رویداد۲۴ خبر رسیده که قرار است مهدی آذرپندار مدیر گروه فیلم و سریال شبکه سه سیما شود. خبری که اصولگرایان را خوشحال و فیلمسازان علاقهمند به فعالیت در شبکه سه سیما را نگران خواهد کرد.
مهدی آذرپندار شاید برای اهالی تلویزیون و سینما چهره آشنایی نباشد اما برای اهل سیاست چهرهای آشناست. در سالهایی که رجانیوز به عنوان نزدیکترین رسانه به دولت نهم و دهم، محمود احمدی نژاد را شهید رجایی دوران معرفی میکرد، مهدی آذرپندار و گروه فرهنگی این رسانه، احتمالا خود را در لباس شهید آوینی میدیدند تا تندترین انتقادها را به برنامههای سینما و صدا و سیما ابراز کنند.
فیلمهای سینمای ایران ایران یا نماد خیانت بودند یا سیاه نمایی یا دچار بی هویتی. رجا نیوز تنها رسانهای بود که جایزه اسکار اصغر فرهادی را تخطئه کرد و برای فیلم گزارش یک جشن، حتی به ابراهیم حاتمیکیا رحم نکرد و او را ادامه دهنده راه محسن مخملباف معرفی کرد. حالا این تفکر قرار است مدیر فیلم و سریال شبکه سه سیما شود.
اگر انتصاب آذرپندار انجام شود باید گفت اصولگرایان تندرو یکی دیگر از قلههای مدیریتی صداوسیما را هم فتح کردهاند و بعد از این باید شاهد انتخابات عجیب دیگری باشیم که میتواند مواضع سازمان صدا و سیما را روشنتر از قبل کند.
آذر پندار سوابق مدیریتی چندانی ندارد. منهای فعالیت مطبوعاتی سوابق اجرایی آذرپندار محدود میشود به قائم مقامی خانه تولیدات جوان صداوسیما، مدیریت مرکز تخصصی و اداره فیلم و نمایش سازمان بسیج مستضعفین، داوری در بخش فیلمنامه پانزدهمین دوره جشنواره مقاومت. با همین سابقه اندک آذرپندار توانسته به تصاحب پست مدیریتی در سازمان صدا و سیما نزدیک شود. سمتی که بیش از آنکه به مواضع تند و تیز نیاز داشته باشد به تخصص نیاز دارد. آیا آذرپندار بیست و هشت ساله برای تصدی چنین پستی از تخصص لازم برخوردار است؟ جواب این سوال را زمان مشخص میکند. اما میتوان از همین الان حدس زد که فیلمها و سریالهای شبکه سه سیما سمت و سویی اصولگرایانه پیدا خواهند کرد.
تغییرات علی عسگری
از زمان انتصاب علی عسگری به ریاست سازمان و بازگشت چهرههای شاخص جریان اصولگرا مثل دارابی که چهره پشت پرده صدا و سیما خوانده میشود، شیب تغییر مدیران صدا و سیما به نفع جوانان شاخص این جریان سرعت زیادی گرفته است. مدیران شبکههای مختلف عوض شدهاند و حالا نوبت به مدیران ردههای پایینتر رسیده است. مدیران قدیمی که در این سالها و در مواجهه با مردم معتدلتر شده بودند (به روایت اصولگرایان، استحاله شده بوند) یک به یک میروند و مدیرانی جوان جای آنها را میگیرند.
ورود نیروهای جوان به بدنه سازمان صدا و سیما آرزوی فعالان فرهنگی است. منتها مشکل اینجاست که افراد جوانی که در ماههای اخیر در صدا و سیما حکم مدیریتی گرفتند همگی اصولگرایانی بودند با عقاید تند و تیز فرهنگی.
صدا و سیما از همان ابتدای تشکیل دولت اعتدالگرای حسن روحانی بنای مخالفت با این دولت داشت حالا دارد به این مخالفت شدت میدهد و شکست خوردگان ستاد رئیسی و احمدینژاد را در نهادهای مدیریتی سازماندهی میکند. این جهتگیری آشکار در زمانهای که بسیاری از مردم دیگر به صدا و سیما به عنوان یک رسانه مستقل و بیطرف نگاه نمیکنند بسیار معنادار است. صدا و سیما همیشه حیاط خلوت اصولگرایان بوده است. واکنشهای این سازمان به حوادث اجتماعی کاملاً بیانگر این موضوع است که این سازمان در چه سمتی ایستاده است. اوج این تغییرات را میتوان در پخش اعترافات مائده هژبری مشاهده کرد، اعترافاتی که باعث ناراحتی عمومی مردم و هنرمندان و حواشی بسیاری شد.
فیلم و سریال!
فیلم و سریال مهمترین ابزار صدا و سیما برای جذب مخاطب هستند و اگر بنا باشد مدیرانی همچون آذرپندار با سوابق فرهنگی و سیاسی تندی که دارند به عنوان مدیر ارشد گروه فیلم و سریال انتخاب شوند، پیش بینی میشود همین مقدار جذابیت هم در سریالهای سازمان صدا و سیما وجود نداشته باشد. کما اینکه محصولات سرگرمکننده و عامه پسندی مثل پایتخت بدل به زمین حاصلخیزی شدند که مدیران جدید سازمان صدا و سیما نگاه ایدئولوژیک خود را از آن برداشت کردند.
اگر بنا باشد سریالهای صدا و سیما رویه فعلی را پیش بگیرند و المانها و عناصر ایدئولوژیک یک جناح خاص سیاسی را نمایندگی کنند باید منتظر باشند تا همین یکی دو محصول پرمخاطب را هم از دست بدهند و عملاً بدل شوند به رسانه اقشاری خاص از جامعه نه همه مردم. واقعیتی که مدتهاست که مسئولان و مدیران سازمان صدا و سیما برای تولید سریال در نظر نمیگیرند این است که سریال پیش از آنکه حاوی پیام خاصی باشد باید سرگرمکننده باشد.
سریال اگر سرگرم نکند و نتواند بیننده را مشتاق دنبال کردن ادامه داستان نگه دارد عملاً بدل میشود مشتی تصویر متحرک که صرفاً به هم چسبانده شدهاند تا پیامی را منتقل کنند. به همین خاطر سریالی محبوبیت پیدا میکند که بتواند داستان خوبی را درست و اصولی تعریف کند. مثل سریال شهرزاد که به خاطر تعریف پُرکشش داستانی عاشقانهتوانست مخاطب پیدا کند و اعتبار شبکه نمایش خانگی را نزد مخاطب احیا نماید.
اما به سریالهای سازمان صدا و سیما که در چند سال اخیر نگاه میکنیم هیچ سریال ماندگاری (منهای تک ستارههای درخشانی مثل وضعیت سفید و پایتخت) پیدا نمیکنیم که بتوانیم آن سریال را به عنوان نمونه درست یک محصول سرگرمکننده معرفی کنیم. تنها سریالی که تا حدی از گزند نگاه ایدئولوژیک مدیران جدید سازمان صدا و سیما مصون مانده بود پایتخت بود که آن هم در سری پنجم خود عملاً بدل شد به سریالی ایدئولوژیک که به جای جذب مخاطب به دنبال تامین منویات ایدئولوژیک مدیران جدید سازمان صدا و سیما بود.
نگرانی اصلی اینجاست که انتصاب مدیرانی مثل آذرپندار که نه تجربه کافی برای تعامل با هنرمندان را دارند و نه سابقه اجرایی مشخصی عملاً گروه فیلم و سریال شبکه سه را بدل کند به نهادی تبلیغاتی که هدفش از ساخت و تولید سریال تبلیغ نگاه ایدئولوژیک اصولگرایان است.