رویداد۲۴محمد جوادی حصار، فعال سیاسی اصلاحطلب با توجه به موضعگیریهایی که اصولگرایان نسبت به طرح موضوع از طرف اصلاحطلبان میکنند، معتقد است که اصولگرایان از باز شدن باب رفراندوم وحشت دارند و نگران خطقرمزهای فرضیشان هستند. او میگوید ازنظر آنها یک اصلاحطلب خوب، اصلاحطلبی است که حرف نمیزند. شرح این گفتگو را در زیر بخوانید:
زمانی که اصلاحطلبان از رفراندوم صحبت میکنند، اصولگرایان به عنوان جریان رقیب همواره با شک و تردید یا جبههگیری با این پیشنهاد مواجه میشوند. برخی علت آن را بیان نشدن مصادیق رفراندوم میدانند؟ آیا اصلاحطلبان از رفراندوم در معنای کلی سخن میگویند مصادیقشان در چارچوبهای موجود باز میگردد؟ اساسا مصادیق رفراندوم از نگاه اصلاحطلبی چه مواردی است؟
با توجه به روند سریع تغییرات هر ۱۰ سال یک بار باید در قانون مادر، قانون اساسی یا قوانین جاری تغییراتی صورت گیرد و نخبگان، کنشگران سیاسی و مدیران که ناکارآمدیهای قانون موجود را لمس میکنند، میتوانند تغییراتی را پیشنهاد دهند و این تغییرات هم به رفراندوم گذاشته شود. بخشهایی از قانون اساسی را میتوان به رفراندوم گذاشت. دفعه پیش هم که بازنگری در قانون اساسی انجام شد بخشهایی از آن به رفراندوم گذاشتهشد.
اینکه گفته میشود اصلاحطلبان موضوعی برای رفراندوم مطرح نمیکنند و بیانی کلی دارند اشتباه است، چون اصلاحطلبان دست کم در مورد موضوع ذکر شده بارها صحبت کردهاند.
اما باید تاکید کنم که هر آنچه گرهی ایجاد کند و به معضل تبدیل شود را میتوان به رفراندوم گذاشت. شیوه مواجهه با امریکا یک نمونه آن است. برخی میگویند خط قرمز است و برخی میگویند میتوان ارتباط برقرار کرد. اما سوال اینجا است که مگر خط قرمز را منفعت ملی تعیین نمیکند؟ آیا هیچ منفعت ملی بالاتر از اراده مردم وجود دارد؟ شیوه مواجهه با غرب و امریکا میتواند یک موضوع رفراندومی باشد. البته این مواردی که ذکر میکنم تنها مثال است.
شیوه مواجهه با امر به معروف و منکر که دستخوش تغییرات سیاسی و اجتماعی است میتواند موضوعی برای برگزاری رفراندوم باشد. موضوعی که یک روز تند گرفته میشود و یک روز کند و یک روز به تناسب رها میشود ... شیوه مواجهه دستگاههای حاکمیتی با امر به معروف و نهی از منکر و مصادیق آن را میتوان به رفراندوم گذاشت. برای نمونه میتوان موضوع حجاب را به رفراندوم گذاشت چه بسا در میان علمای مختلف هم در این مورد به خصوص اختلاف نظر وجود دارد. کشورهای مسلمان اطراف ما مثل افغانستان و عراق و پاکستان و ترکیه و ... هم شیوه مواجههشان با امر به معروف و نهی از منکر متفاوت از ما است؛ بنابراین با توجه به شرایط و مقتضیات زمان و مکان میتوان این مورد را هم به رفراندوم گذاشت. شیوه مواجهه با مساله نظارت و انتخابات هم میتواند از مصادیق رفراندوم باشد.
مصادیقی که من مطرح کردم به دفعات از سوی اصلاحطلبان مختلف بیان شده است و اینکه برخی اصولگرایان معتقدند که در مورد مصادیق صحبت نمیشود پس شک برانگیز است را نمیپذیرم. بخش زیادی از مصادیق رفراندوم بیان شده است.
مساله دیگری هم که مطرح میشود این است که بخشی از اصلاحطلبان تنها ملتزم به قانون اساسی هستند نه معتقد و ما نمیتوانیم به پیشنهاد رفراندوم کسانی که به قانون اساسی اعتقاد ندارند اعتماد کنیم. پاسخ شما به این شبهه چیست؟
قانون اساسی به صراحت تصریح میکند که تفتیش عقاید ممنوع است و کسی نمیتواند بپرسد تو به قانون اساسی معتقدی یا ملتزمی. عقلانی و منطقی و قانونی این است که شما با یک قانون التزام و همراهی داشتهباشی و اعتقاد شرط نیست. مگر تمام افرادی که در حوزههای سیاسی و اجتماعی در جامعه کار میکنند به هر آنچه طرف مقابلشان میگوید اعتقاد دارند، این موضوع اساسا ممکن نیست، ولی میتوانند التزام و همراهی داشتهباشند.
در قانون اساسی گفته شده مذهب شیعه اثنیعشری مذهب رسمی مردم ایران است. آیا اقلیتهای دینی که در کشور زندگی میکنند باید به این اصل اعتقاد داشتهباشند یا التزام کافی است؟
منتقدان طرح رفراندوم معتقدند مصادیقی که از سوی اصلاحطلبان مطرح میشود در حوزه اختیارات مجلس نیست که با دو سوم آرا تصویب شود و به رفراندوم گذاشتهشود. از سویی دیگر هم معتقدند مورد اختلافی بین مسوولان کشور وجود ندارد که برای حل آن به رای مردم رجوع کنیم؟
چه کسی میگوید اختلافی وجود ندارد اتفاقا اختلاف عمیقی بین قوا وجود داشته و دارد.
برای نمونه در مورد تعامل با امریکا که حوزه سیاست خارجی محسوب میشود اختلافی وجود ندارد؛ بنابراین برگزاری رفراندوم برای چنین امری موضوعیت ندارد.
اصلا اینطور نیست. الان دوگانگی در حوزه سیاست خارجی بیداد میکند. سیاست خارجی ما گاهی از طرف دولت یک خط مشی را دنبال کرده و از طرف حاکمیت خطی دیگر. دولت در منطقه سیاست تنشزدایی را پیش میگیرد همه نهادها بر همین مدار حرکت میکنند؟
قوای سهگانه و نهادهای دیگر در برخی موارد اختلافات نظر دارند که اشکالی هم ندارد و شاید خاصیت تفکیک قوا باشد، اما تفکیک قوا باید به معنای واقعی کلمه صورت گیرد. همانطور که در قانون اساسی اولیه هم مطرح بود رییس قوه قضاییه را قضات عالیرتبه کشور یا دیوان عالی کشور انتخاب کند و بعد رییس قوه قضاییه مستقل از دستگاههای دولتی و حاکمیتی باشد. اگر چنین اتفاقی بیفتد فضا عوض میشود. اگر انتخابات خبرگان رهبری توسط شورای نگهبان مدیریت نشود و این انتخابات توسط خود خبرگان به اقتضای اختیاراتی که از قبل داشتند برگزار شود؛ حوزههای علمیه و دانشگاهها خبرویت آنها را تایید کنند هم فضا بسیار تغییر میکند. این از موضوعاتی است که میتوان به رفراندوم گذاشت. در واقع بر اساس یک دیدگاه خبرگان رهبری باید حتما فقیه باشند، اما برخی معتقدند عضو خبرگان رهبری میتواند خبره و صاحبنظر در عرصههای دیگر باشد.
این موضوع مطرح میشود که برخی اختلاف نظرها مربوط به جریانهای سیاسی است نه مسوولان دولتی به همین دلیل جریانات سیاسی نمیتوانند بحث رفراندوم را پیش بکشند چرا که بخش اندکی از جامعه هستند و نماینده تفکر اکثریت در واقع رییسجمهوری و بعد از آن نمایندگان مجلس و شوراها است. در واقع جریانهای سیاسی نباید اختلافاتی که به زعم خودشان وجود دارد را القا کنند و حرف از رفراندوم بزنند.
اگر فضا در گزینشگری باز و آزاد بود میتوانستیم چنین تحلیلی را بپذیریم. آن زمان است که طرفداران موضوعاتی که ما معتقدیم باید به رفراندوم گذاشتهشود چقدر هستند. یک مثال بزنم. در قانون اساسی و کشور ما احزاب به رسمیت شناخته میشوند، اما آیا ما نظام حزبی داریم یا احزاب میتوانند در قدرت نقشآفرینی کنند؟ بارها مطرح شده که تکصدایی در حوزه رسانه منشأ بسیاری از فسادها، بزرگنماییها، کوچکنماییها، پنهانکاریها است؛ چرا نباید همین موضوع را به رفراندوم بگذاریم که آیا بخش خصوصی هم میتواند تلویزیون داشتهباشد یا نه. ما در آزادیهای اجتماعی از افغانستان هم که چندین تلویزیون رسمی دارد عقبتر هستیم.
هر دولتی سر کار میآید صداوسیما با آن مشکل دارد. از موسوی تا روحانی. واقعا همه دولتها بد هستند؟ چرا نباید در حوزه رسانه چند صدایی باشد؟
به عنوان کسی که از لحاظ فکری و سیاسی در جریان اصلاحطلبی تعریف میشوید فکر میکنید علت گارد گرفتن اصولگرایان در مقابل پیشنهادات مربوط به رفراندوم چیست؟
آنها از رفراندوم وحشت دارند. معتقدند اگر باب رفراندوم باز شود خط قرمزهای نظام زیر پا گذاشته میشود در صورتی که مشخص نیست این خط قرمزهایی که میگویند بر چه اساس است؟ به نظر من هیچ خط قرمزی جز منافع ملی نباید وجود داشته باشد.
آنها میخواهند کسی حرفی نزند. ضربالمثلی وجود دارد که میگوید سرخپوست خوب سرخپوست مرده است. این افراد هم احتمالا معتقدند شهروند خوب شهروندی است که سوال نکند یا اصلاحطلب خوب اصلاحطلبی است که حرف نزند.