدند و خیلی تحسین کردند. آن جوان به من گفت آن آقایان می خواهند که چند تا از آثار شما را خریداری کنند و با خودشان ببرند. من حقیقت آن روز هم واقعا نیاز مالی داشتم دلم می خواست مسائل مالی هم مرتفع شود ولی وقتی که در این کتاب نوشته بود خلیج عربی ناراحت شدم و با خودم فکر کردم اگر احیاناً این تابلو را به ایشان بدهم و ببرند چاپ کنند و بعد برود زیر چتر خلیج عربی چقدر برای من ناهنجار و ناخوشایند است پس به آنها گفتم شما برای دیدن تشریف آوردید نه برای خریداری و تابلو هایم برای فروش نیست ... من به روی آنها نیاوردم چون مهمان بودند و حال در قلب خودم احساس رضایت می کنم که آن روز کاری انجام نشد.
جنابعالی در نخستین همایش چهرههای ماندگار (سال 1380) به عنوان هنرمند نقاش از سوی فرهنگستانها، دانشگاهها و نهادهای علمی و هنری برگزیده شدهاید چه توصیهای برای جوانان هنرمند و دیگر اقشار مردم ایران دارید؟
من به عزیزان خودم، دوستان خودم، دوستان جوان خودم که در این راه قدم گذاشته اند صمیمانه، پدرانه یا پیرمردانه یا به هر گونه ای که که قبول کنند توصیه می کنم که از فراز و نشیب راه سخت هنر نهراسند و به این فکر نکنند که اگر در این راه قدم بگذارند موفق می شوند یا خیر. همه موفقیت ها دست خداست و خداوند همه را ان شاء الله با عنایت و لطف خود موفق بدارد. کار کنید و فعالیت کنید و زحمت بکشید مطمئناً بدون نتیجه نخواهد ماند و این هنر نگارگری ایران در آینده نه چندان دور مجدداً حق خود را در جامعه ایران و در جامعه جهانی بدست می آورد اگر خوب کار کنید به نتیجه مطلوب می رسید.