رویداد۲۴ «مانتوی جلو باز ممنوع است»، «باز بودن مغازهها در نیمه شب ممنوع است» و... ! مدام درحال شنیدن واژه «ممنوع است» هستیم و به آن مقدار واژه «مجاز است» را نمیشنویم تا شاقول ترازوی اعتدال هم سنگ باشد و اجازه ایستادن در کفه را به دلیل اختیاری بودن به عهده شهروندان گذاشته شود.
آن چه مهم به نظر میرسد کمهزینه تمام شدن کنترل هر پدیده اجتماعی چه لحاظ پا گرفتن یا نگرفتن آن است که در کشور ما عادت به هزینه سرسام آور روانی آن هستیم و هم از معنا و هم از کیفیت توسعه میکاهد.
در پس واژه ممنوع، بار منفی روانی جبر ایستاده است و هرچه قدر تلاش شود مسیر آب راههای کوچک اجتماعی به این سمت کج نشود برگ برنده دست متولیان فرهنگ عمومی خواهد بود.
در تمام این سال ها، پر هزینه به اصلاح ساختار ظاهری اجتماع پرداختهاند و نتیجه هم نه تنها امیدوارکننده نبوده بلکه به صورت افراطی پی گرفته شده است.
در ایران ابتدا اجازه داده میشود هر پدیده ای نو ظهور جریان داشته باشد و گمان میکنند زودگذر است و عدم استقبال عمومی خود منجر به کنار رفتن و تعدیل آن پدیده میشود.
هنگامی که آن پدیده با اقبال عمومی پا گرفت و سرحال شد تازه یادشان میافتد که با اصول اولیهشان مخالف است. از این جا به بعد با همه ابزار قهریهای که در اختیار دارند میخواهند سر و شکل و قوامی خواست خودشان پیدا کند.این خود سر آغاز اختلافی زیر پوستی است که جایی سر باز می کند.
پلیس راهنمایی و رانندگی برای فراگیر شدن کمربند ایمنی چه قدر هزینه کرد؟چه قدر با ابزار جریمه تلاش کرد که یک وسیله ضروری سفر درون شهری و برون شهری جا بیندازد? ابزاری که به خطر افتادن سلامت مسافرین را به حداقل می رساند مردم در مقابلش مقاومت کردند و حتی باور کرده بودند جایی جانشان را به خطر می اندازد.در حالی که اگر روز نخست پا گرفتن اتومبیل در ایران با نصف جبر و حتی کمتر از آن می شد به مقصود رسید.
حالا در میانه تابستان یادشان افتاده است که نوع پوشش جدید برخی از زن های این سرزمین مغایر با عرف و شرع و... میباشد و با یک برچسب «ممنوع است» توقع دارند ریز و درشت بازار مانتو یک شبه بگویند: «چشم»
هزینه روانی پس اجرای این شکل قهریه و ناهی شدن برای اصلاح یک پدیده چه کسی قرار است بپردازد؟
در دولت قبل هم جریان مانتوی کوتاه با همین جمله «ممنوع است» مواجه شد اما آیا توفیری داشت؟
امروز هم آیا می توان زمانی که نیمی از مانتوی تولید و خریداری شده در سطح شهرها میچرخند دستور داد که اصلاح شود؟
آیا فکرش را نکرده اند نصب چند دکمه توسط تولیدکننده و کندن آن توسط خریدار، دهان کجی به متولیان و ناهیان این جریان تمام میشود؟
فرمول تولید بر اساس سلیقه و اقلیم را نمیشود نادیده گرفت و بعد دست روی دست گذاشت. نمیشود زمانی که تولید انبوه بر خواست اکثریت سوار شد و سود را تضمین کرد. کسانی تازه یادشان بیفتد با یک بخشنامه حل و فصلش کنند.
روش دستورالعمل و بخشنامه برای کنترل پوشش مردم تنها سبب نارضایتی و دلچرکین شدن میشود و مثل حالا چه کسی پاسخگوی زیان تولیدکننده و فروشنده برای مانتوی فروش نرفته است؟
اصل عامیانه «گاماس، گاماس» را باید روزی هزار بار از رویش نوشت تا بیاموزند با بگیر و ببند و ممنوع است بر پاره شدن ریسمان اعتماد عمومی که نظیرش را در کلیپ گشت ارشاد دیدیم و کسی با چند و چون ماجرا کاری نداشت و صاف توی روی گشت ارشاد ایستادند که اشتباه کردی و کسی نپرسید چه اشتباهی جز ایستادن در مقابل پدیده ای که حالا رفتار شده است.
از فرهنگ به عنوان راه مال رو توی کوه یاد می کنند، بر اثر تردد مردم و احشام، گیاهی در آن مسیر نمی روید حالا شما هی دانه بپاش و آب بده بی فایده است. آن زحمت، جایی دیگر ممکن است زمین را گلستان کند اما وقتی راه مال رو و رفتار شد، هرگز نمی توانی گل برویانی.