رویداد۲۴ علیرضا نجفی: جان رابرت بولتون در بیستم نامبر ۱۹۴۸ در بالتیمور به دنیا آمد. پدرش آتشنشان و مادرش خانهدار بود تحصیلات متوسطه را با دریافت بورسیه تحصیلی در دبیرستان معتبر مک دونوگ بالتیمور گذراند و در سال ۱۹۶۶ وارد دانشگاه ییل شده و مشغول تحصیل در رشته حقوق شد.
انجمن سیاسی دانشگاه ییل در زمان ورود بولتون در تسخیر لیبرالها بود. از همدورهایهای او میتوان به «جان کری» و «کلارنس توماس» قاضی جنجالی دیوان عالی آمریکا اشاره کرد. بولتون، اما به جناح محافظهکارها پیوست و چنان که در اتوبیوگرافی خود ادعا میکند در سال تابستان ۱۹۷۲، یعنی دو سال پیش از اخذ مدرک دکتری حقوقش از دانشگاه ییل، به عنوان کارآموز به استخدام «اسپیرو اگنو» معاون رییس جمهور نیکسون در آمد و پس از اتمام تحصیلاتش در یک شرکت حقوقی به نام کاوینگتون و برلینگ استخدام شد.
بولتون از زمان ورود به دانشگاه ییل در میان جناحهای محافظهکار نفوذ پیدا کرده بود و روابط خوبی با محافظهکاران دولتهای نیکسون و ریگان داشت. روابط گرم او با جیمز بیکر وزیر خزانهداری دولت نیکسون و تبلیغاتی که در ستاد انتخاباتی بیکر انجام داده بود باعث نفوذ و ارتقای مراتب شغلیاش شد.
معاونت دادستانی کل و اداره توسعه بین المللی اولین مشاغل مهم بولتون بودند. با روی کار آمدن جرج بوش پدر، بیکر سمت وزیرامور خارجه را به دست آورد و بولتون را به دستیاری خود در امور بینالملل برگزید. اما به جرات میتوان گفت که شخصیت سیاسی بولتون در سال ۱۹۹۷ شکل گرفت؛ زمانی که به عضویت یکی از مهمترین اتاقهای فکر جهان یعنی «آمریکن اینترپرایز» درآمد؛ موسسهای که از دهه چهل میلادی تا کنون تبدیل به مقر اصلی محافظهکاران آمریکایی شده است.
مسئولان آمریکن اینترپرایز در دهههای ابتدایی فعالیتشان هدف اصلی خود را دفاع از آزادی اقتصادی و ارزشهای لیبرالی و «مقابله با خطر کمونیسم» اعلام کرده بودند. اما از دهه هشتاد میلادی به این سو حتی کمتر خود را لیبرال نامیده و بیشتر تبدیل به منتقد سیاستهای حزب دموکرات، به ویژه سیاستهای بهداشتی و بیمه عمومی شدهاند.
به گزارش رویداد۲۴ نکته جالب توجه این است فرانسیس فوکویاما آغاز کنندگان جنبش محافظهکاران را تروتسکیستهای مهاجر به آمریکا میداند. بولتون با ورود به آمریکن اینترپرایز به یکی از نویسندگان ثابت مجله ویکلی استاندارد، هفته نامه ویژه موسسه تبدیل شد.
«بیل کریستول» سردبیر هفتهنامه که بنیانگذار «پروژهای برای قرن جدید آمریکایی» بود بولتون را به اتاق فکر پروژه دعوت کرد. با روی کار آمدن جرج بوش پسر بولتون قدرت و نفوذ بیشتری در کاخ سفید پیدا کرد.
در هفتم مارس سال ۲۰۰۵ جرج بوش، بولتون را در زمان تعطیلی کنگره به عنوان سفیر ایالات متحده در سازمان ملل منصوب کرد که تحت تاثیرمخالفت شدید دموکراتها و سد رای کنگره در دسامبر ۲۰۰۶ استعفا کرد. اکونومیست او را جنجالیترین فرستاده ایالات متحده به سازمان ملل نامید.
بولتون خو را لیبرال-محافظه کار میداند. نومحافظه کاری از دهه پنجاه میلادی نقش تعیین کنندهای در سیاستهای ایالات متحده داشته است. در واقع قدرتگیری محافظه کاران جدید و اتحاد جناحهای متفاوت محافظهکار از دهه پنجاه میلادی علیه آن چه خود محافظه کاران «اتحاد علیه کمونیسم خداناباور» مینامیدند، آغاز شد.
آزادسازی هر چه بیشتر اقتصاد و پولی کردن خدمات اجتماعی مانند بهداشت و آموزش، دفاع از ارزشهای اخلاقی مسیحی - یهودی و مجازات اعدام، ضدیت با هر گونه جامعه گرایی و سیاستهای سوسیالیستی، مخالفت شدید با سقط جنین و همجنسگرایی، حمایت از موجودیت و تمامیت ارضی اسرائیل و دفاع از گسترش «آرمانها و ارزشهای آمریکایی» در سرتا سر جهان ارزشهای مشترک بین جناحهای مختلف نومحافظه کار در ایالات متحده است.
ایدههای نومحافظه کاران در ماهنامه کامنتاری و با حمایت مالی انجمن یهودیان ایالات متحده منتشر میشوند. بولتون در دو کتابش تحت عنوان «تسلیم نمیشویم؛ دفاع از ایالات متحده در سازمان ملل و بیرون از مرزها» و «چگونه باراک اوباما سلطه و برتری ما را به خطر میاندازد» از تمام ایدههای مذکور محافظه کاران دفاع کرده و حتی تا جایی پیش میرود که علنا ادعا میکند «سازمان ملل متحدی وجود ندارد. تنها چیزی که وجود دارد جامعه بین الملل است که توسط تنها قدرت واقعی جهان -یعنی ایالات متحده آمریکا- مبتنی بر منافعش رهبری میشود.»
بولتون هیچ ابایی ندارد خود را علنا جنگطلب بنامد. او یکی از مشوقان بوش برای حمله به عراق بود. بارها خواستار «حمله پیشگیرانه» به کره شمالی و ایران شده است. در سال ۲۰۱۸ دخالت روسیه در انتخابات آمریکا را اقدامی جنگی خواند که نباید بی پاسخ گذاشته شود.
منتقدان بولتون میگویند «باز جنگ طلب» در حالی که واجد شرایط بوده از شرکت در جنگ ویتنام طفره رفته است. بولتون خود در کتابش به این امر اعتراف کرده و آن را اینطور توجیه میکند: «نمیخواستم در یکی از آن شالیزارها بمیرم!»
یوان کول در مقاله مشهوری که در تاریخ ۲۳ مارچ ۲۰۱۸ نوشت بولتون را «یک جنایتکار جنگی وابسته به تروریستها» دانست. یکی از دلایل این واکنشها و حملات به بولتون حمایت او از حمله آمریکا به عراق است. بولتون از معدود افرادی است که هنوز از جنگ عراق حمایت میکنند و آن را عملی شایسته و «در راستای امنیت و دموکراسی جهانی» میدانند.
یوان کول مینویسد: «بولتون کمک کرد ایالات متحده به جنگی غیر قانونی تن بدهد که در آن هزاران انسان کشته و بیش از یک میلیون زخمی شدند و همچنین بیش از چهار میلیون انسان آواره و بی خانمان شدند.»
او کاری کرد که باعث نفوذ ایران در عراق و ظهور داعش شد. در یک جهان عادلانه بولتون را باید به عنوان جنایتکار جنگی محاکمه کنند. حال آنکه میبینیم نه تنها محاکمه نشده بلکه به مقام مشاور امنیت ملی رییس جمهور ارتقا مییابد. کتاب مقدس میگوید «اگر نابینایی عصا کش نابینایان شود هر دوی آنها به اعماق مغاک سقوط خواهند کرد.» این مغاک در مورد بولتون میتواند شروع جنگ ویرانگر دیگری باشد؛ این بار با ایران.
اما تنها طرفداری از حمله نظامی به عراق نیست که جان بولتون را در معرض انتقادهای جناحهای مختلف قرار داده است. زمانی که اصلاحت خاتمی در ایران مقابله محافظهکاران داخلی را برانگیخته بود، سخنرانی ۲۹ ژانویه جرج بوش، که در آن ایران را در کنار عراق و کره شمالی محور شرارت نامیده بود، ضربه جبرانناپذیری برای اصلاحطلبان ایرانی شد.
یرواند آبراهامیان در کتاب تاریخ ایران مدرن مینویسد سخنرانی بوش به علاوه برخی شکستها کل جنبش اصلاحطلبی در ایران را چند پاره کرد. سخنرانی بوش بهانه مناسبی برای محافظه کاران ضد اصلاحات در ایران فراهم کرد و امیدهای مربوط به اصلاحات را از بین برد. جان بولتون که در آن زمان معاون وزیر خارجه و از چهرههای تاثیر گذار نئوکانهای آمریکا بود، یکی از کسانی بود که جرج بوش را به محور شرارت خواندن ایران مجاب کردند.
مدت کوتاهی پس از سخنرانی ژانویه، خود بولتون سخنرانی دیگری ارائه کرده و سه کشور دیگریعنی کوبا، لیبی و سوریه را به لیست بوش اضافه کرده و آنها را ورای محور شرارت نامید و بدین ترتیب آتش جدیدی از خصومت و جنگطلبی را برافروخت.
همچنین رابطه نزدیک بولتون با سازمان مجاهدین خلق مورد توجه تحلیلگران بوده است. بولتون بارها در گردهماییهای سازمان مجاهدین خلق سخنرانی کرده و آن را سازمانی مشروع میداند که باید از لیست گروههای تروریستی خارج شود.
ریچارد انگل، خبرنگار مشهور آمریکایی، گزارش کرده که بولتون دست کم ۱۰ هزار دلار از سازمان مجاهدین خلق پول دریافت کرده است. همچنین سازمان گزارش افشای عمومی ایالات متحده بولتون برای سخنرانی در گردهمایی سازمان مجاهدین در پاریس چهل هزار دلار دریافت کرده است.