رویداد۲۴ روزنامه شهروند نوشت: اینجانب علی درخشی، به ساخت این مجموعه ادامه میدهم. چون هم متعهد به ادامهاش هستم و هم درآمد دیگهای جز اون ندارم. البته نگرانیای هم بابت تاثیرات منفی احتمالی این نوشته, روی برند "دیرین دیرین" ندارم. چون قطعا دیده نخواهد شد! همونطور که نویسنده و کارگردان این مجموعه در طول این سالها دیده نشد.» این نوشته بخشی از دلنوشته علی درخشی نویسنده و کارگردان دیرین دیرین است که چند ماه پیش در صفحه شخصی اینستاگرامش نوشت و باعث شد تا در روز جهانی انیمیشن به سراغ او بروم. می خواستم بدانم چه اتفاقی می افتد که خالق شخصیت های محبوب کارتونی از همه آن چیزی که یک روز با عشق و علاقه خلق شان کرده متنفر می شود؟! علی درخشی حرف های شنیدنی زیادی داشت و با آن لحن آرام و منطقی و دلنشینش مسائل قابل تاملی را بیان کرد . برای او که ما را بارها و بارها با انیمیشنهای حیات وحش و دیرین دیرین خندانده و خودش در پشت صحنه همه این خندهها، به مرز افسردگی رسیده کمترین قدردانی نشستن پای درد دل هایش در روز جهانی انیمیشن است.
آقای درخشی، چند ماه پیش در یکی از پستهای اینستاگرامتان نوشتید از «دیریندیرن متنفر» هستید! خالق دیریندیرین و تنفر؟! چرا؟
چون سر جای خودم نیستم! من یک زمانی کاراکترهای دیریندیرین را خلق کردم، ولی الان خودم برده آنها هستم و اجازه هیچ تکانخوردنی ندارم و این حتی دارد افسردهام میکند. جایگاه انیمیشن شبکههای مجازی نیست و این فضا نهایتا میبایست جای تبلیغ آنها میبود. محصولات انیمیشن باید از تلویزیونها، سینما و ویدیوی خانگی پخش شود، ولی متاسفانه ما این امکان را نداریم. تلویزیون که ما را پخش نمیکند. موسسه صبا هم که زیر نظر تلویزیون است نهتنها کمکی به تولید انیمیشن نمیکند بلکه به جرأت میتوانم بگویم کاملا بازدارنده است! یعنی موسسهای که انیمیشن تولید میکند الان سعی میکند انیمیشن تولید نشود!
تلویزیون که یک مدتی دیریندیرین را پخش میکرد.
به نظرشان رسید که دیریندیرین دارد معروف میشود و حقش نیست! آقای ابوالحسنی، تهیهکننده کار حرف جالبی میزند؛ میگوید تلویزیون پول میدهد کارتونهای خارجی را میخرد و بچهها میبینند و کارتونهای خارجی برای بچههای ایرانی محبوب میشود و بعد هم از چین اسباببازیهای شخصیتهای کارتونی خارجی مثل باب اسفنجی وارد میکند و کلی ارز از کشور خارج میشود، اما حاضر نیست انیمیشن داخلی را پخش کند به این بهانه که ما معروف میشویم.
چرا این اتفاقها میافتد؟
واقعیتش را بخواهید، فکر میکنم ریشه در بروکراسی ناکارآمد ارگانهای مسئول دارد. میگویند حمایت از تولید ملی، اما جلوی ما گرفته میشود، در حالی که ما هم یک محصول صنعتی هستیم. الان تلویزیون بنگاهی برای تبلیغ محصولات خارجی شده! به نظرم رسانه ملی رسالت اصلیاش را فراموش کرده چون یا دارد کلاس کنکور تبلیغ میکند که اینها قاتل خلاقیت بچههاست یا ستاره، فلان عدد، مربع که آنها هم قاتل جیبهای مردم است. نمیدانم تلویزیون به کجا میخواهد برود، در حالی که رسانه ملی رسانه مردم است و این حق ماست که کارهایمان از شبکههای تلویزیونی پخش شود.
دیریندیرین در لابهلای طنز و شوخیهایش نگاه منتقدانهای دارد. پخشنشدن دیریندیرین از تلویزیون به دلیل جریان فکری یا بحث سانسور و مسائل خط قرمزدار نبود؟
نه، من به جرأت به شما میگویم بحث پول است! اگر آمار بگیرید از بین دو هزار کاری که ساختهایم به جرأت میگویم که ٩٩ درصدش قابل پخش از تلویزیون است، یعنی ما همیشه ضوابط و خطوط قرمز را رعایت کردهایم. ضمن اینکه تندترین کارهای ما قبلا از تلویزیون پخش شده و ما برای پخش، مشکلی با ریاست سازمان نداریم. دلیلش هم این است که در طول چند سالی که کار کردهایم، منتقد همه جریانها بودهایم و کسی نمیتواند بگوید دیریندیرین نزدیک به کدام جریان سیاسی است. ما سعی کردیم استقلال خودمان را حفظ کنیم؛ اتفاقی که حتی باعث شد ما چوب دوسر طلا شویم و خیلی از جناحها به ما بگویند شما از فلان جناح پول گرفتید!
پس منظورتان از بحث پول چیست؟
شاید آقای ابوالحسنی، تهیهکننده برنامه خیلی دلگیر شوند به دلیل این صحبت من. این موضوع برمیگردد به واحد بازرگانی صداوسیما، چون تلویزیون تبدیل شده به بنگاه بازرگانی از هر طریق ممکن. برای آگهیهای تلویزیون مهم نیست چه چیزی را تبلیغ کنند. از مضرترین مواد مثل چیپس و پفک تا ماکارونی و غیره که کمترین ارزش غذایی را دارند در تلویزیون تبلیغ میشود تا همان کلاسهای کنکوری که عرض کردم.
دیریندیرینها ناراحت نشدند که خالقشان از آنها متنفر شده؟
همه ناراحت شدند ولی من نمیتوانم به خودم و مخاطبم دروغ بگویم. من وقتی کار میکنم با علاقه کار میکنم ولی این علاقه میتوانست صد برابر الان باشد. من الان حتی نمیتوانم کوچکترین تغییری در کاراکترها بدهم.
چرا اجازه تغییر در کاراکترهایی که خودتان خلقشان کردید را ندارید؟
به هر حال اسپانسرها صدایشان درمیآید و از آن طرف مخاطب. از طرف دیگر تهیهکننده هم میترسد و نگران میشود و اهل ریسک نیست.
یعنی انیمیشنها سفارشی شدهاند؟
اصلا بحث سفارشی نیست، سلیقهای شده است. یعنی یک آدمهایی که جایگاهی ندارند یا سر جای خودشان نیستند، اظهارنظرهای غیر کارشناسی و سلیقهای میکنند! و مجموع همه اینها جلوی یک کار خلاقانه و خوب را میگیرد. برای همین مجبور شدیم برویم در فضای آزاد مثل شبکههای اجتماعی کار کنیم که خب، تکلیف این شبکهها هم معلوم است؛ بینهایت کار آماتور در فضای مجازی منتشر میشود که بالاخره دنبالکننده دارد و ما باید در چنین فضایی رقابت کنیم تا دیده شویم و این خیلی ناامیدکننده است.
به اندازه یک آدم عادی فالوور دارم
آقای درخشی، موضوعی که در اینستاگرام شما توجه من را جلب کرد، کمبودن فالوورهایتان بود. بههرحال الان اینستاگرام شبکه مهمی در فضای مجازی به حساب میآید و صادقانه میگویم تعجب کردم که چرا دنبالکنندههایتان حتی نصف پیجهایی که با کارهای آماتور و ساده جزو شاخهای اینستاگرام به حساب میآیند هم نیست. رک بپرسم! چرا خیلی دیده نشدید؟
خیلی ممنونم از نکته سنجیتان! بله، من به اندازه یک آدم عادی فالوور دارم. البته فالوور کسبکردن در اینستاگرام روشهای خودش را دارد، یعنی باید خیلی فعال باشی و هر روز نیاز مخاطبت را رصد کنی و در واقع وقت زیادی صرف کنی. اگر هم به تولیدات اکثریت کسانی که فالوورهای زیادی دارند، توجه کنید متوجه میشوید خیلی کارهای حرفهای و درخوری تولید نمیکنند، اما امثال من که مشغلههای سنگین و دغدغهای جدا از فضای اینستاگرام دارم و به هر حال باید روزانه انیمیشن تولید کنم، نمیتوانم زمان بگذارم و برای اینستاگرامم محتوا تولید کنم بنابراین طبیعتا دیده هم نمیشوم.
اینکه دیده نمیشوید ناراحتتان نمیکند؟ چون در همان پستی که درباره تنفر از دیریندیرین گذاشتید، نوشته بودید که این پست هم مثل خودتان دیده نخواهد شد.
نه! مشکلی بابت دیدهنشدن ندارم، چون من اصلا نه سلبریتی هستم نه بازیگر! نویسنده و کارگردان به هرحال با آدمهایی که جلوی دوربین میروند، فرق دارد و چون پشت صحنه است قرار هم نیست دیده شود. ولی متاسفانه در کشور ما مسئولان و متولیان فرهنگ هم عقلشان به چشمشان است! یعنی وقتی شما دیده نشوی ظاهرا نزد آنها اعتباری نداری! در این مملکت آدم باید به هر نوعی دیده شود و این خیلی دردناک است.
حالا که مسیر فرهنگی ما اینشکلی پیش رفته و دیدهشدن در اینستاگرام با خودش شهرت و پول میآورد، نمیخواهید برای دیدهشدن در فضای مجازی تلاش کنید؟
نه، من هیچ تلاشی برای دیدهشدن نخواهم کرد، چون اصلا این روشها را برای دیدهشدن نمیپسندم. کار من چیز دیگری است. البته در کشورهای دیگر هم همینطور است. مطمئنا مردم کارگردان باب اسفنجی را نمیشناسند، در حالیکه همه شخصیتهای این انیمیشن مثل پاتریک و آقتای خرچنگ و خود باب اسفنجی شناختهشدهاند.
متولیان انیمیشن دغدغههای مردم را به رسمیت نمیشناسند
آقای درخشی، از این بحث خارج شویم. گفتید این فضای کار افسردهتان کرده است. واقعیتش افسردگی برای کسی که شخصیتهای طنزی مثل دیریندیرین را طنازانه طراحی و خلق کرده، یک مقدار دور از باور است. خودتان چه روحیهای دارید.
من آدم تلخی هستم! (میخندد) بسیار اهل شوخی هستم و این از همان تلخاندیشی من میآید. البته من همیشه در جمع زیاد شوخی میکنم و آدمی نیستم که اوقات دیگران را تلخ کنم ولی از آن مدلهایی که همه را بخندانم، هم نیستم، چون دوجور شوخی و خنده داریم. یک خنده از سر شادی است و یک خنده از سر تمسخر است؛ و من بیشتر دومین مدل را بلدم! (میخندد) ولی وقتی تنها هستم، اخمالو هستم! حتی موزیکی که گوش میدهم، یک موسیقی بسیار تلخ است.
یکبار با آقای ابوالحسنی تهیهکننده دیریندیرین صحبت میکردم و او گفت که شخصیتش شبیه پیرهن قهوهای است. شما شبیه کدام شخصیت دیریندیرین هستید؟
«وی»! البته نه اینکه شبیهاش باشم ولی دوست دارم شبیه او باشم. پیرمرد دانایی که مدرن است و برخلاف تمام آدمهای پیری که ما در ادبیات و داستانهایمان داریم، به گذشته نچسبیده و دنبال تحول آینده است.
شما یک کاریکاتوریست بودید و بعد وارد کار انیمیشن شدید. فضای ذهنی یک انیماتور کاریکاتوریست که مدام با تخیل سروکار دارد، چه شکلی است؟
راستش من بین کاریکاتور و انیمیشن گیر کردم! (میخندد) بنابراین نه میتوانم خودم را انیماتور کاملی بدانم، نه کاریکاتوریستی کامل، برای همین هم گاهی اوقات نمیتوانم خودم را با اعتمادبهنفس زیادی جزو جامعه انیمیشن بدانم، چون به هرحال گاهی کارهایم آنقدر دچار محدودیت میشوند که بچههای حرفهای این کار ممکن است ایرادات فنی از کارم بگیرند. از آنطرف هم از کاریکاتور فاصله گرفتم! ایدههای مورد علاقه فضای ذهنی من مسائل فلسفی، علمی و شوخی با مسائل جاری است.
ظاهرا بهعنوان یک انیماتور باید آرشیو کاملی از انیمیشنهای دنیا داشته باشید. یعنی کلی کارتون دیدهاید؟
اتفاقا من خیلی کم انیمیشن دیدم و میبینم. من بیشتر مستندهای علمی میبینم و کتابهای علمی میخوانم و اینها برای کار خیلی به من ایده میدهند. البته یک انیمیشنهایی هستند که خیلی دوستشان دارم ولی الان اگر زیاد انیمیشن ببینم، تمرکزم را از دست میدهم و نمیتوانم روی تصویرهای ذهنی خودم تمرکز کنم. دلیلش هم این است که وقتی کارهای خوب را میبینم، ناخودآگاه روی ذهنم تأثیر میگذارند و چون ما اینجا محدودیت داریم و نمیتوانیم آنها را اجرایی کنیم، باعث میشود بیش ازپیش سرخورده شوم! (میخندد)
کارتون محبوب کودکیتان چه بود؟
پلنگ صورتی و پروفسور بالتازار را خیلی دوست داشتم.