رویداد۲۴ تیر ماه امسال بود که حجاریان حرفهای جالبی درباره ماهیت و نقش سلبریتیهای ایرانی زد. حرفهایی که میشود آنها را به عنوان نقش جدید برای سلبریتیهای ایرانی در نظر گرفت. یکجور راهبرد که نقشی فراتر از یک هنرمند/ورزشکار برای سلبریتیها قائل است.
حجاریان در مصاحبهای با اعتماد گفته بود« ممکن است، مردم اصلاحطلبان را پس بزنند و میان هسته سخت پالایش شده و دیگر اصلاحطلبان تمایزی نگذارند. اصلاحطلبان در صورت قرار گرفتن در چنین وضعیتی باید سیاستهای خود را بهتعبیر مولانا از دهان غیر مطرح کنند. به این معنا که سیاستهایشان را نخست با گروههای مرجع جدید شامل هنرمندان، مشاهیر و... در میان بگذارند و پس از دریافت بازخوردها و اعمال تغییرات احتمالی، سیاستها توسط همان گروههای مرجع جدید در جامعه منعکس شود. یعنی عملا اصلاحطلبان در این فاز در پشت صحنه قرار بگیرند.»
در حالی که فضای فرهنگی/هنری ایران کاملاً دو قطبی شده و گروهی با نزدیکی به هسته سخت قدرت بودجههای کلان دریافت میکنند و آثاری همسو با نگاه رسمی میسازند (که اغلب هم کیفیت پایینی دارند) گروه عظیمی از سلبریتیها که مردم به سمت آنها گرایش دارند و به آنها علاقه دارند سعی میکنند با نزدیک شدن به جریان اصلاحطلب ایدههای آنان را در حوزه عمومی ترویج کنند.
چند وقت پیش بود که با آغاز دور جدید تحریمهای ترامپ علیه ایران سلبریتیها به صورت یک پارچه با انتشار ویدئویی در صفحات شخصی خود در اینستاگرام به تحریمهای ترامپ اعتراض کردند. آنها در این ویدئو تصویری از کودکان بیمار را نشان میدانند که ممکن است به خاطر دور جدید تحریمها که ورود دارو به کشور را هم تحت تاثیر قرار میدهد جان خود را از دست بدهند. با تکیه بر همین استدلال آنها تحریمهای آمریکا را ظالمانه قلمداد کرده و تلاش کردند به مردم بگویند مقصر اصلی این نابسامانیها دولت آمریکا و شخص دونالد ترامپ است. اما همین گروه مرجع (سلبریتیها) در مورد وقایع چند روز اخیر (اعتصاب معلمان و اعتراض کارگران هفت تپه) سکوت پیشه کردهاند تا مشخص شود در اعتراضهای خودشان هم استانداردهای دوگانهای دارند.
بعد از انتخابات ۹۲ و با رشد و گسترش فضای مجازی جامعه ایران دچار یک تغییر زیرپوست شد. تغییری که ناشی از رشد و گسترش فضای مجازی و روی کار آمدن دولتی بود که خود را اعتدالگرا مینامید و از حمایت اصلاح طلبان برخوردار بود.
با گسترش فضای مجازی شاهد آن هستیم که گروههای مرجع سنتی مثل روحانیت، خانواده و روشنفکری به حاشیه رانده شدهاند و گروههای مرجع جدیدی شکل گرفتهاند که ماهیتی به کل متفاوت با گروههای مرجع سنتی دارند. سلبریتیها جزء گروههای مرجع جدید هستند که با ورود به فضای مجازی میزان تاثیرگذاریشان بسیار افزایش یافته است.
در جمع آوری کمک برای مردم زلزلهزده کرمانشاه شاهد بودیم که مردم بیشتر از آنکه در امر کمک رسانی به دستگاههای رسمی مثل هلال احمر اعتماد کنند به سلبریتیهایی مثل علی دایی و صادق زیباکلام اعتماد کردند و پولهای خود را در اختیار این افراد قرار دادند تا با صلاحدید خود در کرمانشاه خرج کنند. این گروه مرجع پیش از واقعه کرمانشاه هم تاثیرگذاری خودش را به رخ جناح مقابل کشیده بود.
در واقع این گروه مرجع جدید بود که با حمایت یکپارچه از حسن روحانی توانست طبقه متوسط شهری را به پای صندوقهای رای بکشاند و رای خوبی برای حسن روحانی جمع کند. اما
سلبریتیهای وطنی نشان دادهاند گروه مرجع خوبی برای اعتماد نیستند. آنها غالبا محافظهکارانی هستند که فقط زمانی اعتراض میکنند که هزینه چندانی برای آنها نداشته باشد. در واقع آنها بیش از آنکه خودشان را با نیازهای واقعی مردم و اقشار آسیبپذیر جامعه هماهنگ کنند با مواضع جناح رقیب که به هستههای سخت قدرت وابسته است هماهنگ میکنند.
جناحی که میکوشد با حذف سلبریتیها و افشاگری از زندگی شخصی و نحوه درآمدی که دارند مرجعیت آنها را در افکار عمومی نقض کند. به همین خاطر زندگی سلبریتیهای ایرانی معمولا ربطی به زندگی اقشار آسیبپذیر ندارد.
سالهاست که جناحهای اصلی حاضر در سیاست کشور در یک قرارداد نانوشته گروههای مرجع را بین خودشان تقسیم کردهاند. گروههایی که به هسته قدرت نزدیک هستند را اصولگرایان تحت کنترل خود دارند و گروههایی که به هسته نرم قدرت نزدیک هستند (هنرمندان و دانشگاهیان) را اصلاحطلبان کنترل میکنند.
گروههای مرجعی که به هستههای سخت قدرت وابستگی دارند حیاتشان به سیاست و اقتصاد پیوند خورده و گروههای مرجعی که به حوزههای نرم قدرت نزدیک هستند حیاتشان وابستگی تام و تمامی به افکار عمومی دارد. به همین خاطر سلبریتیها میکوشند با محافظهکاری تمام افکار عمومی را به گونهای هدایت کنند که دامنه اعتراضات محدود به مسائل کلی و کم اثر بماند و فقط نهادهای خاصی که تحت کنترل آنها نیست را در بگیرد.
به عنوان مثال به طور هماهنگ از
پانتهآ بهرام که حقوقش توسط صدا و سیما پرداخت نشده حمایت میکنند اما در قبال کارگردان هفت تپه ترجیح میدهند سکوت کنند.
ترجیح میدهند پستهای اینستاگرامی در نقد دولت دونالد ترامپ بگذارند تا اعتراض صنفی معلمان. این سبک از اعتراض هم ماهیت اپوزوسیون این گروه مرجع را حفظ میکند و هم باعث میشود اعتراضات در سطح باقی بماند و از ابعاد خنثیای که امروز پیدا کرده فراتر نرود.
دقیقاً به همین خاطر است که نمیتوان به سلبریتیها به عنوان یک مرجع سیاسی اعتماد کرد. آنها در اعتراضات گاه و بیگاهی که انجام میدهند بیش از آنکه مردم را در نظر داشته باشند به فکر آن هستند که مبادا مشکلی گریبانگیرشان شود و این را سعید حجاریان به خوبی متوجه شده است. او خوب فهمیده که میتوان از این گروه مرجع محافظهکار به نحوی استفاده کرد که افکار عمومی به نفع اصلاحطلبان بسیج شود.
نه اعتراضات خنثای سلبریتیها و نه افشاگری گاه و بیگاه اصولگرایان از زندگی شخصی سلبریتیها تغییری در وضع مردم به وجود نیاورده است و همین مسئله نشان میدهد اعتراضات این گروه به شدت هدایت شده است. اعتراضاتی از جنس اعتراضات سلبریتیها به صدا و سیما بیشتر به شوخی شبیه است. دعوا در این مواقع بر سر مردم و فقری که گریبان آنها را میگیرد نیست. بلکه دعوا بر سر دور ماندن دست سلبریتیها از منابع موجود در صدا و سیما و سایر نهادهای صاحب بودجه است. به نظر میرسد تا به اینجا هم موفق بودهاند و توانستهاند با ظرافت تمام افکار عمومی را کنترل کنند به طوری که نه فالوئرهایشان را از دست بدهند و نه کسی درباره غیبتشان در بزنگاههای حساس چیزی بپرسد.