امیرحسین عالمی: در رفتارشناسی کاربران شبکههای اجتماعی مبحثی به نام «عادت کاربر» وجود دارد یعنی کاربر چه رفتاری را روزانه بهدفعات یا حداقل یکبار انجام میدهد که مربوط به شبکههای اجتماعی است؛ به زبان سادهتر شبکههای اجتماعی چه تأثیری جدی و تکرارپذیری در زندگی روزمره کاربران داشته است.
شما بهعنوان یک کاربر زندگی روزمره خود را با حداقل ۵ سال پیش مقایسه کنید. امروز شبکههای اجتماعی چه میزان از زمان شما را بهصورت روزانه به خود اختصاص میدهند؟ در پژوهشی در سال گذشته مشخص شد که این عدد چیزی در حدود ۲ ساعت در روز بهصورت میانگین برای هر کاربر است. در این زمان شما چه رفتاری دارید؟ اول کدام شبکهها را چک میکنید؟ چقدر مشارکت آنلاین دارید؟
پژوهشها نشان میدهد کاربران برای شبکههای اصلی اجتماعی چیزی در حدود ۳۵ دقیقه برای هر شبکه در روز وقت میگذارند. در ایران شبکههای اصلی ما تلگرام و اینستاگرام هستند. یعنی یک کاربر فعال حداقل روزی حدود ۳۵ دقیقه برای یک شبکه زمان میگذارد. یعنی مشارکت در شبکهها و استفاده از آن بخشی از سبک زندگی و عادت روزانه کاربر شده است.
در سیاستگذاری در بخش رفتار آنلاین کاربران، توجه به عادت کاربر مبحثی مهم است که متأسفانه در کشور ما نادیده گرفته میشود. نوع سیاستگذاری در این حوزه در کشور عملاً به شکل سلبی است و حتی این سبک نیز بهدرستی انجام نمیشود.
بهطور مثال در کشور چین نیز همین سیاستگذاری انجام میشود که بسیار هم موفق عمل کرده است؛ اما دلیل اصلی موفقیت این رویکرد در چین دو عامل پراهمیت است؛ اول در نظر گرفتن عادت کاربر. در این کشور قبل از ایجاد عادت و نیاز به استفاده از شبکه برای کاربر، جایگزینی داخلی طراحی و عملیاتی میشود؛ جایگزینی که تمامی نیازها را برطرف میکند و از لحاظ فنی و کاربری بعضاً بهتر از نمونههای خارجی است.
پس از آن سیاستگذاری سلبی اعمال میشود. یعنی قبل از اینکه جمعیت کاربران یک شبکه به یکمیلیون نفر برسد، جایگزینی برای آن معرفی میشود و سپس تمام راههای اتصال به شبکه موردنظر خارجی مسدود میشود. در این شرایط کاربر ناگزیر است تا نیاز خود را از طریق شبکههای داخلی برطرف کند و بدین ترتیب عادت کاربر به شبکههای داخلی شکل میگیرد و این شبکهها بخشی از سبک زندگی کاربر میشود.
مبحث بعدی اطمینان و رضایت نسبی مردم از حاکمیت است که باعث میشود تا این شبکهها از استقبال خوبی برخوردار باشند.
اما در ایران وضعیت به شکل دیگری است. بهطور مثال تلگرام. فیلترینگ تلگرام یکی از مفتضحانهترین روشهای سیاستگذاری در حوزه آنلاین بود. تلگرام بهعنوان یک شبکه و یک پیامرسان. حدود سه سال بهصورت گسترده در کشور گسترش پیدا کرد. زمانی که تعداد کاربران به ۵۰ میلیون نفر رسید و رفتار کاربران نهادینه شد و عادت کاربری بهصورت همهجانبه شکل گرفت، ناگهان فیلترینگ اعمال شد.
مسلماً این رفتار نه تنها عادت کاربران را تغییر نخواهد داد بلکه عادت دیگری را نیز به کاربران اضافه خواهد کرد. کاربر عادت دارد که به نیاز خود برای استفاده از تلگرام که حدوداً سه سال است بخشی از زندگی اوست پاسخ دهد، پس راهحلی را پیدا خواهد کرد تا به این نیاز پاسخ دهد.
یکی از اصلیترین راهحلها استفاده از ابزارهای فیلتر شکن است. حال استفاده از فیلترشکن نیز به مجموعه عادات کاربر در استفاده از شبکه های اجتماعی و به طور خاص تلگرام اضافه می شود.
حال مثال دیگری را باهم مرور کنیم؛ در کشور ما برای شبکه توییتر چه اتفاقی افتاد؟ این شبکه در سال ۱۳۸۸ فیلتر شد. یعنی قبل از اینکه نیاز استفاده از این شبکه در کشور توسعه پیدا کند فیلتر شد. بر اساس منحنی انتشار نوآوری «ام.راجرز» تنها، گروه نوآوران از جامعه ایران به این شبکه پیوسته بودند و این شبکه توسعه پیدا نکرده بود. به این ترتیب با فیلترینگ این شبکه، هرگز در سالهای بعد این شبکه به اندازه ای که باید، توسعه پیدا نکرد.
اما در سال جاری و سال گذشته با توسعه چشمگیر این شبکه و دیگر اپلیکشنهای فیلتر شده در کشور مواجه هستیم. دلیل این موضع همان امری است که به آن اشاره شد. "عادت کاربر".
کاربران در ایران به دور زدن فیلتر عادت کردهاند و حالا دوباره طبق منحنی انتشار نوآوری «ام. راجرز» بدون هیچ محدودیتی و در خلأ وجود شبکههای جایگزین به سراغ تجربههای جدید میروند و به همین واسطه استفاده از توییتر و دیگر شبکههای فیلتر شده در کشور درحالتوسعه است. یعنی فیلترینگ تلگرام باب جدیدی را برای کاربر فارسیزبان باز کرده است تا مشارکت خود را در تمامی شبکههایی که پیشازاین نیازی به استفاده از آنها نداشت، را توسعه دهد.
بیشک اینچنین سیاستگذاری منفعلانهای در مواجه با شبکههای اجتماعی، خدمت بزرگی به توسعه بدون نظارت این شبکهها در کشور است. این در حالی است که سیاستگذاران با رویکرد سلبی از وظیفه اصلی خود که مدیریت محتوا، توسعه آموزش رفتار کاربری و سواد رسانهای است بازماندهاند؛ به همین واسطه کاربران به حال خود رهاشدهاند و شبکهها توسط افراد دیگری اداره میشوند و سیاستگذاران کماکان منفعلانه نظارهگر رفتار و عملکرد کاربران هستند و دائماً به فکر فیلترینگهای جدیدتر و ایجاد محدودیتهای نو هستند.
در حالی که مسیر مدیریت شبکههای اجتماعی فارسیزبان توسط سیاست گذاران، از تولید محتوای فعال، حضور همهجانبه حاکمیت، استفاده از تمام ابزارهای موجود برای آموزش صحیح کاربران و بالا بردن سواد رسانهای آنها میگذرد؛ تمامی سیاستهای اعمالشده از سوی حاکمیت بر شبکههای اجتماعی در سالهای گذشته نتیجه کاملاً عکس داشته است.
واکنشها و تصمیمات شورای عالی فضای مجازی در ماه های گذشته در قبال تلگرام و اپلیکشنهای جانبی آن، خود گواه این حقیقت است. ای کاش تصمیمگیران این حوزه با تغییر نگرش در مواجه با شبکههای مدرن، رفتارهای سلبی و انحصارگرایانه خود را که در مغایرت با ذات و هویت این شبکههاست، کنار بگذارند و بتوانند از این شبکهها بهعنوان یک ابزار مدرن و پیچیده در راستای بسط توسعه در کشور استفاده کنند.
* کارشناس و پژوهشگر رسانههای دیجیتال