گفتگو با طراح مرکز مبادله ارزی؛
هفته گذشته، بازار ارز کاهش نسبی قیمت را تجربه کرد ؛ اکنون انتخاب راه برای ادامه مسیر این بازار، یکی از بزنگاههای تاریخی عملکرد تیم اقتصادی دولت است.
رویداد۲۴ بیش از شش ماه است که کشور درگیر مسائل ارزی، افزایش نرخ و تبعات بعد از آن است و چند روزی است که بازار روی آرامش نسبی به خود دیده و تلاش شده تا با چند بخشنامه و راهکار زمینه برای حفظ این آرامش مهیا شود . پس اولویت کنونی باید حفظ وضعیت موجود و تلاش برای بازگشت نرخ به یک سطح منطقی و در نهایت پیش بینی پذیر کردن فضای اقتصاد ایران باشد. اما برای انتخاب راهبرد مناسب در مدیریت فضای کنونی بازار ارز، باید راهکارهای منطقی در نظر گرفته شود. مهدی غضنفری، طراح مرکز مبادله ارزی راهکارهای مدیریت بازار ارز در شرایط فعلی را تشریح کرد که مشروح آن از نظرتان می گذرد:
مدتها است که کشور درگیر افزایش قیمت ارز و تبعات بعد از آن است که به نظر میرسد مدیریت این بازار را با چالشهای زیادی مواجه کرده است. البته اکنون به نظر میرسد دولت به راهکارهای مناسبی برای مدیریت این بازار رسیده است. با توجه به تجربهای که در این زمینه دارید، راهکار موثر در شرایط کنونی که ثبات را بر این بازار برگرداند، چیست و چه کار باید کرد؟ مهدی غضنفری: وقتی قیمت ارز افزایش مییابد، اولا برای درمان باید دلایل و ریشههای آن را جست و ثانیا باید چندین اقدام ترمیمی و جبرانی صورت داد؛ ضمن اینکه در مرحله سوم وقتی اقدامات ترمیمی و جبرانی شروع شدند، باید دوباره خود آن اقدامات را قلقگیری و یا نوسانگیری کرد تا در نهایت بازار به ثبات برسد.
پس اجازه دهید یک بار دیگر مساله را از اول مرور کنیم. دلایل متعددی برای افزایش قیمت ارز در کشور ما وجود دارد. که من آنها را به سه دسته تقسیم میکنم و برای هر یک یک اسمی با کمی مسامحه انتخاب میکنم تا راحتتر در ذهن بماند. اول «ارز اقتصادی» است، یعنی قیمت ارزی که مجموعه شاخصهای اقتصادی کشور، به ما دیکته میکنند. این ارز تابع فرآیندهای اقتصادی کشور است که اگر این فرآیندها بالنده باشند، پول ملی تقویت میشود و حتما افزایش قیمت ارز نداریم؛ اما اگر این فرآیندها تباهنده باشند، باعث تورم و افزایش قیمت ارز آن هم به طور مستمر، میشویم. این فرآیندها به صورت کم و بیش در همه دولتها بودند و نقش منفی خود را داشتند. مهمترین فرآیند تباهنده، افزایش نقدینگی و پایین بودن نرخ رشد اقتصادی است.
یعنی ظرف « اقتصاد حقیقی» و مظروف «نقدینگی» ، به یک نسبت رشد نمیکنند. دولت نهم و دهم تحت عنوان ۷ طرح تحول اقتصادی، سراغ برخی از این فرآیندهای تباهنده رفتند و طرحهای اصلاحی خوبی پیاده کردند؛ اما فرصت تکمیل کارش را نیافتند. دوم «ارز سیاسی» است که به کیفیت رابطه سیاسی ما با همسایگان و سایر کشورها برمیگردد. اجازه دهید وجود تحریمهای ظالمانه را هم در همین ردیف قرار دهیم.
بعضا متاسفانه به اشتباه تمام بار افزایش قیمت ارز، به این عامل ربط داده میشود که از نظر اینجانب صحیح نیست و نباید ارز اقتصادی را فراموش کرد. سوم «ارز هیجانی» است؛ یعنی وقتی بازار ارز از دست دولت و بانکمرکزی خارج میشود و هرج و مرج ارزی حاکم میشود؛ در این شرایط، گروههای اجتماعی و اقتصادی مختلف، بنا به انگیزههای متفاوتی وارد بازار ارز شده و بعضا به دور از منطق اقتصادی و یا سیاسی، دست به خرید و فروش ارز میزنند. چنین وضعیتی معمولا توسط برخی شبکههای اجتماعی و مجازی دامن زده میشود و همه با نگرانی از آینده به ارز نگاه میکنند.
این سه نوع ارز اکنون چه وضعیتی در بازار دارند و چطور میتوان آن را مدیریت کرد؟
-برخی معتقدند قیمت ارز اقتصادی بین ۷ تا ۸ هزار تومان باید باشد، یعنی مجموعه فرآیندهای اقتصادی موجب شدهاند ارزش پول ملی یک سوم شود. اصلاح چنین وضعی را اگر از اکنون شروع کنیم، بین ۱۰ تا ۱۵ سال زمان میخواهد. از سوی دیگر، به نظر برخی از متخصصان، قیمت ارز سیاسی حدود ۱۰ تا ۱۲ هزار تومان است. یعنی عوامل سیاسی از جمله تحریمها توانستهاند اولا آثار زیانبار فرآیندهای تباهنده اقتصادی ما را به رخمان بکشند (ارز اقتصادی شده ۸ هزار تومان) و ثانیا با قید و بند زدن بر دست پای تولید و تجارت، ارز را تا سقف ۱۲ هزار تومان بالا بکشند. همچنین به نظر میرسد ارز هیجانی توانسته است به ۲۰ هزار تومان نزدیک شود و البته چون پایه منطقی نداشته و ریسک بالایی را متوجه خریداران میکرد، بعد از چند روز، به سمت ارز سیاسی برگشت و حتی برخی اخبار خوش سیاسی آنرا به سمت ارز اقتصادی نزدیک کرده است.
میتوان تفکیکی قائل شد که کدام یک از این عوامل زودتر قابل مدیریت است و کدامیک زمانبر است؟
به نظرم ارز اقتصادی در مقایسه با دو نوع دیگر به مثابه هسته است که بسیار سخت و غیرقابل نفوذ است. یعنی آن بخشی از افزایش قیمت ارز که به خاطر وجود فرآیندهای تباهنده در اقتصاد شکل گرفته و تاحدود خیلی زیادی محتاج تصمیمگیران شجاع، دانا و از خود گذشته در داخل کشور است و ربط زیادی به خارج ندارد. از ابتدای انقلاب تا کنون، به خاطر وجود فرآیندهای تباهنده، مستمرا ارز به طور روزانه ۵ده هزارم برابر شده است. البته ما ۷ منبع سرشار ملی داریم که با صرف کردن آنها و یا بهتر بگویم با قربانی کردن آنها اجازه ندادهایم این فرآیندهای تباهنده، رخنمون زیادی داشته باشند و از طریق منابع نفتی و غیرنفتی، روی آثار منفی آنها سرپوش گذاشتهایم. دو ارز دیگر یعنی ارز سیاسی و هیجانی را میتوان به مثابه گوشته و پوسته در اطراف هسته دانست که هیچکدام به سختی هسته نیست. یعنی هر چند ارز سیاسی هم کمی سخت است؛ اما ارز هیجانی را میشود با تدابیر خاص اجتماعی و مردمی، مهار کرد. البته شرط لازم آن است که مردم به دولتمردان اعتماد داشته باشند، چیزی که الان شاید به کمترین حد خود رسیده است.
دولت از شش ماه قبل تدابیر متفاوتی را برای مدیریت بازار ارز در نظر گرفت که بسیاری از فعالان اقتصادی به آن نقدهایی را وارد کردند. دو سه روزی است که به نظر میرسد بازگشت از این دوربرگردان ارزی در حال شکلگرفتن است. شما اقدامات دولت در این زمینه را چطور ارزیابی میکنید؟
ببینید من هنوز هیچ برنامهای در دولت ندیدهام که سراغ آن هسته سخت برود و بخواهد با فرآیندهای تباهنده مبارزه کند تا مثلا رشد یک ۵ده هزارم برابری روزانه ارز را کاهش دهد یا صفر کند؛ بلکه گاهی با تنظیم بودجههای عجیب و غریب سالانه، به رشد نقدینگی دامن زده و باعث بدتر شدن اوضاع شده است. پس از این بابت، مردم حق دارند از دولت بپرسند توی این ۵ سال و اندی چه کاری برای این حوزه کرده است. توجه داشته باشید که اقدامات مربوط به برجام هم در حوزه ارز سیاسی، یعنی مربوط به گوشته بوده و کاری به ارز اقتصادی یا هسته نداشته است.
شرایط تحریمی فرصتی ایجاد میکند که فنر ارز به سمت بالا بپرد و چون در چند ماه نخست امسال، کار موثری انجام نشد، دچار هرج و مرج ارزی شدیم و «ارز هیجانی» هم، موجودیت پیدا کرد* آیا شرایط اقتصادی و سیاسی و هیجانی متقابلا بر روی این سه نوع ارز اثر میگذارند؟
خب ارز اقتصادی یا همان هستۀ افزایش قیمت ارز، به طور روزانه و مستمر، تحت تاثیر فرآیندهای تباهنده است؛ یعنی هر روز ارزش پول ملی کاهش مییابد؛ اما باید این رشدهای اندک قیمت ارز به یک قدرت قابل قبولی برسد تا بتواند از زیر پوششهای ظاهری خودش بیرون میزند. خب چه چیزی بهتر از یک فرصت تحریمی! شرایط تحریمی که قاعدتا از جنس هسته نیست؛ بلکه فرصتی ایجاد میکند که فنر ارز به سمت بالا بپرد و چون دولت نتوانست در چند ماه نخست امسال، کار موثری انجام دهد، دچار هرج و مرج ارزی شدیم و ارز هیجانی هم، موجودیت پیدا کرد؛ یعنی قیمتهایی برای ارز به ثبت رسید که نه به لحاظ اقتصادی توجیه داشت و نه به دلیل تحریمی؛ بلکه تنها تحت تاثیر هیجانات ناشی از اتفاقات اقتصادی و سیاسی و بی تدبیری بعد از آن بود. به طور خلاصه در ۶ ماه گذشته سه پدیده اقتصادی، سیاسی و هیجانی به ترتیب و به دنبال هم و با اثرات متقابل، نقشآفرین بودند.
با توجه به تصمیمات جدید دولت در بازار ارز اعم از آزادسازی خرید و فروش ارز تا سقف سالانه ٥ هزار دلار، ورود بانکها به معاملات ارزی و خرید ارز از مردم، آزادسازی سقف قیمتی معاملات ارز در سامانه نیما و بازار ثانویه و تامین خوراک پتروشیمی ها به نرخ بازار ثانویه ارز، آینده بازار ارز را چطور پیشبینی میکنید؟
چنین تصمیماتی بخش از اقدامات ترمیمی و جبرانی پس از افزایش قیمت ارز است. این ها لازم هست؛ اما کافی نیست. من در بخش قبل علل افزایش قیمت ارز را بر شمردم. حال اگر بخواهیم خیلی ساده و فهرستوار به راهحل ها اشاره کنیم، قاعدتا اول باید برویم سراغ پوسته (ارز هیجانی)، سپس برویم سراغ گوشته (ارز سیاسی) و در نهایت، نوبت هسته (ارز اقتصادی) است. منظور از پوسته یا ارز هیجانی یعنی سر و سامان دادن به روحیه و امید مردم تا ارز به خاطر مسائل روانی، افزایش قیمت نداشته باشیم و رفتار فعالان اقتصادی و مردم تابع روابط و معادلات اقتصادی باشد. می توان اسم این مرحله از ترمیم را گذاشت «التهابگیری». متاسفانه بانک مرکزی و دولت، کارنامه قابل قبولی در التهابگیری نداشتند. البته شبکههای اجتماعی و مجازی معاند، به طور هجومی و گسترده در حال التهابزایی هستند و تنشزدایی از بازار کار سادهای نیست.
شاید این کار اصلا در تخصص بانک مرکزی نباشد و باید متخصصان حرفهای حوزه مسائل اجتماعی را به خدمت بگیرد. بعد از آن نوبت بهبود ارز سیاسی است؛ این کار از از طریق روشهای «تحریمزدایی» امکانپذیر است. مرکز مبادله ارزی در دولت دهم و بازار ثانویه در این دولت یکی از کارهای مناسب در این مرحله از ترمیم است؛ اما باز هم کافی نیست. ببینید بعد از هر جهش ارزی مانند سایر اتفاقات مهم اقتصادی، فرصتها و تهدیداتی جلوهگر میشود. برخی از فرصتها عبارت از امکان توسعه و حتی جهش صادرات، امکان جایگزینی واردات با تولیدات داخلی و ایجاد اشتغال، امکان اصلاح ساختارهای ناسازگار و حتی بهبود وضعیت هسته ارزی است و در عین حال تهدیداتی هم دارد که برخی از آنها شامل امکان خسارت دیدن و فرو افتادن برخی از بنگاهها و مردم، امکان فرصتطلبی و رانتخواری، امکان کمبود کالا و تزاید نگرانی مردمی و در نهایت بیاعتمادی و ناامیدی است.
شما یکبار دیگر این لیست خلاصه شده را نگاه کنید. به نظر شما آیا تاکنون کار زیادی برای بهرهبرداری از فرصتها و کنترل تهدیدات صورت گرفته است؟ آیا کار خاصی برای دستیابی به جهش صادراتی و یا اصلاح ساختارها بویژه در مورد بانکها و نقدینگی و یا جبران معیشت فروافتادگان صورت گرفته است؟ آیا بحثی در مورد کارت خرید و یا هدفمندی حاملهای انرژی صورت پذیرفته است؟ من نمی دانم. پس در مرحله دوم باید دهها کار جدید صورت پذیرد که بنده با تجربه اندکم و بسیاری از خبرگان اقتصادی با دانش والای خود، به بسیاری از آنها اشاره کردهایم و شاید تکرارش در اینجا لازم نباشد.
سومین امر مهم، سروسامان دادن به ارز اقتصادی است. این کار از طریق تبدیل فرایندهای تباهنده به «فرایندهای بالنده»امکانپذیر است و زمانی باید انجام شود که مطمئن شویم دو مرحله قبلی را تا حدی سر و سامان دادهایم و دوباره امکان خیزش و جنبش وجود ندارد و بعد سراغ کارهای بنیادی برویم. مهمترین درسی که در این بخش باید آموخت آن است که در این مرحله، مدیریت فرآیندهای اثرگذار، بیش از آنکه بر عهده بانک مرکزی باشد، بر عهده سایر دستگاههای دولتی و به ویژه تیم اقتصادی دولت است. به عنوان یک شاخص خیلی خیلی ساده اگر شنیدید همه ارکان دولت و مجلس و قوه قضاییه ادعا کردند که داریم ساختارهای بنیادی را اصلاح می کنیم و بعدش شما دیدید هنوز نقدینگی به صورت انفجاری افزایش مییابد و نرخ رشد اقتصادی همان یک یا دو درصد است، بدانید کار بیهوده انجام شده است.
اکنون شرایط خاصی در بازار ارز تجربه میشود. بازار چند روزی است کاهشی نسبی را تجربه کرده است؛ اما سوال اینجا است که برای برقراری ثبات کامل بر بازار ارز اکنون چه پیششرطهایی باید لحاظ شود؟
- بدون شک این سه نوع ارز بر هم اثرگذارند و لذا راهکارهای آنها هم بر یکدیگر اثر متقابل دارند. یعنی شما نمیتوانید تمام توجه خود را معطوف یکی از آنها کنید و از دو تای دیگر غافل باشید. اجازه بدهید مثالی بزنم، درست است که بی اعتمادی مردم و فعالان اقتصادی از دلایل شکل گیری ارز هیجانی است و باید به شیوه اجتماعی با آن برخورد کرد؛ اما در عین حال اگر مردم و فعالان اقتصادی، فعالیت جدی دولت در دو حوزه دیگر ارز، یعنی ارز سیاسی و ارز اقتصادی را ببینند، آنگاه باور می کنند که انگار قرار است دولت کاری بکند و این موضوع به آنها آرامش داده و ارز هیجانی تا حدی از جنبش و خیزش میافتد. پس دولت با یک فضای کاملا دینامیک و پویا مواجه است که وجود شبکههای اجتماعی بر روی سرعت و اثر آن تاثیر فراوانی دارد.
آیا اکنون فرصت مناسبی برای حرکت به سمت بازارمدیریت شده و شناور ارز و در نظر گرفتن مابه التفاوت نرخ تورم داخلی و خارجی به شمار می آید؟
به لحاظ ارز اقتصادی، الان بانک مرکزی اثر مابه التفاوت نرخ تورم داخلی و خارجی را عملا در بازار ثانویه نیما پذیرفته است و آثارش هر روز بر سفره مردم بیشتر آشکار می شود. لذا باید تلاش کند تا جایی که ممکن است فعلا ارز سیاسی و ارز هیجانی را مهار کند که ریشه آنها مابه التفاوت نرخ تورم داخلی و خارجی نیست. تسلیم شدن بانک مرکزی در مقابل آنها (یعنی قیمت ارز سیاسی و یا قیمت ارز هیجانی) در واقع تسلیم شدن در برابر فشار شاخصهای غیراقتصادی است که از طرف مردم، به هیچ وجه قابل قبول نیست.
به لحاظ ارز اقتصادی، الان بانک مرکزی اثر مابه التفاوت نرخ تورم داخلی و خارجی را عملا در بازار ثانویه نیما پذیرفته است. لذا باید تلاش کند تا جایی که ممکن است فعلا ارز سیاسی و ارز هیجانی را مهار کنداصولا برقرای ثبات در بازار ارز مستلزم رعایت چه پیششرطهایی است؟
شاید برای کشور ما دانستن علل و ریشهها کمک زیادی به ابداع و پذیرش راهحلها کند. به یاد دارم در زمان شکلگیری بازار ثانویه در جایی عرض کردم بازار سوم را که اندازهاش کوچک؛ اما فریاد و اثرش بزرگ است، به این صورت مدیریت کنید که نیازهای درون آنرا به چند دسته تقسیم کنید و برای هر دسته راهی بیابید. اینکه شما بگویید این جیغ زدنها تنها از سوی افرادی است که میخواهند خروج سرمایه داشته باشند، درست نیست. حتی این راهکارها میتواند اقتصادی نباشد، مثلا دادن اجازه ثبتنام در دانشگاههای داخلی به دانشجویان ایرانی که در دانشگاههای معتبر خارجی تحصیل میکنند. این کار موجب کاهش ارزبری خدمات علمی و آسودگی خانوادههای آنها میشود. باز هم روی بازار سوم ذره بین بگذارید تا سره را از ناسره باز شناسید. نمیتوان باور کرد که کار تحقیق و پژوهش برای شناسایی نیازهای ارزی و راهکارهای تامین آن به کمال رسیده است.
اصولا بعد از آرامش بازار ارز، میتوان صحبت از یکسانسازی نرخ ارز به میان آورد؟ به هر حال برخی عنوان میکنند که اکنون که نرخ ارز به اندازه مابه التفاوت تورم داخلی و خارجی نزدیک شده است، شاید زمان مناسبی برای اجرای سیاست یکسان سازی نرخ ارز باشد.
آزموده را آزمودن خطاست. تا دولت، مجلس و قوه قضاییه فرآیندهای تباهنده را شناسایی نکرده و مبارزه جدی با آنها را آغاز نکنند، هر کاری برای یکسانسازی نرخ ارزی عملا موفق نیست. متاسفانه یکسان سازی نرخ ارز با کلی سر و صدا و سخنرانی آغاز می شود و معمولا در ادامه به یارانه دادن بیفایده به ارز تبدیل شده و در نهایت به جهش ارزی و چندنرخی جدیدی میانجامد. حتما تجربههای قبلی یادمان نرفته است. یادمان باشد بیشترین زیان و خسارت ناشی از افزایش قیمت ارز، خواه به لحاظ اقتصادی، یا سیاسی و یا هیجانی را مردم عادی، مردم کوچه و بازار، کارگر و کارمند و اقشار ضعیف میبینند؛ پس به خاطر حفظ معیشت و اقتصاد مردم باید درست تصمیم گرفت.