رویداد۲۴ مازیار وکیلی: این روزها فضای فرهنگی/هنری ایران اسیر یک دو قطبی عجیب و غیر قابل توضیح شده است. یک طرف ماجرا سلبریتیهای وطنی حضور دارند که تلاش میکنند با تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی فضای رسانهای و فرهنگی کشور را همچنان در تسلط خود داشته باشند و در طرف دیگر سازمانهای فرهنگی و حاکمیتی قرار دارند که به واسطه بودجه کلانی که در اختیار دارند عملاً بخش زیادی از تولید را در اختیار گرفتهاند و میخواهند با تولید آثاری با محتوای مورد علاقه خود جریان فرهنگی کشور را که به نظر آنها در اختیار سلبریتیهای غربگراست به نفع خود تغییر دهند.
داستان جنجالی سریال شهرزاد، ماجراهای
حمید فرخنژاد و مسائلی که برای
پانتهآ بهرام پیش آمد تنها بخشی از این رقابت حالا دیگر آشکار است که رسانهای شده است. ماجرای پانتهآ بهرام و سریال دلدادگان آخرین پرده از این رقابت آشکار است.
ماجرا از این قرار بو که پانتهآ بهرام به خاطر اتمام قرارداد حاضر نشده برای ضبط سکانسها در قسمت پایانی حاضر شود. به همین خاطر کارگردان و نویسنده مجبور شدهاند قسمتهای پایانی این سریال را بدون حضور بهرام فیلمبرداری کنند و همین مسئله باعث تغییراتی در پایان بندی سریال شده است.
ایرج محمدی درباره عدم حضور بهرام در قسمتهای پایانی گفته بود: «ما در این سریال فقط دو هفته توقف داشتیم که ان هم برای رفتن از فصل دو به یک بود. اما متاسفانه خانم بهرام واکنش متفاوتی داشت. شاید به لحاظ قراردادی حق با او باشد، اما من معتقدم حق با مخاطب است. دو سه بار هادی و کایدان با او صحبت کردند و حتی با دسته گل به منزلشان رفتیم، اما او نپذیرفت. حتی دو بار صحنه تصادف را تکرار کردیم، اما خانم بهرام نیامد. ما برای او احترام قائلیم، اما دیگر نتوانستیم پروژه را تعطیل کنیم، چراکه دوستان دیگر با پروژههای دیگر قرارداد داشتند.»
پانتهآ بهرام، اما نظر دیگری داشت: «قرارداد من بهمن ماه ۹۶ باید تمام میشد، اما تا اردیبهشت ۹۷ تمدید کردم و حتی در قرارداد جدید میتوانستم با توجه به افزایش قیمت دلار و تورم، مبلغ را بیشتر کنم، اما باز این کار را نکردم منتها اینبار در قرارداد ذکر کردم که بازی در بخش پایانی کار منوط به تسویه حساب و تمام قراردادها برای اثبات این مدعی موجود است.»
بهرام درباره عدم حضورش در سکانسهای پایانی هم گفت: «قرارداد من اردیبهشت ماه تمام شد و همچنان بخش زیادی از دستمزدم را دریافت نکرده بودم، تهیهکننده میگفت: تلویزیون پول نداده من هم پول ندارم. در ادامه صحبت با تهیهکننده، با این وجود از آنجا که از قبل هم گفته بودم خرداد امسال یک سفر کاری دارم (که این سفر از یک سال پیش برنامهریزی شده بود و امکان تعویق نداشت) و ۷ روز نیستم اجازه بدهید از سفر برگردم و بعد، بخش پایانی کار را تصویربرداری میکنیم. درحالی که روز دوشنبه از سفر برگشتم، این دوستان روز شنبه فیلمبرداری کرده بودند و اگر واقعا میخواستند من باشم ۲ روز تامل میکردند که نکردند و من هم هیچ وقت نفهمیدم چرا؟ اما با تمام بدقولیهای مالی باز هم حاضر به همکاری بودم.»
نقد ساختاری صداوسیما پس از عدم پرداخت دستمزد!
وقتی ماجرای فیلمبرداری جدی شد سکانس پایانی بدون حضور بهرام تصویربرداری شد و پایان سریال تغییر کرد، پانتهآ بهرام در قامت اپوزیسیون سیاسی اجتماعی مصاحبهای کرده بود و گفته بود «سیستم صدا و سیما تبدیل به یک سیستم بردهداری شده است و بسیاری از همکاران من اساساً درآمدشان از همین صدا و سیماست.»
شاید همین مسئله بود که همکاران بهرام را برآن داشت تا در فضای مجازی حمایت همه جانبه و گستردهای از او داشته باشند و صدا و سیما را به این متهم کنند که قدر هنرمندان بزرگی مثل بهرام را نمیداند. سحر دولتشاهی، نوید محمدزاده، حبیب رضایی، باران کوثری، رخشان بنیاعتماد و گلاب آدینه در فضای مجازی از این بازیگر حمایت کردند. از آن طرف هم محمدرضا شریفی و سیدمحمود رضوی به کمک تهیهکنندگان سریال آمدند و با انتشار مطالبی از محمدی در برابر بهرام حمایت کردند.
فضای فرهنگی/هنری ایران این روزها بیشتر صحنه نبرد دو قطب و جریان مخالف هم در عرصه فرهنگ و هنر است. سلبریتیهای پُرطرفدار یک سمت ماجرا هستند و نهادهای فرهنگی/حاکمیتی در سوی دیگر. هر دو این گروهها هم از مردم و حق مردم حرف میزنند. اما دقیقتر که به ماجرا نگاه میکنی متوجه میشوی دعوای هر دو گروه بر سر پول است.
سلبریتیها به طیف مقابل طعنه میزنند که آثارشان با بودجههای حکومتی ساخته میشود و اصولگرایان فرهنگی هم به کنایه میگویند در همین سیستم به ظاهر ایدئولوژیک این شما هستید که درآمدهای کلان به دست میآورید و در هیچ جای دیگر دنیا چنین درآمدی نمیتوانید داشته باشید.
حرکت بهرام هم از این منظر قابل بررسی است. کاری که او کرد نه یک کنش سیاسی بود نه یک حرکت حساب شده اجتماعی. او به خاطر پول در قسمتهای پایانی سریال حاضر نشد. اگر پول او پرداخت میشد بهرام با میل و رغبت در قسمتهای پایانی کار حضور مییافت و هیچکدام از این حواشی هم اتفا نمیاُفتاد؛ اگر پانتهآ بهرام منتقد سیستم بردهداری در صداوسیماست، بهتر آن بود که اساسا وارد مناسبات صداوسیما نمیشد، نه آنکه ۵۹ قسمت در یک سریال بازی کند و برای قسمت ۶۰ حاضر به بازی نشود و نقش اپوزیسیون را بازی کند! شاید اگر این حرف از دهان چهرهای همچون ناصر تقوایی خارج شود، به مراتب باورپذیرتر باشد که سالهاست از مناسبات حاکمیتی صداوسیما فاصله دارد، اما قبول این سخنان از بازیگری که در صداوسیما رشد کرده و با همان سریالها به شهرت رسیده و سلبریتی شده، کمی سخت به نظرمیرسد.
حقیقت آن است که نمیتوان همچون محسن تنابنده از یک سو در سریال محصول اوج در تلویزیون بازی کرد و دستمزد نجومی گرفت و از سوی دیگر در اینستاگرام نقش مدعی را بازی کرد و از سانسور صداوسیما گلایه کرد!
نمیتوان همچون حمید فرخ نژاد دستمزد نجومی گرفت و هشتاد میلیون ایرانی برایت مهم نباشد، اگر تنها خم به ابروی فرزندت بیاید، و از آن سو ادعای مردمی بودن داشت!
ماجرای پانتهآ بهرام نشان میدهد تکیه بر سلبریتیها برای کنشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی (به نفع مردم) بیهوده است. دعوای هر دو طرف این ماجرا بر سر پول است نه خواست مردم. حمایتهای بازیگران از یکدیگر را هم نباید چندان جدی گرفت. کما اینکه این حمایتها همیشه بوده و باز هم ادامه خواهد داشت، اما جنس این حمایتها بیشتر از آنکه به نفع مردم و برای مردم باشد تلاشی است به منابع ثروتی که در فرهنگ و هنر ایران وجود دارد. یک گروه با کنترل افکار عمومی سعی میکند به این منابع دست پیدا کند و گروه دیگری با نزدیکی به هستههای سخت قدرت. تنها چیزی که این وسط در نظر گرفته نمیشود سهم مردم از سفره فرهنگ و هنر است که نزدیک به صفر است.