رویداد۲۴-یک فعال سیاسی اصلاحطلب تاکید کرد: برخی به جای اینکه کمک کنند در ناامیدی و ناتوانی و مایوس کردن جامعه میدمند! این نشان میدهد برخی از مسئولان به جای اینکه نگران کشور باشند، نگران گروههای سیاسی و اهداف بخشی خودشان هستند و این جای تاسف دارد.از ناهماهنگی مسئولان قوا میگوید و فیلترینگ تلگرام را یکی از مصادیق این ناهماهنگی میداند، معتقد است در حکومتی که رشد جامعه مدنی را امکانپذیر نمیسازد، ارائه همه اطلاعات معمولا به ناآرامی منتهی میشود اما منکر این نیست که منافع برخی در ناآرامیها است و میگوید امثال بابک زنجانی که ۲.۶ میلیارد یورو را به جیب زد، کم نیستند. نسبت به بحرانهای اجتماعی هشدار میدهد و راه را ایجاد اعتماد عمومی میداند. نوبت به برنامه اصلاحطلبان برای انتخاباتهای آینده که میرسد میگوید، در نبود نهادهای مدنی قوی امکان برنامهریزی برای سه سال آینده وجود ندارد....
مشروح گفتوگوی ایلنا با محسن صفایی فراهانی را در زیر می خوانید:
ارزیابی شما از عملکرد آقای روحانی در دوره دوم ریاست جمهوری چیست؟ برخی از انتقادهایی که به آقای روحانی و دولت ایشان می شود این است که آقای روحانی به وعدههای انتخاباتی خود عمل نکرده است. آیا شما این نقد را وارد میدانید؟
هرکدام از قوای سه گانه برای خود یک ساز میزنند
به نظر میآمد در مورد بخشی از توقعاتی که آقای روحانی درمردم ایجاد کرد، خود ایشان هم میدانست که اختیار انجام همه آن وعدهها و توقعات با خودش نیست. من اوایل دولت آقای روحانی هم گفتم که قوه مجریه در ایران طبق قانون اساسی حداکثر ۲۰ تا ۲۵ درصد اختیار دارد و مابقی در اختیار آنها نیست.
هرچند که تفکیک قوا در همه دنیا وجود دارد، اما نوع قانون اساسی ایران به گونهای است که بخشی از آن مغفول مانده است. به همین دلیل هم نمیتوان هیچ گونه استراتژی را تبیین کرد که همه ارکان نظام با هم هماهنگ و همدل آن را پیش ببرند، این ارکان برای خود یک ساز میزنند و اینها ناشی از همان نگاه اشتباهی است که به تفکیک قوا دارند. این ناهماهنگی قوا را در هیچ کشور توسعه یافته و یا در حال توسعه نمیبینید، ممکن است در روش با هم اختلاف نظر داشته باشند، ولی اصول و هدف و استراتژی کاملاً رعایت میشود.
تفکیک قوا در شرایطی قرار دارد که اختیارات رئیس دولت ایران به میزانی نیست که بتواند همه توقعاتی که در مردم ایجاد میشود را پاسخگو باشد، اما از آنجایی که نگاه تاریخی مردم به دولت به معنی حکومت بوده است، همواره این ذهنیت وجود دارد که دولت همان حکومت است؛ در حالی که دولت در ایران بعد از انقلاب را باید در حد قوه مجریه دید و در همان حد از آن توقع داشت. اگر رئیس دولت قولی بیشتر از حد قوه مجریه داد، باید مطمئن بود که احتمال انجامش پنجاه، پنجاه است.حتی در مورد حصر شما نمونه آن را میبینید که حصر اختیاراتش با قوه مجریه نیست که بتواند تصمیم بگیرد بلکه جاهایی دیگر هم وجود دارد که در اتخاذ تصمیم، اختیارات بالاتری دارند.
یعنی شما آقای روحانی و دولت ایشان را مقصر میدانید که وعدههایی فراتر از اختیارات و امکان قوه مجریه را داده است؟
شورای عالی فضای مجازی با فیلترینگ تلگرام موافق نبود اما قوه قضائیه جدا از این تصمیم عمل کرد
بنظرم، آقای روحانی آن موقع باید میگفت که برای تحقق این کارها تلاش میکنم. نباید میگفت این کارها را انجام میدهم. ایشان به دلیل تجربه و سالهای حضورش در کنار دولتهای مختلف میدانست که رئیس قوه مجریه این اختیارات را ندارد و نمیتواند درباره همه آن تصمیم بگیرد. اگر میگفت که من برای این کارها تلاش میکنم، آنوقت برای مردم روشنتر میشد.
الان هم همین است یعنی واقعا آقای روحانی تلاش میکند. همین شورای عالی فضای مجازی با فیلترینگ تلگرام موافقت نکرد، اما قوه قضائیه جدا از این تصمیم آن را بست، اینها ناهماهنگیهایی است که آثار و تبعات آن میتواند سرعت بسیاری از فعالیتها را به کمتر از نصف هم کاهش دهد، چون آثار روانی این نوع اقدامات در عملکرد بقیه مدیران کشور اثر مستقیم دارد.
آقای روحانی در موضوعی مثل برجام واقعا موفق بود. تیم وزارت خارجه یک دیپلماسی قوی را اعمال کردند. من تعجب میکنم که چرا منافع ملی برای نیروهای داخلی اینقدر بیاهمیت شده که اینگونه برخورد میکنند و هنوز هم ادامه میدهند. آقای روحانی برعکس آن چیزی که برخی در داخل میگویند برجام را خیلی خوب به نتیجه رساند، ولی متاسفانه گروهی که مطلقاً به مسائل ملت و کشور فکر نمیکنند، امکان استفاده از این موقعیت بسیار خوب را به حداقل رساندند و جالب است که امروز بیشتر از همه ادعای طلبکاری میکنند.
یکی از انتقاداتی که به دولت و آقای روحانی میشود این است که رئیسجمهور شفاف حرف نمیزند، نظر شما چیست؟
ارائه همه اطلاعات در جامعهای که نهادهای مدنی واقعی ندارد، ناآرامی را در پی دارد
شاید در کلام جواب سوال شما مثبت باشد، اما در عمل باید در آن عمیق شد! موقعی این اتفاق میتواند موثر واقع شود که جامعه مدنی در کشور رشد کرده باشد، یعنی جامعه مدنی بتواند با اطلاعاتی که دریافت کرده برای ترمز دادن به آنچه که به صلاح مملکت نیست، موثر باشد، در غیر این صورت در جامعهای که فعالان جامعه مدنی مثل احزاب و سندیکاها و انجمنهای سیاسی و صنفی به معنای واقعی و قدرتمند وجود ندارند، ارائه اطلاعات از سوی روسای جمهور غیر از ایجاد ناآرامی و تشویش شاید حاصل دیگری نداشته باشد.
به همین دلیل در کشورهای توسعه یافته اطلاعاتی که پخش میشود باعث خواهد شد که یک وزیر یا نخستوزیر یا حتی رئیسجمهور مجبور به استعفا شود. در کره جنوبی دیدید که به دلیل رشد جامعه مدنی حتی یک تیراندازی در کره نشد، بلکه در برکنارکردن رئیسجمهور، فقط جامعه مدنی اعتراضاتش را مطرح کرد، نمایندگان احزاب مختلف سخنرانی و اعتصاب کردند اما مسالمتآمیز و کنترل شده از ناحیه جامعه نه از ناحیه حکومت و اگر جامعه مدنی آنها رشد یافته نبود، نتیجه نمیداد.
وقتی حکومتی رشد جامعه مدنی را امکانپذیر نمیسازد، در نتیجه ارائه همه اطلاعات معمولا به ناآرامی منتهی میشود که به ضرر مردم تمام خواهد شد.
میدانیم همه دولتها با توجه به عملکردشان توفیقات و ناکامیهایی داشتهاند که دولت آقای روحانی هم فارغ از این نیست. چرا بعضی در شرایط فعلی از عدم کفایت رئیسجمهور در کشور سخن به میان میآورند؟
منافع برخی در جنگ، ناآرامی و تنش است
متاسفانه در کشور ما منافع ملی یک موضوع مغفول مانده است، چون نهادهای مدنی حضور ندارند. اگر به این ۴۰ سال دقت کنیم، از سال ۸۳ تا سال ۹۳ درآمد ارزی ایران یک درآمد افسانهای بوده است. این درآمد افسانهای خرج چه چیزهایی شده و چه توفیقاتی را برای کشور به همراه داشته است؟ اما منافع خیلیها را تامین کرد. برخی به دنبال این هستند که چگونه میتوانند به راحتی فضا را به گونهای کنند که بلکه آن منافع دوباره برایشان تامین شود و در این راستا امروز از جنگ و ناآرامی و تنش استقبال میکنند. هرنوع به هم ریختگی در حوزه داخلی ایران میتواند اجرای قانون و نظم و انضباط مالی را به هم بزند.
امثال بابک زنجانی که ۲.۶ میلیارد یورو را به جیب زد، کم نیستند. این فرصت، ناشی از آن تحریمها بوده است. اگر آن تحریم به ایران تحمیل نمیشد، کسی دنبال دور زدن تحریم نمیرفت. آن پولی که به ترکیه رفت و گم شد برای چه اتفاق افتاد؟ همچنین نفتی که به نیروی انتظامی دادند و از بین رفت اینها همه برای دور زدن تحریمها بود. اگر کشور مجبور شود همان کارها را انجام دهد، دوباره منافع آنها تامین خواهد شد. پس بدیهی است که عدهای همه آرزوشان این است که چگونه میتوانند اوضاع فعلی را به شرایط قبل برگردانند. قبلاً هم گفتم اگر در دولت اصلاحات ۹ روز یک بار بحران درست میکردند در این ۵ سال دولت روحانی هر روز بحرانسازی میشود!
در طول یک سال و نیم دولت نهم، پنج قطعنامه شورای امنیت علیه ایران صادر شد
در طول یکسال و نیم در دولت نهم، پنج قطعنامه شورای امنیت علیه ایران صادر شد که سنگینترین قطعنامههایی بود که در طول این ۴۰ سال علیه ایران صادر کرده بودند. چند نفر از این آقایانی که اینقدر ابراز دلواپسی میکنند، در آن زمان که مجلس هم یکدست بود، چند بار گفتند که میخواهیم عدم کفایت دولت را به مجلس ببریم؟ چه تعداد از آنها گفتند حرفهایی که رئیس این دولت میزند، کشور را به مسلخ و پرتگاه جنگ میبرد؟
عدم کفایت رییس دولت یعنی چه؟ عدم کفایت، یعنی کشور را به شرایطی بردند که ذیل فصل هفتم شورای امنیت قرار گرفت و ذیل فصل هفتم قرار گرفتن یعنی ایران امنیت جهانی را به خطر میاندازد. کشوری که امنیت جهانی را به خطر اندازد، از نظر شورای امنیت حمله به آن کشور اجتنابناپذیر است. پس این بزرگترین بحرانی بود که برای ایران به وجود آمد. این آدمهایی که الان ادعا میکنند باید عدم کفایت روحانی را صادر کرد، آیا آن موقع گفتند که عدم کفایت آن دولت را صادر کنیم؟ آیا نگران مردم شدند؟ آیا نگران منافع ملی و منافع مردم شدند؟ نگران فقیر شدن مردم شدند یا وقتی دیدند که امکان غارت کشور و پر شدن جیبشان فراهم شده صدایشان در نیامد؟
امروز چگونه میتوان به دولت برای خارج شدن از این بحران ها کمک کرد؟
رسانهها باید تلاش کنند مردم نسبت به این مسائل اشراف داشته باشند. بعضی از مدیران و نمایندگانی که اشراف ندارند، باید مطلع شوند که چطور در گذشته آن تحریمها به کشور تحمیل شد و همه اینها آنموقع با هم همصدا بودند و شرایط را تایید میکردند.
آقایانی که تا الان میگفتند منافع آمریکا در برجام تامین شده است و میگفتند ایران در برجام باخته است و آن را آتش بزنیم، حالا هم که آمریکا از برجام بیرون رفته داد و فریاد میکنند. آنها میگفتند که آمریکا از برجام استفاده کرده است، اگر استفاده کرده بود چرا از برجام خارج شد؟ الان توجیه این افراد چیست؟ آیا چون آمریکا از برجام خارج شده رئیسجمهور ناموفق است؟ تا حالا این شعار را میدادید که شما برجامی را امضا کردید که فقط منافع آمریکا تامین شده و به ضرر ایران تمام شده است، حالا که آمریکا بیرون رفته نظرتان عوض شده که این رئیس دولت ناکارآمد است؟
منافع همه ما در ایجاد همبستگی است
باید مقایسه کرد، آن دولت چه بلایی به سر کشور آورد و این دولت چه کرد؟ این دولت خطر جنگ که سایهاش بر سر ایران به دلیل قطعنامه شورای امنیت سنگینی میکرد را از بین برد و توانست آن رای را باطل کند. این بزرگترین خدمتی بود که دولت روحانی به ملت ایران کرد، ولی متاسفانه آنچه در طول این دو سال و نیم اتفاق افتاد، این بود که به جای اینکه به مردم گفته شود که سایه جنگ از سر کشور برداشته شده و از این دستاورد به عنوان بزرگترین خدمت دولت روحانی یاد شود و با آن همبستگی ملی ایجاد نمایند، برخی دائما با تفرقهافکنی در کشور، منافع ایران را به خطر میاندازند در حالی که ما امروز همه منافعمان این است که چگونه میتوان در داخل کشور همبستگی ایجاد کرد!
آیا به نظر شما مطرح کردن رئیسجمهور نظامی هم از همین رویکرد ناشی میشود؟
کسانی که این حرفها را مطرح میکنند یا بی فکر بوده یا از جایی دستور میگیرند
در دولت آقای احمدینژاد که وزیر نظامی برای وزارت نفت گذاشت، چقدر موفق بود و چقدر توانست مشکلات نفت را حل کند؟ تجربه کشورهای آمریکای لاتین که حکومتهای نظامی در آنها روی کار آمد، کاملا روشن است. یک دولت نظامی در آمریکای لاتین را نشان دهید که واقعا موفق عمل کرده است و توانسته آن کشور را نجات دهد و به سطحی قابل قبولی در استانداردهای روز دنیا برساند. امروز که دنیا، دنیای دانایی و تخصص و مدیریت علمی است، قرار نیست با زور نظامی، کاری را پیش برد و از اساس این تفکر غلط و طرح آن اشتباه است.
شاید اگر صدسال پیش چنین اتفاقاتی در دنیا میافتاد، در کوتاهمدت جواب مثبت گرفته میشد. مثل رضاشاه که به ایجاد راه آهن و جاده و مدرسه و دانشگاه و دادگستری و ارتش مبادرت کرد که تماماً اقدامات مثبتی هم بود. ولی آن مربوط به ۹ دهه پیش بود، آن روز ۹۸ درصد مردم بیسواد بودند، امروز که سالانه فقط یک میلیون نفر از دانشگاههای کشور فارغ التحصیل لیسانس بیرون میآید، دیگر دوره دولتهای نظامی گذشته است، ۴۱ سال پیش هم که شاه دولت نظامی سرکار آورد نتوانست کاری انجام دهد، امروز که از آن روز ۴ دهه گذشته است و آگاهی ملت در چنان سطحی است که بروز و ظهور آنرا بعد از برخوردهای سال ۸۸ ، همه در انتخابات ۹۲ و ۹۴ و ۹۶ دیدند!
آثار منفی اجتماعی و سیاسی تصمیمات دولت باید به حداقل برسد
به نظر شما تصمیمات دولت در مقاطع و موارد مختلف چقدر کارشناسی شده، اتخاذ میشود؟
متاسفانه برای تصمیماتی که در کشور گرفته میشود، چون پارامتر مردم برایشان مطرح نیست، گاهی میتواند تاثیر آن مثبت و بسیاری از آن هم میتواند منفی باشد و اثرات نامطلوب بگذارد. بدون اینکه دقت شود تعداد مرزنشینهای کشور از چه روشها و مکانیزمهایی گذران زندگی میکنند و امرار معاش آنها از کجاست، تصمیماتی را میگیرند و بلافاصله هم آن تصمیمات را عملیاتی میکنند. غافل از اینکه آثار این تصمیم روی مردم چه تاثیری دارد. اگر به مردم برمیگردد، آن را در یک پایلوت کوچک انجام دهند، چنانچه تمامی مشکلات آن دیده و برطرف شد، آنرا به مورد اجرای سراسری بگذارند.
تصمیمی که بدون برنامه و فکر گرفته شود و پیامدهای آن سنجیده نشود، میتواند نتایج زیانباری داشته باشد. در تصمیمات اخیر ارزی، مشکلات زیادی ایجاد شد، کولبران کردستان هم مشکل پیدا کردند و مسائلی که در شاهرود و کازرون و بازار تهران اتفاق افتاد؛ دهها مساله دیگر مشابه اینها هر روز میتواند در کشور وجود داشته باشد. عامل آن این است که هیچ کس قبل از اینکه آن مساله را به تصمیم برساند، اطلاعات جامع را جمعآوری نمیکند کما اینکه برای برنامهریزی توسعه کشور هم، همین مشکل را دارند و هیچ وقت اطلاعات جامع و هماهنگ شده برای تهیه برنامه وجود نداشت!
تصمیم اخیر برای تک نرخی شدن دلار یک نمونه دیگر است. من یادم است وقتی در دولت اصلاحات تصمیم این بود که قیمت ارز تک نرخی شود، نزدیک به یک سال و نیم مطالعه شد و همه جوانب آن سنجیده شد که چه آثاری را دارد. اما حالا در موضوع به این مهمی یک شبه میگویند، میخواهیم دلار را ۴۲۰۰ تومان تعیین کنیم، چقدر روی آن کار کردند؟ پیامدهای اجتماعی سیاسی اقتصادی آن بسیار زیاد است! متاسفانه هیچ قسمتی پاسخگو نیست، با هر بانکی صحبت میشود مطلقاً توجیه نیستند که پاسخ درست به متقاضی بدهند!
حاکمیت برای هر اقدامی در کشور که به مردم مربوط میشود، حتماً بایستی با بررسی همه جانبه تصمیمگیری کند. مردم میز و صندلی نیستند که تصمیم بگیرند از این جا بردارند، آنجا بگذارند! در موردهر کاری که به مردم ربط دارد، باید با مطالعات کامل تصمیم گرفت که آثار منفی اجتماعی و سیاسی آن به حداقل برسد.
عمر جنبشهای زودگذر کوتاه است
اردیبهشت ماه سال گذشته انتخاباتی را داشتیم که بنا به آمار بیش از ۴۰ میلیون نفر از مردم پای صندوقهای رای آمدند اما در پایان سال و در همین روزهای اخیر شاهد اعتراضات گروههای مختلف مردم بودیم. یکی از شعارهایی که مردم در آن اعتراضات سر میدادند این بود که از اصلاحطلب و اصولگرا عبور کردهاند. آیا این نشان از آن دارد که جریان سومی در راه باشد؟
من تصور نمیکنم که جریان سومی وجود داشته باشد چون جریان جدید سیاسی نیاز به تشکیلات و برنامهریزی دارد. این موارد جنبشهای زودگذری است که عمرشان کوتاه است. در مورد آنچه هم که در دی ماه سال ۹۶ اتفاق افتاد عمده آن به نارضایتیهای وسیع جامعه بر میگشت. درست است که جرقه اولیه آن را عدهای هدایت شده برای فشار بر دولت به وجود آورند اما پشت آن را نخوانده بودند که در این شرایط هرجریانی که راه بیاندازند به دلیل مشکلاتی که در جامعه وجود دارد شاید نشود آن را کنترل کرد.
سالیانه ۳۰۰ تا ۳۵۰ هزار جوان لیسانسه بیکار وارد جامعه میشود
ایذه یا دلیجان یا قهدیرجان اینها شهرهای بزرگ و صنعتی و توسعه یافته با دغدغههای سیاسی نیستند که مردم آن به خیابان آمدند. عامل اصلی آنها مشکلات اقتصادی زندگیشان بود، وقتی که در آمارها اعلام میکنند ۳۵ درصد از فارغ التحصیلان دانشگاهها بیکار هستند، همین ۳۵ درصد دانشجویان چندنفر میشوند. به طور متوسط ۹۰۰ هزار تا یک میلیون نفر فارغالتحصیل از جمع دانشگاههای کشور فارغ التحصیل میشوند، یعنی سالیانه ۳۰۰ تا ۳۵۰ هزار جوان لیسانسه بیکار وارد جامعه میشود!
کشور با یک معضل اجتماعی روبرو است
دانشجویی که حداقل ۱۶ سال درس خوانده و خانوادهاش خرج او را میدادند حالا از دانشگاه بیرون میآید میخواهد دست در جیب خود کند که با این مواجه میشود که شغل نیست. این نیروی تحصیل کرده است به اینترنت و اطلاعات دسترسی دارد و اهل مطالعه است و راحت نمیشود او را گول زد. اینها در همه خانوادهها هم هستند و همه خانوادهها هم دچار این معضل شدند! پس کشور با یک معضل اجتماعی روبرو است که اکثر مدیران نسبت به آن بیتفاوت هستند! یا تعداد کارکنان دولتی حدود ۴ میلیون نفر است که نزدیک به نصف آنها زیر ۲.۵ میلیون تومان حقوق میگیرند! اینها با خانوادههایشان چند نفر میشوند؟ و چگونه توقع سرویس مناسب از آنها میرود؟
برخی مسئولان به جای اینکه نگران کشور باشند، نگران گروههای سیاسی خودشان هستند
متاسفانه مسئولان اکثراً با آمار و ارزیابی و تحلیل آمار غریبه هستند، آنها تصویر میکنند آمارها فقط به درد بایگانی میخورد. در حالیکه ارائه آمار به مدیر یعنی برای تحلیل آن فکر کن. آمار برای این است که مدیر متوجه شود که در جامعه چه اتفاقی میافتد. آقای رئیس دولت وقتی که میگوید ما به دنبال این هستیم که فقر مطلق را از بین ببریم، یکبار همه ارکان حکومت باید راجع به آن فکر کنند که برای رفع کامل آن چه برنامهریزی نیاز است، داشته باشند. چقدر تلاش میشود که توانایی اقتصادی کشور بالا برود که اینها از این مشکل بیرون آیند. متاسفانه به جای اینکه کمک کنند در ناامیدی و ناتوانی و مایوس کردن جامعه میدمند! این نشان میدهد برخی از مسئولان به جای اینکه نگران کشور باشند، نگران گروههای سیاسی و اهداف بخشی خودشان هستند و این جای تاسف دارد.
با توجه به شرایط اقتصادی کشورمان، چقدر ضرورت دارد که مسئولان در راستای صرفهجویی اقتصادی گام بردارند؟
۸۵ درصد بودجه صرف هزینههای جاری شده است؛ راه در چنین جامعهای ایجاد اعتماد عمومی است
در کشورهای در حال توسعه درچنین شرایطی به دلیل نقش مردم و ارتباط تنگاتنگ مردم و حکومت از آنها میخواهند کمربندشان را محکم ببندند. یکی از کشورهایی که در بحران شرق آسیا سال ۱۹۹۸ آسیب ندید، مالزی بود وگرنه فیلیپین و اندونزی و کرهجنوبی و سایر کشورهای آن حوزه، همگی سقوط ارزش پول و مشکلات اقتصادی را تا چند سال با خود داشتند، بعد احیا شدند. مالزی چرا با بحران روبرو نشد؟ مالزی تنها جایی بود که آن موقع حاکمیت آن کشور به دلیل محبوبیتی که در کشور و فاصله نزدیکی که با مردمش داشت بلافاصله به مردم درخواست داد هرکسی که میتواند، اضافه کار کند و اضافهکاری دریافت نکند. همچنین درخواست داد هر کس که پول اضافی یا طلا دارد به بانکها بسپارد. در آن کشور کمتر خانمی بود که طلایش را به بانک نداد و این یک پشتوانه خوبی برای سیستم اقتصادی آن کشور ناشی از اعتماد بین دولت و مردم بود.
به واسطه سوءمدیریت دولتهای نهم و دهم هزینههای جاری کشور به صورت وحشتناکی بالا رفته و اگر گزارش خزانه مربوط به سال گذشته را بررسی کنید، میبینید که بیش از ۸۵ درصد بودجه کشور صرف هزینه جاری شده است و آن ۱۵ درصد هم هزینه عمرانی نبوده بلکه یک سری هزینههای دیگری هم دولت داشته که انجام داده است. در چنین جامعهای که هزینه جاری آن اینقدر بالا رفته یکی از راهها این است که یک اعتماد عمومی در جامعه ایجاد شود نه اینکه تریبونها مرتباً تمام عملکرد سالهای ۸۴ تا ۹۲ را که باعث فساد و تباهی شده بحساب دولت حاضر بگذارند و در شیپور یاس مرتب بدمند!
باید برای اعتراض مردم رسمیت قائل باشیم
یک خبرنگار پاکستانی چندده سال پیش به من میگفت که ما در پاکستان دعا میکنیم که سیبزمینی و پیاز در کشور شما کم باشد؛چراکه در این صورت دولت ما اعلام میکند که این دو محصول را کمتر بخرید که ما میخواهیم به ایران صادر کنیم و از این طریق ارزی به کشور ما وارد خواهد شد. این یعنی اینکه شما در جایی با مردم همراه و مردم با شما همدل میشوند. من فکر میکنم هرگونه دور شدن از این راه حل برای کشور سم است.
ما باید برای اعتراض مردم رسمیت قائل باشیم و با این رسمیت به آنها بگوییم که اعتراض شما اگر قانونی و بجا باشد، گوش شنوا برای آن وجود دارد که در این صورت شما یک پالس و انرژی مثبت را دارید به جامعه منتقل میکنید و این انرژی مثبت میتواند جامعه را امیدوار کند. امروز هر امیدی در جامعه ما راهگشا است. اگر ما بخواهیم جامعه را در مقابل این نوع فشار و تبلیغات افکار عمومی بیمه کنیم، راهش این است که ما با خود مردم تعامل کنیم. پذیرش مردم است که میتواند حکومت را حفاظت کند و امنیت را در جامعه ما بیشتر کند.
هنوز سه سال دیگر از دولت آقای روحانی باقی مانده اما جناحها از برنامههای خود برای انتخابات بعدی سخن به میان میآورند به نظر شما تصمیم شورای عالی سیاستگداری اصلاحطلبان برای انتخابات بعدی چه خواهد بود و اصلاحطلبان چه برنامهای خواهند داشت؟
کشور ما در یک منطقه بسیار پرتلاطم و آشوب قرار دارد، در حال حاضر شمال آفریقا و خاورمیانه در جغرافیای سیاسی جهان پرتنشترین منطقه محسوب میشود، اگر در کشور احزاب قوی و قدرتمند و فراگیر وجود داشتند، امکان برنامهریزی برای سه سال آینده را خواهند داشت ولی در نبود نهادهای مدنی قوی امکان چنین حرکتی خیلی زود است، مگر اینکه احزاب کوچک گرد هم میآمدند و بر اساس یک ساز و کار شفاف جبهه اصولگرایی یا جبهه اصلاحات تشکیل میدادند که عمدتاً امکان تجمع نیروی بیشتر و چتر گستردهتری از مردم را میداشتند تا بتوانند برنامهریزی بلندمدت داشته باشند ولی با این چترهای کوچک متعدد اگر بخواهند از حالا برای سه سال بعد فکر کنند، عملی نیست!