رویداد۲۴ مازیار وکیلی: عاشورا در سالهای پس از انقلاب حضور پُررنگی در سینما و تلویزیون ایران داشته است. جدای از مذهبی بودن موضوع عاشورا که مورد پسند مسئولان فرهنگی کشور (از هر جناح و با هر سابقهای) است، خود موضوع عاشورا نسبت به سایر قصص قرآنی و زندگی دیگر امامان و یاران پیامبر اسلام مایههای دراماتیک فراوانی برای ساختن یک فیلم سینمایی پُرکشش دارد. اما عجیب و شگفتانگیز است که وقتی سراغ فیلمها و سریالهای ماندگار درباره قیام عاشورا میرویم، تعداد فیلمهای ماندگار این عرصه به انگشتان دو دست هم نمیرسد و باید برای دو رقمی کردن آثار ماندگار تصویری در زمینه عاشورا، سریالهای تلویزیون را به مدد طلبید، شاید تعداد آثار ماندگار این عرصه به عدد ده برسد. در این نوشته سعی داریم ضمن معرفی آثار برتر عاشورایی سینما و تلویزیون ایران به این موضوع هم بپردازیم که چرا این آثار در سینمای ایران ماندگار شدند و باقی آثار سفارشی خیر.
سفیر
سفیر را باید جُزء اولین تلاشهای سینمای ایران در سالهای بعد از انقلاب برای روایت یک قصه عاشورایی دانست. فریبرز صالح داستان قیس ابن مُسهر نامهرسان امام حسین(ع) به مسلم و مردم کوفه را انتخاب کرد و کوشید با تکیه بر جذابیتهای مردانه بازیگر نقش اول فیلمش (فرامرز قریبیان) اثری پُرکشش بسازد که در آن اکشن نقش پُررنگی داشته باشد.
داستان زندگی قیس بن مُسهر هم چنین اجازهای را به فریبرز صالح میداد. داستان مردی که از یاران باوفای امام حسین(ع) بوده و حتی زمانی که در چنگال ابن زیاد اسیر میشود حاضر نمیشود از عقیده و آرمان خود دست بشوید و تا پای جان بر سر آن آرمان و عقیده میایستد انقدر جذاب هست که بشود از آن فیلمی پُرکشش ساخت.
فیلم البته خامدستیها و اشتباهاتی هم دارد که با توجه به زمان ساخت فیلم و محدودیتهایی که متوجه کارگردان بوده، میتوان به آنها به دیده اغماض نگریست. یکی از گافهایی که بعدها به عنوان یک نقطه ضعف اساسی فیلم به آن خیلی اشاره شد نبود حتی یک زن در بازار کوفه است. اما منهای این اشکالات سفیر را میتوان اولین کوشش جدی سینمای ایران برای روایت قصههای عاشورایی دانست. کوششی نسبتاً موفق که از بسیاری از فیلمهای سالهای بعد سینمای ایران درباره عاشورا بهتر و قابلتحملتر است.
روز واقعه
مهمترین نقطه قوت و جذابیت روز واقعه را باید در فیلمنامه آن جست و جو کرد. جایی که بهرام بیضایی بدون ذرهای اغراق و بزرگنمایی از دل داستانی ساده اما جذاب توانسته عظمت واقعه عاشورا را به تصویر بکشد. روز واقعه مهمترین سند برای اثبات این موضوع است که سینما پیش از آنکه صحبت درباره یک مضمون باشد، یک فن است.
اگر کسی فن داستانگویی، شخصیتپردازی، دراماتیزه کردن تاریخ و دیالوگنویسی را نداند نمیتواند درباره مفاهیم ارزشمند فیلم خوبی بسازد. شهرام اسدی به عنوان کارگردان فقط فیلمنامه درخشان بهرام بیضایی را تصویری کرده است. برای تصویری کردن چنین متن درخشانی احتیاجی به هیچ کار اضافه نیست و این موضوعی است که شهرام اسدی به خوبی درک کرده است.
بیضایی با هوشمندی تمام به جای تمرکز بر روی واقعه عاشورا و روایت داستان از زاویه دید حاضران در واقعه عاشورا داستان را از دید یک جوان تازه مسلمان روایت میکند که برای رسیدن به حقیقت بیتاب به یاری حسین ابن علی میشتابد. با استفاده از تمهید روایی بهرام بیضایی موفق میشود هم از نشان دادن چهره اولیا پرهیز کند و هم عظمت حضور امام حسین (ع) را در جای جای فیلم متجلی کند. در روز واقعه ما هر لحظه و هرجا سایه حسین ابن علی را میبینیم. حضورش را حس میکنیم و به عظمت روز عاشورا پی میبریم. این بزرگترین دستاورد بهرام بیضایی برای سینمای ایران است. روایت داستانی که از خلال آن به تحلیل و شناخت درستی از حسین ابن علی و قیام عاشورا برسیم.
اُفق و پرواز در شب
مرحوم رسول ملاقلیپور یکی از معدود کارگردانان سینمای جنگ در ایران است که به داستان عاشورا هم علاقه خاصی داشت و سعی میکرد داستانهای عاشورایی را در فضای جبهه و جنگ بازسازی کند. اُفق و پرواز در شب از جمله تلاشهای این کارگردان برای بازسازی قصههای عاشورا در دل فضای جنگی است. اُفق و پرواز در شب از بهترین کارهای مرحوم رسول ملاقلیپور نیستند اما این دو فیلم را هم از جمله کوششهای به ثمر نشسته مرحوم ملاقلیپور دانست. خصوصاً در پرواز در شب که مشابهسازی مهدی نریمان و حضرت عباس (ع) به خوبی اتفاق اُفتاده بود و فیلم توانسته بود داستان جنگی خود را به خوبی به داستان حضرت عباس (ع ) در روز عاشورا نزدیک کند و از درون سینمای جنگ پُلی به واقعه کربلا بزند و اثری جذاب خلق کند که بیننده هم درگیر داستان فیلم شود و هم به یاد سلحشوری حضرت عباس (ع) در روز عاشورا بیاُفتد. همین تلاش به بار نشسته برای بازنمایی تاریخ در میدان جنگ اُفق و پرواز در شب بدل به آثار مهم عاشورایی سینمای ایران میکند.
به خاطر هانیه
پوراحمد هم در تنها اثر عاشورایی خود یعنی به خاطر هانیه سراغ فضایی امروزی میرود و داستان ناخدا علو را تعریف میکند که به همراه چهارده مرد دیگر به دریا میرود تا ماهی صید کند. همه آن چهارده مرد به جُز ناخدا در دریا کشته میشوند. به همین سبب مردم ناخدا را مقصر مرگ آن چهارده تن میدانند و به او و خانوادهاش حمله میکنند به طوری که دختر کوچکش هانیه فلج میشود و نا خدا مجبور میشود شهر خود تنگک را ترک و به بوشهر برود. او که نذر کرده برای شفای دخترش در شب عاشورا تا صبح دمام بزند میمیرد و پسرش بشیرو مصمم میشود نذر او را ادا کند. در این فیلم هم پوراحمد به جای خود واقعه عاشورا داستانی دیگر را روایت میکند. داستانی درباره نذر. نذری متاثر از واقعه عاشورا.
این فیلم به دورهای از کارنامه پوراحمد برمیگردد که او متاثر از سینمای کیارستمی و فیلمهای کانونی بود و محوریت داستان فیلمهایش را نوجوانان شکل میدانند. به همین دلیل به خاطر هانیه یکی از متفاوتترین (و نه لزوماً بهترین یا موفقترین) فیلمهایی است که درباره عاشورا ساخته شده است. فیلمی که با وجود متفاوت بودن کم نام و نشانترین فیلم این مجموعه است و در کارنامه پوراحمد هم اثر متفاوتی قلمداد نمیشود.
رستاخیز
رستاخیز احمدرضا درویش متفاوتترین فیلمهای عاشوری این لیست است. فیلمی که طعم توقیف را چشید و با وجود هزینه هنگفتی که برای آن شده بود هرگز رنگ پرده را ندید و به خاطر نمایش حضرت عباس توقیف شد. به همین خاطر نمیتوان چندان درباره خود فیلم صحبت کرد. اما میتوان درباره علت توقیف آن ساعتها بحث کرد و مثل بسیاری از بحثهای داغ فرهنگی به نتیجهای نرسید. اینکه حضرت عباس (ع) علیرغم جایگاه والایشان در فرهنگ شیعی معصوم هستند یا خیر سوالی است که علمای اعلام و زعمای قوم باید پاسخ دهند. سیاست احمدرضا درویش هم درباره رستاخیز جالب است. سیاست او تا به امروز سکوت بوده و سکوت. حق هم با درویش است. صحبت زیادی طرف مقابل (وزارت ارشاد و طیف تندرو مخالف فیلم)را سر لج میاندازد و فقط شرایط را پیچیده میکند. رستاخیز پُرحاشیهترین فیلم این فهرست تا اطلاع ثانوی است.
مختارنامه
همانطور که در ابتدای مطلب ذکرش رفت برای تکمیل آثار فاخر عاشورایی (و تلاش برای دورقمی شدن این فهرست) ناگزیریم به سریالها هم مراجعه کنیم و چه سریالی مهمتر و معتبرتر از مختارنامه میرباقری که عظیمترین و پُرخرجترین محصول سینمایی / تلویزیونی این سالهای ایران است.
مختارنامه بار دیگر چیره دستی میرباقری در روایت داستانهای مذهبی را نشان داد و ثابت کرد برای ساخت یک اثر مذهبی خوب باید اول از همه قواعد درام را شناخت و تا حدی بیطرفی را نسبت به شخصیتهای مختلف سریال در نظر گرفت. بر خلاف سریال امام علی (ع) دست میرباقری برای نمایش چهره، حالات روحی و روانی و تردیدهای قهرمان اصلی باز بود و همین باز بودن دست باعث شد میرباقری میدان وسیعی برای مانور روی شخصیت مختار داشته باشد و از او قهرمانی متفاوت و پیچیده بسازد که اشتباه هم میکند و همین اشتباهات باعث نابودی حکومت نوپایش میشود.
بر خلاف سریال امام علی(ع) که قهرمان اصلیاش قابل نمایش نبود و میرباقری مجبور بود ویژگیهای بارز شخصیتی آن حضرت را بین یاران باوفایش توزیع کند و مثلاً قدرت و استحکام را به مالک اشتر نخعی بدهد و عدالت خواهی را به ابوذر غفاری.
مختارنامه به سبب همین پیچیدگیهای روایی و رازآلود بودن شخصیت مختار در کنار شخصیتهای منفی کمنقص(مثل ابن زیاد با آن خطابه تکان دهندهاش و عبدالله ابن زبیر و گردونه گیج کنندهاش مهمترین آنها بودند) برگ زرین دیگری را در کارنامه سریالسازی میرباقری رقم زد. مختارنامه شاید به اندازه سریال امام علی (ع) انسجام نداشت اما پیچیدگیهایی داشت که باعث میشد این سریال مهمترین اثر عاشورایی و تصویری روزگار ما باشد. سریالی که پای تفاسیر مختلف سیاسی را هم در جامعه باز کرد و اصولگرا و اصلاحطلب سعی کردند شخصیتهای اصلی سریال را با موارد روز همسان سازی کنند. همین امر نشان دهنده هوش و فراست میرباقری بود که توانسته بود اثری تاریخی بسازد که بازتابدهنده حال و هوای دوران معاصر خودش هم باشد و این یعنی موفقیت.
شب دهم
شب دهم در سالی ساخته و پخش شد که ایام محرم با عید نوروز مقارن شده بود و همین تقارن عید نوروز و ایام محرم باعث شده بود که تلویزیون در وضعیت پیچیده و خاصی برای ساخت و پخش سریال قرار بگیرد. شب دهم محصول چنین شرایطی است و یکی از بهترین محصولات تصویری سینما و تلویزیون ایران درباره عاشورا است.
داستان جذاب و عاشقانه سریال که عاشقانهای نامتعارف بود (عشق یک لات به دختری قجری) در کنار تم پلیسی/معمایی که از تمهای مورد علاقه حسن فتحی است باعث شده بود شب دهم بدل به سریالی پُرطرفدار شود و مردم را پای تلویزیون میخکوب کند. از طرف دیگر موسیقی تیتراژ سریال خیلی زود میان مردم فراگیر شد و همین فراگیری نشاندهنده اقبال مردم به این سریال بود. فتحی توانسته از دل یک داستان عاشقانه تحول تدریجی و آرام شخصیت اصلی را نشان دهد که کار بسیار بزرگی است. همچنین انتخاب فُرم تعزیه به فتحی این اجازه را میداد تا سریالش به یک نمایش در نمایش جذاب تبدیل شود. نمایش در نمایشی که مردم را با سنتهای عزاداری آنها آشنا میکرد و همدلی آنان را برمیانگیخت.
به این فهرست میشد آثار دیگری را اضافه کرد تا دست کم فهرست طبق وعده اولیه به عدد ده برسد. اما اگر محصولات دیگر این سالها را در کنار این آثار میآوردیم جفایی بود به این فیلمها و سریالها که از کیفیت بالاتری برخوردار بودند. به همین خاطر به همین تعداد بسنده کردیم و آثار کم مایه را به این لیست اضافه نکردیم. نکتهای که درباره این آثار جلب توجه میکند و باعث ماندگاری آنها شده است غیر سفارشی بودن آنها است. سینمای دینی (که عاشورا هم زیر مجموعه این سبک سینما قرار میگیرد) به سبب سفارشی بودن و تلاش برای ایدئولوژیک کردن آثار کمتر مورد توجه مخاطب قرار میگیرد.
محصولات بالا بیش از آنکه محصولاتی سفارشی باشند محصولاتی هستند که براساس دغدغه سازندگانشان شکل گرفتهاند. به همین خاطر است که یک سر و گردن از محصولات سفارشی که بودجههای هنگفت به آنها تعلق میگیرد بالاتر قرار گرفتهاند و توانستهاند جایی در ذهن مخاطب برای خود دست و پا کنند.
حاکمیت با وجود صرف بودجههای هنگفت برای ساخت آثار دینی هیچگاه نتوانسته اثر ارزشمندی در این زمینه خلق کند مگر آنکه آن اثر حاصل دغدغه خالقش بوده باشد. مختارنامه بیش از هر چیز محصول نگاه میرباقری است (چه از آن نگاه خوشمان بیاید چه خوشمان نیاید) تا بودجه هنگفت سریال. بودجه مکمل ساخت این آثار است نه عامل اصلی.
اگر قرار بود بودجه و جناحی بودن باعث افتخار باشد که الان جشنواره عمار باید جای جشنواره فجر را میگرفت. نکته تامل برانگیز دیگر این است که داستانهای عاشورایی این مجموعهها هیچگاه مستقیماً به واقعه عاشورا نپرداختهاند و همیشه سعی کردهاند قصهها را به حاشیه ببرند تا راحتتر تعریفشان کنند. هرگاه به خود ماجرا پرداختهاند یا سانسور شدهاند یا توقیف. ماجرای عاشورا و سینمای ایران همچنان ادامه دارد. باید دید در سالهای آینده این فهرست هشتتایی بیشتر میشود یا تا سالها دست نخورده باقی میماند.