رویداد۲۴ مثل اینکه جام جهانی فوتبال به مذاق علی مطهری خوش نیامده و او از اینکه تیم محبوبش (
برزیل) از جام جهانی حذف شده عصبانی است. به همین خاطر دست به قلم شده و در
نامهای بلند بالا خطاب به فیفا چنین نوشته است: «در میان تیمهای شرکتکننده در جام جهانی فوتبال، تیمهایی را میبینیم که از بازیکنانی با ملیت دیگر استفاده میکنند به این بهانه که تابعیت آن کشور را دارند. این قضیه رقابت بین ملتها را مخدوش و ناعادلانه کرده است. مثلاً تیم فرانسه که در آن تعداد قابل توجهی از ملیتهای آفریقایی در آن حضور دارند در واقع تیم ملی فرانسه نیست بلکه تیم فرانسه و مستعمرات آفریقایی سابق اوست.
البته علی مطهری به فرانسه هم اکتفا نکرده و در ادامه مطلب اینستاگرامی خود آلمان و بلژیک را هم مورد عنایت قرار داده و نوشته است: «این مطلب نشان میدهد اگر کشورهای آفریقایی امکانات کشورهای اروپایی را داشتند قطعا قهرمان جام جهانی میشدند. فیفا باید این نقص و بیعدالتی را برطرف کند به طوری که تیم ملی هر کشوری فقط از همان ملیت تشکیل شده باشد و حتی شامل بازیکنان دو رگه نیز نباشد. تیم هایی مثل تیم
برزیل و آرژانتین واقعاً تیم ملی هستند.»
علی مطهری به این مقدار هم قانع نیست و در ادامه به تحلیل فنی مسابقات هم میپردازد و از علت حذف تیم ملی برزیل هم پردهبرداری میکند: «متاسفانه تیم ملی برزیل در اثر اشتباهات فردی یکی از بازیکنانش در حالی که استحقاق برد را داشت به تیم چند ملیتی بلژیک باخت و طرفداران فراوان خود در سراسر جهان را غمگین و جام جهانی را از بازی زیبا محروم کرد.»
نکتهای که علی مطهری درباره تیمهای ملی فرانسه، بلژیک و آلمان در نظر نمیگیرد این است که بازیکنان آفریقایی تبار حاضر در تیمهای ملی این کشورها نه با زور و ارعاب یا رشوه و زد و بند که با اختیار خودشان تیمهای ملی فرانسه، بلژیک و آلمان را برای ادامه فعالیت انتخاب کردهاند. نود و چند درصد این بازیکنان متولدین کشورهای مذکور هستند و هیچ خاطره و تصوری از کشورهایی که آنها را به سرزمین پدریشان ربط بدهد ندارند.
بهترین شاهد مثال برای اثبات این نکته کیلیان امباپه ستاره نوزده ساله تیم ملی فرانسه است که در فرانسه متولد شده و تمام مراحل رشد و پیشرفت را در کشور فرانسه گذرانده است. امباپه صرفاً پدر و مادری آفریقاییتبار دارد و به جز این هیچ تصوری از کشورهای آفریقایی که والدینش در آنجا متولد شدهاند.
چنین بازیکنی چرا باید عضو تیم ملی کشوری شود که هیچ درک و تحلیلی نسبت به آن کشور ندارد. هیچ خاطرهای از آن کشور ندارد. هیچ ریشهای در آن کشور ندارد. امباپه یک فرانسوی تمام عیار است به همان اندازه که امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه فرانسوی است.
نکتهای که کسی به آن توجه نمیکند نگاه خطرناکی است که پشت صحبتهای مطهری مستتر است. این نگاه افراطی مطهری همان نگاهی است که رفتار ما ایرانیان را در قبال افغانها، رفتار آلمانیها در قبال یهودیها و رفتار آمریکاییها را در قبال سیاه پوستان را توجیه میکند.
علم ژنتیک در این سالها ثابت کرده اساساً نژاد خالصی وجود ندارد و هر کس هر چقدر هم خالص اندکی ناخالصی نژادی دارد و به طور کامل متعلق به یک تیره و تبار نژادی نیست و اساساً افتخار به نژاد و ملیت نشانگر ضعف است تا قدرت.
شوپنهاور سخن جالبی در این باب دارد که خواندنش خالی از لطف نیست: «مبتذل ترین نوع غرور، غرور ملی است؛ زیرا کسی که به ملیت خود افتخار می کند در خود کیفیت باارزشی برای افتخار ندارد و گرنه به چیزی متوسل نمی شد که با هزاران نفر در آن مشترک است. بر عکس کسی که امتیازات فردی مهمی در شخصیت خود داشته باشد،کمبودها و خطاهای ملت خود را واضح تر از دیگران می بیند، زیرا مدام با این ها برخورد می کند. اما هر انسان بیافتخاری که هیچ افتخاری در جهان ندارد، به مثابه ی آخرین دستاویز به ملتی متوسل می شود که خود جزیی از آن است چنین کسی آماده و خوشحال است که از هر خطا و حماقتی که ملتش دارد با چنگ و دندان دفاع کند.»
تکیه به ملیت به شکل افراطی آن همانطور که شوپنهاور به آن اشاره کرده است بیانگر ناتوانی یک ملت برای رسیدن به توسعه و پیشرفت است. تکیه بر ملیت، نژاد و ریشه در جهانی که مرزهای انسانی به مرزهای جغرافیایی تنزل یافتهاند بیمعنا است. بیمعنا است چون جهان بر سر این موضوع توافق کرده است که انسانها بر مبنای انسان بودند صاحب حق، کرامت و ارزش هستند و نژاد، ملیت، رنگ و امثال اینها نمیتواند مانعی برای پیشرفت آنها باشد.
همین دیدگاه هم پذیرفته است که انسانها میتوانند هر کجا دنیا که دوست دارند ساکن باشند و زندگی کنند. اما اگر از نگاه مطهری هم به ماجرا نگاه کنیم باز هم آفریقاییتبارهای فرانسه، فرانسوی هستند چون در آن کشور به دنیا آمدهاند و رشد کردند.
ما ایرانیها بیش از کشورهای غربی دچار بحران هویت هستیم به همین خاطر مدام روی ملیت و عناصر نژادی تاکید میکنیم. این تاکید به این خاطر است که نمیتوانیم هویت خود را بر اساس موارد پسندیده جهانی تعریف کنیم پس به عناصر نژادی و قومیتی روی میآوریم تا این ضعف بزرگ را بپوشانیم. این در حالی است که جهان مدرن مدتها است از چنین گزارههای افراطی عبور و به عناصر انسانیتری برای اثبات هویت بشر رسیده است.
عناصری که ویژگیهای اکتسابی در آنها اولویت دارد نه ویژگیهای انتسابی همچون نژاد. تکیه بر نژاد و ملیت چندان افتخارآمیز نیست چون فرد در کسب آن هیچ نقشی ندارد. آن چیزی مایه افتخار است که انسان با تلاش فردی خود به دست آورده باشد. به همین خاطر است که هویت انسان امروز را نه عناصری مثل نژاد و ملیت که تواناییهای فردی او رقم میزند.