صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

سه‌شنبه ۰۶ تير ۱۴۰۲ - 2023 June 27
کد خبر: ۱۵۹۲۲۴
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۷ - ۰۱ دی ۱۳۹۷

بررسی ادعای صداوسیما درباره محبوبیت برنامه‌هایش

صداوسیمای ایران وضعیت عجیبی دارد. شاید بتوان گفت: مثل فردی است که فاقد سیستم عصبی است و متوجه درد نمی‌شود! این بدترین دردی است که یک انسان می‌تواند دچارش شود.
رویداد۲۴ دردِ اینکه متوجه درد نمی‌شویم. در واقع درد، علامت سلامتی نیز هست و واکنش سیستم حیاتی ما در برابر وضعیت غیر طبیعی است. اگر دندان ما با کوچک‌ترین ضایعه‌ای مواجه شود، درد می‌گیرد و این علامت بسیار خوبی است؛ زیرا آژیر بدن در برابر ضایعه به صدا در می‌آید و اقدامات لازم برای درمان را باید آغاز کنیم. ولی هستند کسانی که خیلی دیر متوجه درد می‌شوند یا اصلا دردی احساس نمی‌کنند. در این صورت هنگامی متوجه خرابی دندان یا دیگر اعضای بدن خود می‌شوند که به کلی خراب شده و باید آن را دور انداخت یا بیماری و ضایعه به نقاط دیگر بدن نیز سرایت خواهد کرد.

این مقدمه را داشته باشید تا به نکته‌ای اشاره شود. اگر از ما بپرسند که مهم‌ترین تحول در سه دهه گذشته و به طور مشخص‌تر در قرن ۲۱ در جهان چیست، چه خواهیم گفت؟ برای پاسخ به این پرسش به نیم قرن پیش برویم. افراد آن زمان هنگامی که دنیای امروز را با روزگار نیم قرن پیش مقایسه می‌کنند، چه تفاوتی را برجسته‌تر از همه خواهند دید. خوراک؟ پوشاک؟ درآمد؟ حمل و نقل؟ خانواده؟ آموزش؟ بهداشت؟ رسانه؟ سیاست؟ یا دین؟ همه این‌ها دچار تغییراتی شده‌اند، ولی به جز رسانه هیچ کدام با تغییرات بنیادی روبرو نشده‌اند. تنها موضوعی که تغییرات اساسی کرده حوزه رسانه است. سایر تغییرات هم تا حدی ناشی از تغییرات در رسانه است؛ بنابراین رسانه‌های موجود نیز باید برای تطبیق وضعیت خود با این تغییرات آماده شوند. در غیر این صورت به کلی اثرگذاری خود را از دست خواهند داد. این تغییرات باید موجب حساسیت سیستم عصبی جامعه و رسانه شود. دقیقا مثل هنگامی که هوا سرد یا گرم می‌شود و ما به تناسب آن لباس‌های خود را زیاد یا کم می‌کنیم و از کولر و شوفاژ استفاده می‌کنیم.

کاری که صداوسیمای ایران انجام می‌دهد این است که تغییرات موجود بر آن اثری ندارد. اصولا حسی از این تغییرات ندارد. مثل کسی است که در زمستان با لباس‌های زیاد و کنار بخاری زندگی کرده، ولی اکنون که به چله تابستان هم رسیده همان لباس‌ها را بر تن دارد و همچنان بخاری روشن است. نتیجه قابل پیش‌بینی است.

چرا چنین ادعایی می‌شود؟ سیاست‌های صداوسیما در دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ هرچه بود، چه خوب و چه بد، همراه بود با انحصار نسبی رسانه‌ای در آن زمان. اجازه دهید که برخی از یافته‌های پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان که در سال ۱۳۷۴ انجام شد را با یکدیگر مرور کنیم؛ ۹۸ درصد مردم از تلویزیون استفاده می‌کردند، که ۵۰ درصد آنان در حد زیاد استفاده می‌کردند. نکته جالب این بود که افراد کم‌سواد و سالمند استفاده کمتری از تلویزیون می‌کردند.
 
- ۷۸ درصد مردم از رادیو استفاده می‌کردند که مجموعا می‌توان گفت: همه مردم به نحوی از این دو رسانه استفاده می‌کردند.
 
- ۷۱ درصد مردم اخبار مملکتی را بیشتر از طریق تلویزیون پیگیری می‌کردند. ۱۰ درصد از طریق رادیو و ۱۲ درصد از طریق روزنامه‌ها. به عبارت دیگر ۸۱ درصد مردم اخبار کشور را از طریق رادیو و تلویزیون و ۹۱ درصد نیز بیشتر از طریق رسانه‌های تحت نظارت (رادیو و تلویزیون و مطبوعات) اخبار را پیگیری می‌کردند. حدود ۵ درصد هم از طریق گفتگو و فقط ۴ درصد مردم از روش‌های دیگر که احتمالا رادیو‌های بیگانه و امثال آن باشد اخبار را پیگیری می‌کردند.

این وضعیت مصرف رسانه‌ای، به طور کلی انحصاری است. اکنون نگاهی به نحوه استفاده از رسانه‌ها در پیگیری اخبار حوادث دی‌ماه ۱۳۹۶ بیندازیم؛ ۵۱ درصد از طریق صداوسیما پیگیری می‌کردند.
 
- ۵ درصد از طریق مطبوعات پیگیری می‌کردند.
 
در واقع فقط ۵۶ درصد افراد از طریق رسانه‌های رسمی و تحت نظارت پیگیر اخبار حوادث دی ۱۳۹۶ بوده‌اند. ولی این همه ماجرا نیست، چون در این پاسخ می‌توانسته‌اند دو رسانه را قید کنند؛ لذا ۶۶ درصد افراد نیز از رسانه‌های غیررسمی پیگیر اخبار بوده‌اند. در تحلیل نهایی فقط ۱۵ درصد مردم به صورت خالص و بدون مراجعه به رسانه‌های دیگر اخبار را از صداوسیما پیگیری می‌کردند. این افراد هم به لحاظ تحصیلی پایین و افراد با سن بالا هستند. در حقیقت این شاخص از ۸۱ درصد سال ۱۳۷۴ به ۱۵ درصد در سال ۱۳۹۶ رسیده است که به معنای این است که ۸۵ درصد مردم از رسانه‌هایی جز صداوسیما و عموما غیررسمی و فرامرزی پیگیر اخبار بوده‌اند.

این آمار در شرایط عادی قدری تعدیل می‌شود. مطالعه‌ای که در خرداد ۱۳۹۷ انجام شده نشان می‌دهد که منبع پیگیری خبری ۴۲ درصد مردم صداوسیما است و بقیه مردم از رسانه‌های دیگر استفاده می‌کنند. البته میزان اعتماد به صداوسیما کمتر از این رقم و در حدود ۳۸ درصد است. حدود ۷۷ درصد مردم نیز در یکی از شبکه‌های اجتماعی عضو هستند.

این وضعیت معرف خروج قطعی و کامل از وضعیت انحصار رسانه‌ای در دهه ۱۳۷۰ است. منطق حکم می‌کند که رفتار رسانه در این دو فضای کاملا متفاوت به گونه‌ای باشد که اثرگذاری نسبی خود را از دست ندهد.

امروز شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های فرامرزی حتی زودتر از صداوسیما اخبار را بازتاب می‌دهند. امروز هر تحلیل و خبری که در صداوسیما ارایه شود در کسری از زمان، پاسخ آن در رسانه‌های دیگر تهیه و تولید و عرضه می‌شود. امروز انحصار تولید و انتشار فیلم و تصویر از صداوسیما گرفته شده است. حتی انحصار تبلیغات نیز از دست آنان در می‌آید.
 
امروز بخش خبر این رسانه به‌شدت منزوی شده و فقط چند برنامه سرگرمی و اوقات فراغت آن مانده که طبعا هدف اصلی این رسانه و هیچ رسانه رسمی دیگری نمی‌تواند باشد. این برنامه‌ها اصطلاحا اشانتیون برنامه‌های خبری و تحلیلی است. ولی ظاهرا به برنامه اصلی تبدیل شده است. چرا؟ به این دلیل روشن که صداوسیما هنوز در دوران انحصار منجمد شده است. از اصول خبرنگاری و اولویت‌های خبری گرفته تا دخل و تصرف در خبر و نگرش تحلیلگران، رویکرد‌های عمومی آن. محدودیت‌های تصویری و خبری و... هیچ فرقی با گذشته نکرده است. به همین دلیل اقبال به آن به ویژه در شرایط بحرانی و حاد خیلی خیلی کمتر از حد انتظار است و مرجعیت خبری از آن رخت بربسته است و این خطری جدی برای امنیت ملی و فرآیند اجتماعی شدن جامعه ایران است.

در مورد این دو خطر یعنی از میان رفتن مرجعیت رسانه‌های داخلی، و اختلال در فرآیند اجتماعی کردن جامعه که آن را دوقطبی می‌کند، پیش از این و در یادداشت‌های دیگر توضیحات مفصلی داده‌ام که از تکرار آن در این یادداشت خودداری می‌کنم.
نظرات شما