صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

يکشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۱ - 2022 December 04
کد خبر: ۱۵۱۴۹۲
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۵ - ۲۹ مهر ۱۳۹۷
خبرنگاران عضو حزب حقوق نمی گرفتند؛

روزنامه مشارکت به روایت محمدرضاخاتمی: از خیابان سمیه تا هیات دخمه

روزنامه «مشارکت» از جمله نشریات مشهور به «روزنامه های دوم خردادی» بود که عمر زیادی پیدا نکرد. این روزنامه ارگان رسمی حزبی به همین نام بود.

رویداد 24 «پروژه تاریخ شفاهی ایرنا» در ادامه فعالیت خود به سراغ محمدرضاخاتمی مدیرمسوول این روزنامه رفته است. ایده شکل گیری، شمارگان، چگونگی دخل و خرج، خط مشی و دلیل توقیف این روزنامه از مواردی است که در این مصاحبه به آن پرداخته شده است.


 فکر شکل گیری روزنامه مشارکت از کجا آمد؟

 

بعد از پایان جنگ و بخصوص بعد از تحولاتی که بعد از امام در سپهر سیاسی کشور اتفاق می افتادهمه اصلاح طلبان به این نتیجه رسیده بودند که ضعف اصلی سیاست ورزی در کشور نداشتن تشکل و احزاب قوی است.
البته نهادهایی وجود داشتند که فعالیت سیاسی می کردند اما بیشتر آنها در قالب تشکل های صنفی بودند. هر چند برخی احزاب هم بودند که کم و بیش فعالیت می کردند ولی بروز بیرونی چندانی نداشتند. در ابتدای نیمه دوم دهه هفتاد که انتخابات ریاست جمهوری پس از هاشمی موضوع اصلی فعالیت همه جناح ها قرار گرفت، هدف اصلاح طلبان از معرفی نامزد در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 ایجاد گفتمان و سازماندهی تشکل هایی سراسری، موثر و فراگیر حول گفتمانی بود که بعدا اصلاح طلبی نام گرفت بود هرچند نتیجه کار فرای تصور بود و آقای خاتمی رییس جمهور شد.
در واقع از پیش در ذهن بسیاری از اصلاح طلبان این گزاره وجود داشت که پس از شکست احتمالی در انتخابات یک حزب سیاسی کامل را درست کنند. یکی از ارکان حزب هم رسانه حزبی بود که جای خالی آن در مملکت مشهود بود.
البته فکر داشتن رسانه همیشه مطرح بود و از همان روزها وقتی اصلاح طلبان دور هم می نشستند یکی از مباحث اصلی مطروحه شان داشتن یک رسانه مکتوب بود. چرا که در کشور ما امکان داشتن رسانه های صوتی و تصویری منتفی بود. فضای مجازی هم آن موقع وجود نداشت. اما رسانه حزبی برای اولین بار در دوران جدید از سوی مشارکت به جریان افتاد هرچند سابقه ناکام حزب جمهوری اسلامی و روزنامه های به همین نام وجود داشت.
لذا ازهمان بدو شکل گیری حزب مشارکت عده ای دنبال راه اندازی روزنامه حزب رفتند. طولی هم نکشید که امتیاز نشر آن را از برای حزب گرفتند. این بود که صاحب امتیاز روزنامه حزب مشارکت شد و مدیرمسوولی آن به من به عنوان دبیرکل این حزب واگذار شد. دفتر این روزنامه داخل ساختمان خود حزب مشارکت در خیابان سمیه بود و اعضای تحریریه روزنامه هم اغلب از افراد خود حزب بودند.

تاریخ دقیق تاسیس روزنامه مشارکت کی بود؟

 

 حزب در آذر 77 تشکیل شد و سال 78 روزنامه هم راه اندازی شد.

 

سردبیری روزنامه برعهده چه کسی بود؟

 

افراد مختلفی بودند ولی کسی که بیشتر و طولانی تر از همه مسوولیت سردبیری را بر عهده داشت آقای کریم ارغنده پور بود.

تحریریه تان چند نفر بودند؟ خودتان هم حضور داشتید؟

در طول یک سالی که این روزنامه برقرار بود اغلب در جلسات هیات تحریریه شرکت می کردم. چون غیر از ساعاتی که سرکار پزشکی بودم بقیه اوقات را در ساختمان حزب می گذراندم. بیشتر جلسات تحریریه را شرکت می کردم. از قبل اهل نوشتن مقاله و یادداشت در مطبوعات بودم ولی چندان کار حرفه ای مطبوعاتی نکرده بودم. بنابراین در طول حضور روزنامه مشارکت در عرصه سیاسی مطالب بسیاری از هیات تحریریه یاد گرفتم. بیشتر از 90 درصد اعضای تحریریه را هم اعضای شورای مرکزی حزب یا دفتر سیاسی آن تشکیل می دادند. چون اعضای حزب افراد صاحب نظردر حیطه های مختلف بودند بنابراین می توانستند روزنامه را پر محتوا کنند. بنابراین از نظر داشتن نیروی انسانی خبیر و کارآمد دستمان خیلی پر بود.
اما در زمینه داشتن خبرنگاران حرفه ای مشکل داشتیم. البته این مساله همه روزنامه های آن موقع و همین طور الان بود و همچنان است. بنابراین در طول آن تلاش کردیم به جذب و تربیت نیروهای ژورنالیست بپردازیم که در این زمینه قدم های مهمی هم برداشتیم. بعد از تعطیلی روزنامه مشارکت هم دیدیم بسیاری از افرادی که در تحریریه ما رشد و نمو کرده بودند در سایر روزنامه ها و رسانه ها نقش های مهمی را بر عهده گرفتند.

 شعار مشارکت ایران برای همه ایرانیان بود. این روزنامه چقدر این شعار را محقق کرد؟

 

ما گام های اولیه را در تحزب برمی داشتیم. در دیدگاه های سیاسی و اجتماعی تا حد زیادی درون حزب وحدت نظر برقرار بود. به ویژه که در درون حزب ما دوستانی که اهل سنت بودند یا از قومیت ها و فرهنگ های مختلف ایرانی بودند کم نبودند و طبعا این رنگین کمان ایرانی که در حزب بود در روزنامه هم نقش قابل توجهی ایفا می کردند. یادم می آید ما تقاضا از دوستان اقلیت دینی هم برای عضویت داشتیم که حزب موافق بود ولی قانون مانعی برای بهره کیری از این نیروها بود ولی حتی برای این هموطنان هم سعی می کردیم جایی در روزنامه باشد.
بنابراین در روزنامه مشارکت چنین وضعی حاکم بود. سعی کردیم امکان نشر مطلب در روزنامه را برای همه فراهم کنیم. البته در حدی که برای نظام سیاسی کشور قابل تحمل بود. چون یکی از اتهامات نادرستی که متوجه ما می کردند بر خلاف کار ما تفرقه افکنی بین اقوام بود در حقیقت می گفتند با این توجه مطالبات قومی را زیاد می کنید. به محضی که می آمدیم از حقوق اقوام مختلف ایرانی دفاع کنیم آن را تفرقه افکنی بین اقوام قلمداد می کردند و خلاف وحدت ملی.
از سوی دیکر سعی می کردیم هم دیدگاه طیف های مختلف فکری و سیاسی را منعکس می کردیم بخصوص از محذوفین . کوشش می کردیم این فرهنگ را در جامعه جا بیندازیم که همه ایرانیان حق شهروندی برابری دارند و ما در این روزنامه از این حق برابر دفاع می کنیم.
البته یک اصل داشتیم و آن حفظ وحدت ملی واقعی و تمامیت ارضی ایران بود به عنوان چتری که باید بالای سر همه ایرانیان باقی بماند. در مجموع می توانم بگویم روزنامه مشارکت در همان مدت کوتاه فعالیت خود در راستای تحقق شعار ایران برای همه ایرانیان گام های مهمی برداشت.
اما در مسایل اقتصادی دیدگاههای متفاوت و گاه متضادی درون حزب وجود داشت که در روزنامه هم تجلی پیدا می کرد.

چطور دخل و خرج می کردید؟

 

به سختی. در کل تامین هزینه های کار حزبی و رسانه ای در ایران بسیار سخت است. آن زمان بین 100 تا 150 میلیون تومان پول برای راه اندازی روزنامه و تجهیز وسایل و امکانات لازم بود. ما آن را از دوستانی که تمکن مالی یا امکاناتی و تجهیزاتی داشتند قرض گرفتیم. بخشی از آن را هم دوستان بلاعوض دادند.
اما آن زمان چون روزنامه ها تیراژ بالایی داشتند این هزینه اولیه بعد از مدتی به راحتی برمی گشت. البته آگهی ها هم توانست بخشی از درآمدهای ما را تامین کند. یادم هست بعد از سه چهارماه که از عمر روزنامه گذشت تقریبا توانستیم همه بدهی های خود را تسویه کنیم ضمن اینکه درآمد مکفی برای پرداخت حقوق ناچیز به کارکنان خود داشتیم در حدی امکان یک زندگی بخور و نمیر را فراهم می کرد. البته من در جریان ریز امور مالی نبودم ولی به هر حال سیستم روزنامه دخل و خرج می کرد. در واقع بخش عمده نیروهای روزنامه چون عضو حزب بودند حقوقی از روزنامه دریافت نمی کردند. ولی به آن تعداد از خبرنگاران و کادر فنی که رابطه تشکیلاتی با حزب نداشتند حقوق می دادیم.
هرچند وضع اقتصادی آن دوران اصلا قابل مقایسه با الان نبود و این همه تنگنای اقتصادی وجود نداشت. البته یکی از مشکلات روزنامه های نظیر ما این بود که تا می آمدیم سر و سامان بگیریم با تیغ توقیف روبرو می شدیم و شوخی رایجی بود که هر وقت روزنامه در آستانه سود دهی و توسعه قرار می گرفت منتظر توقیف باید می بودیم.

تیراژتان چقدر بود؟

 تیراژ ما اغلب بین 80 تا 90 هزار نسخه در روز بود. در اتفاقات خاصی هم که می افتاد این عدد به 300 تا 400 هزار نسخه در روز می رسید.

مثلا چه وقایعی؟

 ترور حجاریان. قتل های زنجیره ای. کوی دانشگاه. در حوادث این چنینی روزنامه به چاپ دوم و سوم رسید و تیراژ آن چند برابر می شد.

وضع آگهی های روزنامه چطور بود؟

 

 طبیعی است که حجم و درآمد آگهی روزنامه به اندازه روزنامه های جا افتاده ای مثل همشهری نبود و با آنها تفاوت بسیاری داشت. حتی با روزنامه هایی مانند صبح امروز هم برابری نمی کرد.
یکی از دلایلش هم پرهیز صاحبان آگهی از سفارش آگهی به یک تشکل سیاسی بود. دلیل دیگرش هم این بود که طبعا صاحبان آگهی سعی داشتند آگهی شان بیشتر دیده شود بنابراین به روزنامه های پرتیراژتر آگهی می دادند.
البته همیشه در آگهی گرفتن از صاحبان صنایع و مشاغل یک مساله تعیین کننده است و آن داشتن لابی قوی و ارتباط دوستانه با آنان است. ما خیلی این هنر را نداشتیم و البته سعی می کردیم از این روابط استفاده کنیم و از آنها آگهی بگیریم. اما به هر ترتیب به دلایلی که برشمردم درصد آگهی ما نسبت به روزنامه های پرتیراژتر خیلی کم بود.

 روزنامه چرا توقیف شد؟

 

دلایل توقیف مشارکت مثل دلیل توقیف همه روزنامه هایی بود که یکمرتبه فله ای تعطیل شدند.
قبل از ما چندین روزنامه تعطیل شده بودند و ما این خطر را همیشه بیخ گوش خود حس می کردیم که ممکن است ما را هم بزنند. اما تصور اینکه یک روز فله ای این همه روزنامه را ببندند نمی کردیم.
یک روز در تحریریه با همکاران نشسته بودیم و داشتیم مطالب روز بعد را می چیدیم که نامه ای آوردند که روزنامه توقیف شده است. با کمی کنکاش متوجه شدیم این نامه فقط دست ما نرسیده و تعداد زیادی روزنامه و نشریه فله ای تعطیل شده است.
وقتی مجلس ششم تشکیل شد خواستیم قانون مطبوعات را اصلاح کنیم که با آن مسائل خاص مصادف شد. در آن مجلس کوشش هایی برای رفع توقیف این روزنامه ها کردیم ولی به جایی نرسید.
بعد از سالها هم دادگاه روزنامه مشارکت برقرار شد. اتهامات وارده هم همین هایی بود که برای همه است: تبلیغ علیه نظام و تشویش اذهان عمومی و ....
البته شاکی عمومی هم داشتیم و به طور مثال نیروی انتظامی هم از ما شکایت کرده بود. چند شاکی خصوصی هم داشتیم. برای نمونه خبری را درست یا نادرست درباره فردی در گیلان زده بودیم و از از ما شکایت کرده بود.
اما بخش عمده شاکیان خصوصی ما هیات معروف به دخمه بود.

جریان«هیات دخمه» چه بود؟

 آن زمان بحثی بود که کسانی که آقای حجاریان را ترور کرده بودند از یک هیاتی در شهرری به نام دخمه آمده بودند.
ما اطلاعات و اخباری درباره آنها منتشرکرده بودیم و عکس هایی را هم از آنها انداخته بودیم و نوشته بودیم که این ها جایگاه و پایگاهشان آنجاست.

نتیجه این شکایت ها چه شد؟

نتیجه امر مشخص بود. از بسیاری از اتهامات تبرئه شدیم، ولی بعضی از اتهامات را هم وارد دانستند. در نهایت حکم به انحلال روزنامه دادند.

مجله چشم انداز ایران نوشته است روزنامه مشارکت سرمقاله‌ای نوشت به نام 'راست وحشی' و فردای آن روز توقیف شد؟

فکر نمی‌کنم خیلی ربطی به آن داشته باشد. ما وقتی می‌رفتیم دادگاه به قطر چند ده سانتیمتر پوشه جلوی ما می‌گذاشتند. زیر خیلی از مطالب ما را خط ‌کشیده بودند، طوری که صفحات داخل پوشه کاملا خط خطی بود. توقیف ما با بقیه روزنامه‌ها همزمان بود و در یک شب همگی توقیف شدند. بنابراین گمان نمی کنم به خاطر یک مقاله خاص باشد. ما اگر هیچ مقاله‌ای هم نمی نوشتیم باز‌ هم روزنامه مشارکت توقیف می‌شد.

نظرات شما