وقتی پل ولکر در دوره ریگان اقدام به افزایش شدید نرخ بهره دلار کرد، جمع وسیعی از کشورهای آمریکای جنوبی و آسیا دچار سقوط آزاد ارزش پول ملی، بحران بانکی و ناآرامی سیاسی شدند. در تعداد قابل توجهی از کشورهای آمریکای جنوبی حکومتهای دموکراتیک سقوط کردند. نرخ بهره ولکر هنوز هم جای مهمی در ادبیات مالی جهان دارد.
رویداد۲۴ آنچه پس از آن در عمل رخ داد دو وجه جدانشدنی داشت:
دلار که بعد از نکول پیمان برتون وودز افتان و خیزان جایگاهش را حفظ کرده بود به طرز موثری جایگاه خود را به عنوان یک ارز قوی باز یافت.
کشورهای به بحران افتاده به عنوان یک راه حل کلاسیک بدنبال خصوصی سازی و آزاد سازی و فروش اموال دولتی رفتند و آمریکاییها با دلار پر قدرت شده، دارایی ها، مجوزها و انحصارهای پر ارزشی خریدند.
به طرز عجیبی تعداد بسیار زیادی از کشورها به طور همزمان با مشکل سقوط پول ملی خود دست و پنجه نرم میکنند: آرژانتین، هند، ترکیه، ایران، روسیه، آفریقای جنوبی و ...
این همزمانی طبعا نمیتواند اتفاقی باشد. بر عکس شرح فوق درباره نرخ بهره ولکر که تقریبا با یک عامل بخش مهمی از تغییرات قابل توضیخ بود این بار تقریبا درباره هر کشور با یک پرونده جدا گانه مواجه هستیم که به وضوح به هم مرتبط هستند، اما هر کدام روی ضعفهای خاص هر کشور متمرکز هستند. اگر بخواهم دسته بندی عمومیای از عوامل محرک داشته باشم عوامل زیر قابل اشاره است:
تحریم، جنگ تجاری، عملیات مالی کارگزاران محلی (عربستان و امارات در پرونده ایران و ترکیه و کلمبیا در پرونده ونزوئلا و آرژانتین)
حقیقت آن است که ما در میانه یک جنگ جهانی هستیم که آمریکا بدون افزایش نرخ بهره (و پذیرش اثرات رکودی آن بر اقتصاد خود) به اتکای عوامل فوق متناسب با ضعف هر کشور در حال بازیابی دلار بعد از تسهیل مقداری ایام بحران ٢� � ٨ است.
در این میان ایران بدلایلی وضعیتی متفاوت از بقیه کشورهای مورد حمله دارد: بحران بانکی ریالی طولانی مدت، شکست جدی در حکمرانی فضای مجازی، دسترسی محدود شده به انتقالات حجیم طلا و ارز و از همه مهمتر قرار گرفتن زیر یک فشار امنیتی عظیم.
اگر فرض کنیم که الگوی رفتاری آمریکا شبیه بار قبل است، قابل حدس است که تا زمانی که به اندازه کافی و قابل تملک برای ناشر دلار داراییهای خانوار ایران بی ارزش نشود (از طریق سقوط ارزش ریال یا بحران امنیتی یا هر دو) عملا آمریکاییها مذاکره موثری با ایران آغاز نخواهند کرد.
پی نوشت یک:حقیقت آن است که اگر دیر بجنبیم ما لهستان این جنگ جهانی خواهیم بود.
پی نوشت دو:نیاز به کابینه جنگی داریم. با چمبرلین نمیتوان از این جنگ سالم درآمد.