رویداد۲۴ چهرههای سیاسی که در کوچههای نازیآباد متولد، بزرگ و سیاسی شدهاند و بعدها هرکدام گرایش مختلفی پیدا کردند، حالا به خاطر عرق به محلهشان بدون لحاظ اینکه کدامیک چپی و کدامیک راستی است، دور هم جمع شدهاند.
این مطلب را «عمادالدین باقی» در لابهلای صحبتش درباره دیدارش با عزتالله ضرغامی میگوید.
ضرغامی روز گذشته تصویری از خود و عمادالدین باقی در صفحه مجازیاش منتشر کرد و در توضیح از جلسه پنجساعتهاش با باقی نوشت. ضرغامی از وقتی که از صداوسیما بیرون آمده، با چهرههای اصلاحطلب و اصولگرا قرار صبحانه میگذارد و بعد هم گزارشی مختصر از آن را در صفحات مجازیاش منتشر میکند.
باقی اما گفت که این دیدارش با ضرغامی در رسته دیدارهای مألوف رئیس اسبق سازمان صداوسیما نمیگنجد. آنها در یکی از جلسات همیاران نازیآباد قرار گذاشته بودند تا مفصلا درباره مسائل مربوط به زندانها، اعدامیهای 18 سال (کودکانی که قبل از سن قانونی و بلوغ مرتکب قتل شدهاند و بعد از 18 سال حکم آنها اجرا میشود) و وضعیت قوه قضائیه صحبت کنند.
باقی میگوید که ضرغامی از طرح موضوعات استقبال کرد. او ادامه میدهد: «خب اطلاعات و تجریباتی که نتیجه سالها فعالیت من در موضوع مربوط به وضعیت زندانیان و زندانها بود برای او تازگی داشت.
مثلا او (ضرغامی) اشاره به بحث محمدرضا رحیمی (معاون اول دولت دهم احمدینژاد) داشت و گفت که برخوردهای بدی با او شده است. آقای ضرغامی موضوعات اینچنینی را دیده است». باقی در میان صحبتهایش از این دیدار به این نکته هم اشاره میکند که «من به مرزبندی بین کار سیاسی و حقوق بشری تأکید دارم و همین موضوعات را در سرمقالهای به سال 84 در روزنامه «شرق» منتشر کردم.
آقای ضرغامی در جریان فعالیتهای حقوقبشری من بود و با هم درباره این فعالیتها صحبت کردیم. خب متأسفانه نسبت به فعالیتهای حقوقبشری نوعی سوء ظن وجود دارد و امیدوارم که این نگاه رفع شود».
از باقی خواستم بیشتر درباره ماهیت «انجیاو» توضیح بدهد و او اینگونه روایت میکند: «ما محلهای داشتیم به نام نازیآباد که در آن متولد شده و بزرگ شدیم. بافت این محله در این 40 سال تغییر کرده و از آسیبهای زیادی از جمله طلاق، اعتیاد، کودکان کار و محروم از تحصیل رنج میبرد. احساس میکنیم که مسئولیتی در این زمینه متوجه ماست و به همین دلیل از حدود سه سال قبل این جمع شکل گرفت».
روایت ضرغامی
در گفتوگوی تلفنی خود با عزتالله ضرغامی هم او به این نکته اشاره میکند که درباره دیدارش با باقی در کانال تلگرامیاش مطلبی نوشته است که به گفته او صریح است و هر خطش حاوی سوژه! راست هم میگوید. او از لزوم نهادی عمومی برای پیگیری حقوق زندانیها سخن گفته و اصلا اشاره به همین کلمه یعنی «حقوق زندانیان» و لزوم رعایت آن، نکته مهمی است.
«شرکت در جلسه «نازیآبادیها» بهانه خوبی برای یک نشست صمیمی پنجساعته شد. آخرین مصاحبهاش را در مستند ارزشمند «قائممقام» دیده بودم و در جریان اقدامات حقوقبشری او قرار داشتم. اگر سیاسیون و نویسندگان را به دو گروه «مهربان» و «نامهربان» تقسیم کنیم، عمادالدین باقی از مصادیق بارز دسته اول است.
او بعد از فراز و نشیبهای زندگی سیاسی و رسانهای، کماکان مأموریت دفاع از حقوق زندانیان را وظیفه و رسالت خود میداند. هر کسی یک بار به زندان بیفتد معنای حقوق زندانی را بهخوبی درک میکند. زندانیان (به طور اعم) حقوقی دارند که باید حاکمیت آن را تأمین کند. به دلیل فقدان دانش لازم از سوی دو طرف، هزینههای انسانی قابل توجهی به جامعه تحمیل میشود.
هرچند به لحاظ فکری و سیاسی با او زاویه دارم، ولی دانش و تجربه و دلسوزی او نسبت به زندانیان بهویژه انگیزه و تلاش فردیاش برای نجات جوانان ناآگاه و بدشانسی که به هر دلیل گرفتار شدهاند، ارزشمند است. معتقد است که سیاستزدگی بلای جان «حقوق بشر» است و راهحل آسیبهای جامعه را بسیار عمیقتر از واکنشهای تند سیاسی و سطحی میداند. در این مورد اشتراک نظر داریم. ظاهرا در کشور هیچ نهاد مردمی برای پیگیری حقوق زندانیان نداریم.
نظام با حمایت از NGO (سمن)های باانگیزه میتواند ضمن کاهش هزینههای رسمی نظارتی، در جهت اعتمادسازی هر چه بیشتر و اقناع بهتر افکار عمومی اقدام کند. معتقدم مدعی «حقوق بشر» ماییم. ما حزباللهیها... . به دلیل نگرانی از سوءاستفاده دشمن، پیگیری موضوعات «حقوقبشری» از سوی نیروهای متعهد و انقلابی در اولویت آنان قرار نمیگیرد و این زیبنده جمهوری اسلامی نیست!».
پرسش درباره ماهیت دیدار را وامیگذارم و از او میخواهم درباره همیاران نازیآباد توضیح بدهد؛ میگوید: «من در قالب صبحانه با طیفهای مختلف و در حوزههای مختلف جامعه برنامه گفتوگو دارم. اما دیدار با آقای باقی طبق وعدهای بود که در یکی از نشستهای نازیآباد مطرح شده بود.
در این نشستها، تعدادی از دوستان و بچههای قدیمی نازیآباد که یا در آن متولد و بزرگ شده یا بعدا به واسطه همکاری در آن منطقه حضور پیدا کردند، فارغ از هرگونه گرایش سیاسی دور هم جمع شده و سعی دارند هر کدام با استفاده از تجربیات و ارتباطاتی که دارند به ارتقای سطح و کیفیت زندگی در محله نازیآباد کمک کنند.
نگاه این دوستان اجتماعی است و تلاش دارند تجربه خود در دهههای گذشته را برای مشکلاتی که گریبانگیر جامعه و بهویژه جوانان شده به کار بگیرند. پیشنهادها در راستای فراهمکردن ظرفیتهایی است که به بهترشدن وضعیت زندگی نازیآبادیها منجر شود. هدف این جلسات و نشستها تبلیغاتی، رسانهای و سیاسی نیست و افراد بهرغم تفاوتهای فکری و سیاسی، تلاش دارند تا درباره نیازهای مشخصی که در محله وجود دارد، به تفاهم برسند و نتیجه این تفاهم متوجه مردم شود».
ضرغامی درباره نحوه پیوستنش به این جمع هم میگوید: «ایده تشکیل این جمع از سوی یکی از دوستان مورد اعتماد من (که قصد ندارد به نام آن اشاره کند) مطرح شد و اعلام کرد که قصد انجام یک کار عامالمنفعه برای مردم نازیآباد را دارد. با پیگیری و جدیتی که او داشت، سعی کرد این جمع را شکل دهد.
من از ابتدا در جریان این ایده و عملیاتیشدن آن بودم؛ اما به دلیل گرفتاریهایی که داشتم، دیر در جلسات شرکت کردم. دیگر دوستان هم به هر میزانی که میتوانند، چه حضوری و چه غیرحضوری در جریان مباحث قرار میگیرند و از سیاسیشدن آن هم پرهیز دارند.
من البته نمیخواهم گزارش کار از «انجیاو» بدهم؛ اما جلسات و کارهای خوب زیرساختی در حال انجام است. حتی شهردار منطقه هم جمع کوچک ما را به رسمیت شناخته و در آن حاضر میشود. تلاش بر این است که اگر این جمع کوچک بتواند کارهای خوبی انجام دهد، همین بهمثابه یک الگو استفاده شود».
نازیآباد کجاست؟
نازیآباد، محلهای است که قبل از انقلاب نقطه سیاستورزی از نوع چریکی و مبارزات مسلحانه بود و در نخستین روزها بعد از پیروزی انقلاب هم محل جوشش و پیدایش نهادهای تازهتأسیسی بود که آبشخور فکری آنها از بچههای همین محل بود.
از تأسیس کمیتههای انقلاب گرفته تا تأسیس سپاه پاسداران. انقلابیهای جوانی که بعضی از آنها دبیرستان را عمدتا در دبیرستان الهی نازیآباد گذراندند، کتابهای شریعتی و مطهری خواندند، پای تفسیرهای موسویخوئینیها در مسجد جوزستان نشستند، آموزشهای چریکی دیدند و دانشگاه تهرانی شدند و بعد هم انقلابی. سعید حجاریان، عمادالدین باقی، عباس عبدی، شهید داوود کریمی، عزتالله ضرغامی و... ازجمله این چهرههایی بودند که اگرچه بعضی از آنها با هم از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند؛ اما بعدها سیاست بین آنها فاصله انداخت. گروهی دومخردادی شدند و اصلاحطلب و گروهی هم محافظهکار شدند و حالا اصولگرا.
حالا بعد سالها آن چهرهها با آن سابقه سیاسی و اجرائی گرد هم جمع شدهاند تا برای محلهشان نازیآباد، آنجا که آنها را به هم پیوند میدهد، کاری بکنند، فارغ از سیاسیکاری مرسوم.