رویداد۲۴ روزهای خبرساز هفتادوسومین نشست سالانه مجمع عمومی ملل متحد در نیویورک هم از عصر چهارشنبه (به وقت نیویورک) به پایان رسید و بسیاری از رهبران جهان که برای شرکت و سخنرانی در نشست سالانه مجمع عمومی به نیویورک رفته بودند، در حال ترک این شهر و بازگشت به کشورهایشان هستند.
امسال به دلیل دوئل بین آمریکا و ایران و حساسیت نزاع دیپلماتیک بین دولتین ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران، افکار عمومی در ایران با حساسیت بیشتری نشست سالانه سازمان ملل در نیویورک را تعقیب میکرد.
از مدتها پیش از این رویداد، رسانهها و شبکههای مجازی بدون اینکه برنامه خاصی برای دیدار احتمالی بین سران آمریکا و ایران در حاشیه این نشست باشد، شروع به جوسازی در این باره کرده و انتظارات افکار عمومی را تحریک کرده بودند و به همین خاطر بود که با وجود پیروزی ایران در این دوئل سیاسی از منظر اقتصادی نه تنها نشست نیویورک دستاوردی برای آرامتر کردن التهابات بازار داخلی ایران نداشت، بلکه منجر به ثبت رکوردهای جدیدی برای قیمت ارز و طلا در بازار آزاد ایران شد.
این اتفاق با وجودی روی داد که هیات ایرانی در مجموع عملکرد قابل دفاعی از خود در نیویورک نشان داد و هم سخنرانی حسن روحانی در مجمع عمومی منطقیتر از سخنرانی همتای آمریکایی او بود و هم در نشست ویژه شورای امنیت – به ریاست ترامپ – این ایالات متحده آمریکا بود که بابت خروج یکجانبه از برجام مورد سرزنش قرار گرفت.
از سوی دیگر بیانیه وزرای امور خارجه ایران و گروه 4+1 در نیویورک مبنی بر ایجاد سازوکاری برای ادامه مراودات مالی و تجاری با ایران به رغم تحریمهای آمریکا، یک پیروزی سیاسی دیگر برای هیات ایرانی در نیویورک بود. این پیروزیهای سیاسی میتواند با رای احتمالی دیوان بینالمللی لاهه به نفع ایران در پرونده شکایت ایران از آمریکا تکمیلتر شود.
این دستاوردهای سیاسی برای ایران در حالی است که در عرصه اقتصاد تا اینجای کار قافیه را به رقیب آمریکایی و اندک متحدان واشنگتن در منطقه (عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اسراییل) باختهایم به نحوی که حتی مقامات آمریکا اذعان کردند که تاثیرات تحریم های آمریکا علیه ایران - تا اینجای کار- بیش از انتظار آنها بوده است.
به بیان دیگر، جمهوری اسلامی ایران در ماههای گذشته هر چه در زمینه سیاست بینالملل گل هایی را وارد دروازه آمریکای ترامپ کرده است، اما در عرصه اقتصادی بارها و بارها گل خورده و نباید از این نکته غافل بود که جنگ کنونی آمریکا و متحدان اندکش علیه ایران، یک جنگ اقتصادی تمام عیار است؛ جنگی که در انزوا بودن از منظر سیاست بینالملل اهمیت چندانی برایش ندارد. آمریکا به واسطه قدرت بی بدیل اقتصادی خود در جهان با تهدید جریمه مالی، بسیاری از طرفهای معامله با ایران را که شرکتهای خصوصی خارجی هستند از بازار ایران "کیش" داده و هر روز با تکرار کلید واژه "تحریمهای جدید و سختتر" بر التهابات بازار داخلی ایران میافزاید.
در مقام مقایسه به نظر می رسد وضعیت به گونه ای است که جمهوری اسلامی ایران در عرصه نبرد دیپلماتیک سوار بر کار شده و موضع دولت آمریکا علیه ایران را از منظر سیاسی در جهان منزوی کرده و در مقابل در عرصه اقتصاد داخلی قافیه را به رقیب آمریکایی واگذار کرده و بازار داخلی ایران بیش و پیش از آنکه به حرفهای مسئولین کشوراعتماد داشته باشد، از تهدیدها و یا حتی بلوفهای مقامات آمریکایی تاثیر میپذیرد.
وقتی آمریکا و اندک متحدان او میبینند طی 6 ماه گذشته توانستهاند قیمت دلار و دیگر ارزهای خارجی را در بازار غیررسمی (آزاد) ایران به حدود 5 برابر رقم سابق برسانند، طبیعی است که در ادامه مسیر و استراتژی جنگی خود مصممتر خواهند شد.
اینها همه در حالی است که با وجود درگیر بودن کشور در یک جنگ اقتصادی تمام عیار هنوز 2 وزارت خانه مهم و کلیدی در زمینه اقتصادی (وزارت اقتصاد و وزارت کار و رفاه و تامین اجتماعی) بدون وزیر بوده و تنها با سرپرست اداره میشود!
دولت باید بجنبد و این بیتحرکی و انفعال در برابر التهابات بازار به هیچوجه پذیرفتنی نیست. جنگ اقتصادی شوخی بردار نیست. استراتژی رقیب در این جنگ بر ایجاد التهاب در بازار، رواج جو ناامیدی از آینده و در نهایت فروپاشی اقتصادی و اجتماعی کشور و ایجاد آشوب داخلی بنا شده است.
دستگاههای حاکمیتی در این برهه خطیر باید مثل یک ستاد منظم جنگ عمل کنند، سریع و هوشمندانه و هماهنگ تصمیم بگیرند و بدون کمترین اشتباهی تصمیمات را اجرا کنند. باید در بسیاری مواقع دست حریف را خواند وپیش از آنکه دست به اقدامی بزند باید پاتک زد.
بازار داخلی ایران باید از این التهاب بیفتد؛ مردم باید از وضعیت ماههای در پیش رویشان تصویری مشخص داشته باشند؛ مشکل امروز بازار در این است که بسیاری از فعالان اقتصادی و مردم هیچ تصویر مشخص و روشنی حتی برای 24 ساعت آینده هم ندارند، چه برسد به هفتهها و ماههای آینده و همین موضوع سبب شده بازار دچار التهاب شود. وضعیت خرید و فروش ارز اسکناسی – با وجودی که تنها درصد بسیار بسیار ناچیزی از تراکنشهای مالی در چارچوب اقتصاد کلان کشور را شامل میشود- اما در هفتهها و ماههای گذشته تبدیل به عامل روانی و مخرب در بازار شده که بسیار بیش از سهم واقعی خود بازار را تحت تاثیر قرار داده و قیمتها را بالا و پایین میکند و افسار اقتصاد ملی را به دست خود گرفته است.
با "پیشبینی پذیر شدن آینده" اما این وضعیت تغییر خواهد کرد. برای مثال اگر این اطمینان نسبی ایجاد شود که قیمت ارز خارجی بالاخره در یک قیمت – هر چند بالا- طی ماههای آینده تثبیت شده و تغییر محسوس و فاحشی نخواهد داشت، بخش بزرگی از سفتهبازیها در این بازار که این روزها به تعبیری تبدیل به یک "قمارخانه" شده است، جمع خواهد شد.
در مجموع با وجودی که در ماههای گذشته دولتمردان در عرصه نبرد دیپلماتیک خوب ظاهر شده و انزوای جهانی آمریکا را تعمیق کردهاند اما این پیروزیهای سیاسی تنها در عرصه دیپلماتیک باقی مانده و به زبان اقتصاد داخلی ترجمه و منتقل نشده است. دولتمردان در اداره جنگ اقتصادی که جنگ اصلی کشور است، موفق ظاهر نشدهاند و با تصمیمات متناقض و اشتباه و نیز انفعال و بیتوجهی ظاهری به التهابات بازار، این شائبه را در بخش بزرگی از مردم ایجاد کردهاند که دولت در "اتاق کنترل و هدایت" سوار بر کار نیست و مجموعهای هوشمند هدایت ماشین اقتصاد کشور را در دست ندارد، پس بنابراین تکتک شهروندان باید خود به فکر سرمایهها و اندوختههایشان باشند و با تبدیل ریال به ارزهای خارجی و طلا و کالاهایی که با نبض تورم بازار همگام هستند، سرمایه خود را از گزند بی ارزش شدن، حفظ کنند.
ادامه این روند خسارتبار خطری جدی برای کشور است. حاکمیت و قوه مجربه باید نخست متحد شوند و سپس انتظار همبستگی و همراهی ملی از مردم را داشته باشند. باید به مردم اطمینان داد که ریال ارزش خود را بازخواهد یافت. این کاری است که باید انجام شود از راهها و روشهای مختلفی که تیم تصمیمگیر اداره کشور باید آنها را عملیاتی کنند.