رویداد۲۴ دوازده سال پس از آخرین قهرمانی ایران و در تصمیمی عجیب، ۱۴ بازیکن تیم ملی از حضور در این تیم استعفا دادند تا به نوعی نارضایتی خود از شرایط این تیم را اعلام کنند، اما این کار با واکنشی متفاوت از سرمربی تیم ملی همراه شد. مرحوم پرویز دهداری ضمن کنار گذاشتن ۱۰ نفر از آن بازیکنان، جوانانی را به تیم ملی دعوت کرد که که کاری غیرقابل انتظار را انجام دادند. کسب مدال برنز جام ۱۹۸۸ توسط تیمی که تنها چند ماه بود بازیکنانش در کنار هم بازی میکردند و جنگ ایران و عراق، اهمیت این مسابقات را در حاشیه قرار داده بود.
صحبت را قبل از آغاز جام ملتهای ۱۹۸۸ شروع کنیم. ۱۴ بازیکن از تیم ملی استعفا دادند و تعدادی بازیکن جوان همانند صمد مرفاوی ۲۲ ساله به تیم ملی دعوت شدند.بازیهای آسیایی سئول بود و تیم ملی به این مسابقات رفت و موفق نشد نتایج درخوری کسب کند و ۱۴ بازیکن استعفا دادند. پرویز دهداری سرمربی آن موقع تیم ملی بود و دیسیپلین خاصی داشت و همانند یک معلم، مدیر و بالای سر تیم بودند. شرایط برای بازیکنان به گونهای بود که پیش از او بازیکنان، آزادانهتر بودند، اما وقتی او به تیم آمد نظم خاصی به تیم داد که اکنون در بسیاری از تیمهای دنیا مثل تیمهای آلمانی میبینیم. او اصولی را در تیم ملی بنا نهاد و آن را پیاده کرد. فدراسیون و دهداری به راحتی از این موضوع عبور کردند و گفتند کسی نمیتواند از تیم ملی کشورش استعفا دهد و اگر این کار را انجام دهد نباید فکر بازگشت داشته باشد. دهداری برای اردوی بعد که مقدماتی جام جهانی بود ۱۴ بازیکن جوان را دعوت کرد و تیم ملی کاملا عوض شد. من در آن زمان ۲۲ سالم بود. این بازیکنان از بسیاری از مناطق مختلف کشور حتی مناطق دورافتاده دعوت شده بودند. مثلا عباس سرخاب در ان زمان از میناب دعوت شده بود که حتی بسیاری از مردم ایران، شهر میناب را نمیشناختند.
انتظاری که از ما نداشتند هیچ، بلکه در ایران ما را تضعیف میکردند. از ما ایرادهایی مثل بخشیده نشدن ۱۴ بازیکنی که از تیم ملی استعفا داده بودند، را میگرفتند. انتقادات زیادی هم صورت میگرفت. جنگ ایران و عراق هم باعث شده بود مردم خیلی دغدغه این مسابقات را نداشته باشند و تیم ملی در اولویتهای بعدی قرار داشت.
این تیم در اولین بازی خود در مقدماتی جام جهانی در دیداری مهم به مصاف کویت رفت. به عنوان نخستین بازی ملی خود چه حسی داشتید؟برایم خیلی عجیب و هیجانانگیز بود. من مهاجم بودم، اما در اولین بازی خود برابر تیم ملی دفاع راست برابر کویت بازی کردم. خیلیها ما را مسخره کردند و میگفتند که اینها مقابل کویت زنگ تفریح میشوند. مرحوم دهداری روی اعتقادات خودش ایستاد. او میگفت: من ۲۲ جوان بسیجی را به تیمم دعوت کردهام.
نخسیتن بازی ما در قطر برابر کویت بودیم، زیرا در آن زمان از برگزاری بازیهای خانگی در ایران محروم بودیم و قطر میزبان بازیهای ما بود. در آن دیدار من دفاع راست بودم و ۲ بر یک کویت را شکست دادیم. جواد زرینچه دیگر بازیکن تیم ملی بود که در دفاع راست بازی میکرد. بازیکنان با تجربه ما بیژن طاهری، کریم باوی و سیروس قایقران بودند. ما دو هفته در قطر ماندیم و در بازی برگشت باید در زمین کویت بازی میکردیم و با یک گل هم شکست خوردیم. با قانون گل زده در خانه حریف، حذف شدیم، اما سربلند. البته کویت آن زمان با حضور بازیکنانی مثل فیصل الدخیل، موید حداد و عادل عباس بسیار قوی بود و سربلند شکست خوردیم.
پس از این مسابقات روانه جام ملتها شدید؟پس از آن، تیم ملی اعتماد به نفس پیدا کرد و اردوهای مختلفی از جمله کشور چین برگزار شد. البته این اردوها و امکانات با توجه به بضاعت زمانمان بود و که در آن زمان ایران و عراق در جنگ بودند. دهداری برنامهریزی خوب و دقیقی برای تیم ملی داشت و هدفش نشان دادن استعدادهای ایران با وجود محدودیتها بود. همین تیم آرام آرام شکل گرفت و به جام ملتهای قطر رسیدیم.
آیا قرار بود در جام ملتها هم دفاع راست بازی کنید؟خیر. من حتی در دیدار برگشت مقابل کویت هم به عنوان مهاجم به میدان رفتم. در دیدار رفت هم به علت مصدوم بودن دو دفاع چپ ما مجبور شدم در آن پس بازی کنم. البته دهداری به گونهای از بازیکنان بازی میگرفت که هیچکس خیالش از حضور در فلان جام و تورنمت راحت نبود.
به جام ملتها بپردازیم. جو مسابقات چگونه بود؟ایران و عراق در جنگ بودند و تفکرات منفی علیه ما زیاد بود. بازیهای ما پخش زنده نمیشد و کار بازیکنان برای حفظ انگیزه سخت بود. در آن مسابقات، قطر میزبان را بردیم و سپس با ژاپن مساوی کردیم. بعد از آن امارات را با یک گل شکست دادیم و در بازی تشریفاتی که ترکیب تیم متفاوت بود، نتیجه را به کره واگذار کردیم.
یکسری از بازیکنان پس از استعفا مثل ناصر محمدخانی، شاهین و شاهرخ بیانی و محمد پنجعلی به قطر کوچ کردند و با پیشنهادات مالی مناسب به تیمهای قطری پیوستند تا پول باعث فراموش کردن ناراحتی کنار گذاشتن از تیم ملی شود.
در نیمهنهایی بازی سختی با عرستان داشتید.ما تیم خوبی داشتیم و میتوانستیم عربستان را شکست دهیم. ما باید عربستان را میبردیم، اما با گل ماجد عبدالله بازی را باختیم. ما یک گل سالم هم زدیم که داور آفساید گرفت. در آنجا داوری ناحق بود و حتی بعد از آن کمک داوری که آن گل را خطا گرفت، شش ماه محروم شد. به نوعی میشود گفت که داور بازی را برای عربستان در آورد. پس از آن توانستیم چین را شکست دهیم و سوم آسیا شویم. در آن دیدار، عابدزاده سه پنالتی گرفت و حسابی مطرح شد. کسی باور نمیکرد که تیم ملی با این همه بازیکن جوان که هیچ سابقهای در مسابقات بینالمللی نداشتند، سوم آسیا شود.
انتظارات مردم در چه حدی بود؟انتظاری که از ما نداشتند هیچ، بلکه در ایران ما را تضعیف میکردند. از ما ایرادهایی مثل بخشیده نشدن ۱۴ بازیکنی که از تیم ملی استعفا داده بودند، را میگرفتند. انتقادات زیادی هم صورت میگرفت. دهداری هم روی حرفش ایستاده بود و فضای دوگانهای برای تیم ملی وجود داشت. البته جنگ ایران و عراق هم باعث شده بود مردم خیلی دغدغه این مسابقات را نداشته باشند و تیم ملی در اولویتهای بعدی قرار داشت.
بین بازیکنان مستعفی و بازیکنانی که جایگزین شده بودند، کدورتی پیش نیامد؟نه! زیرا آنها به جای تیم ملی، انگیزه دیگری به دست آورده بودند. یکسری از بازیکنان پس از استعفا مثل ناصر محمدخانی، شاهین و شاهرخ بیانی و محمد پنجعلی به قطر کوچ کردند و با پیشنهادات مالی مناسب به تیمهای قطری پیوستند تا پول باعث فراموش کردن ناراحتی کنار گذاشتن از تیم ملی شود. البته این باعث نشد روابط ما به هم بریزد و من حتی با شاهرخ و شاهین بیانی در استقلال رفیق شدیم و سپس قهرمان آسیا شدیم. فوتبال ما را به هم نزدیک کرد تا این که بخواهد ما را دور کند.
از نظر امکانات صفر بودیم و هیچی نداشتیم. در کنار دریاچه آزادی یک رستورانی بود که بازیکنان به آن سر و سامان دادیم تا به عنوان خوابگاه استفاه کنیم. هتل نمیتوانستیم برویم و خوابگاه آزادی هم به دلیل هجوم مردم، ظرفیتش پر شده بود و چاره دیگری نداشتیم. البته رستوران هم به پیشنهاد دهداری بود. تنها امکاناتی که گرفتیم این بود که دو آشپز به ما دادند تا برایمان غذا درست کنند.
چهار بازیکن مستعفی به تیم برگشتند. دلیل آن چه بود؟دهداری یک راه برای بازیکنان مستعفی گذاشته بود تا آنها بتوانند دوباره پیراهن تیم ملی را بر تن کنند. راه دهداری این بود که بازیکنان استعفا داده در یک نامه کتبی از او، فدراسیون و ملت ایران عذرخواهی کنند. مرتضی فنونیزاده، فرشاد پیوس و ضیا عربشاهی این کار را انجام دادند و به تیم بازگشتند.
شخصیت دهداری و رابطهاش با بازیکنان چگونه بود؟دهداری ساختار فوتبال ایران را تغییر داد. او رابطهای پدرانه با بازیکنان تیم داشت. همواره سعی میکرد با راهنمایی و نصیحت، بازیکنان را مودب بار بیاورد. ما تربیت خانوادگی داشتیم، اما دهداری سعی میکرد رفتار و گفتار را در زمین فوتبال و در کشورهای مختلف را به ما تعلیم دهد. یک خاطره جالب از او دارم، ما مسابقهای در نپال داشتیم و بعد تمرین من به هتل آمدم و دیدم پذیرش اتاق، کلید اشتباهی به من داده و من هم برگشتم و با پرخاش به او معترض شدم که چرا این کار را کرده است. آن خانم کلید اتاق افرادی دیگر را به من داده بود که من وقتی در را باز کردم، صحنه مناسبی ندیدم و سریع در را بستم. من هم خسته بودم و همین باعث شده بود کمی از این موضوع شاکی شوم. دهداری در لابی نشسته بود و من او را ندیدم. ناگهان پرویزخان از دور من را صدا زد و از من پرسید که چه اتفاقی افتاده است. من جریان را توضیح دادم و او گفت: چرا تند صحبتی کردی و چرا با پرخاش صحبت کردی. احتیاجی به پرخاش کردن نبود. تو میدانستی نماینده مردم ایران هستی و باعث میشوی تفکر نسبت به ایرانیان تغییر کند؟ به خصوص که در آن زمان ایران در جنگ بود و تبلیغات سیاسی عیله مردم ما بود و دهداری حتی حواسش به این موضوع بود.
امکانات و رابطه بازیکنان با توجه به زمان جنگ در چه حد بود؟کادرفنی که با ما کار میکرد باعث شده بود تمام بازیکنان پس از یک هفته مثل برادر برای یکدیگر باشند. آقای وطنخواه و صالحنیا در راستای این که بازیکنان بتوانند از لحاظ روحی آمادگی حضور در تیم ملی و رفاقت صمیمی بازیکنان تلاشهای زیادی کردند. البته عامل اصلی این موضوع هم پرویز دهداری بود. گاهی اوقات به ما استراحت میدادند، اما بازیکنان دوست داشتند با هم در اردو بمانند و صبح با هم به تمرین بروم. من با رحیمپور و زرینچه رفاقت صمیمی داشتم. من ابتدا با زرینچه هماتاق بودم و سپس دهداری صلاح دید که من با کریم باوی هماتاق شوم.
از نظر امکانات صفر بودیم و هیچی نداشتیم. در کنار دریاچه آزادی یک رستورانی بود که بازیکنان به آن سر و سامان دادیم تا به عنوان خوابگاه استفاه کنیم. هتل نمیتوانستیم برویم و خوابگاه آزادی هم به دلیل هجوم مردم، ظرفیتش پر شده بود و چاره دیگری نداشتیم. البته رستوران هم به پیشنهاد دهداری بود. تنها امکاناتی که گرفتیم این بود که دو آشپز به ما دادند تا برایمان غذا درست کنند. چیزی که باعث شد ما کویت را ببریم و در جام ملتها سوم شویم، کادر تیم و صمیمیت بین بازیکنان بود. فدراسیون هم آن زمان چیزی نداشت و کار خاصی نمیتوانست بکند. همه چیز ما در اختیار جنگ بود.
در آن زمان گفتند که بسیج هم با تیم ملی همکاری نکرد. درست است؟پرویز دهداری با ستاد بسیج اقتصادی که آن زمان برای خانوادهها کوپن میدادند، مذاکره کرد تا بتواند برای بازیکنان سهمیه جداگانه بگیرد تا بازیکنان نیمچه امکاناتی داشته باشند تا آمادگی خود را حفظ کنند. در آخر هم این اتفاق نیفتاد و ما مجبور شدیم با همین امکانات ضعیف دست و پنجه نرم کنیم. حتی جو ورزشی هم علیه ما بود و ما همه انتقاد میشنیدیم.
سرانجام آن تیم ختم به خیر شد؟آن تیم در نهایت توانست با شکل و ترتیبی که دهداری به آن داده بود و تغییرات کوچک و دعوت شدن تعدادی دیگر از بازیکنان مستعفی و البته با هدایت علی پروین یک قهرمانی برای ایران در سطح آسیا بیاورد.
در هیروشیما ما سه بازی با ۱۱ بازیکن ثابت رفتیم و هیچ تعویضی نداشتیم و این خیلی عجیب بود. کسی آن موقع جرات نداشت به علی پروین چیزی بگوید.
جالبترین خاطرهای که از تیم ملی دارید کدام است؟اولین بازی من برابر کویت جالبترین خاطره من بود. آن زمان تیم ملی برای من یک رویا بود. هیچ مربی در آن زمان چنین ریسکی نمیکرد که با این همه بازیکن جوان بخواهد مقابل تیمی مانند کویت قرار بگیرد. اکنون اینگونه نیست و جوانی که به تیم ملی دعوت میشود ابتدا در بازیهای دوستانه ۱۰- ۱۵ دقیقه بازی میکند، اما آن زمان دهداری کار متفاوتی انجام داد. ما با کمترین امکانات و بودجه کاری کردیم کارستان. دهداری در برابر فشارهای رسانهای و انتقادات سر خم نکرد و روی اعتقاداتش استوار ماند.
و تلخترین خاطره؟جام ملتهای آسیا ۹۲ من فیکس تیم ملی نبودم. ما در آن مسابقات با وجود تیم خوبی که داشتیم شکست خوردیم. تیمی که چهار سال پیش سازماندهی شده بود و توانسته بود سوم اسیا شود، در آن مسابقات هم اخلاق را باختیم و هم فوتبال را.
کسی فکرش را هم نمیکرد ایران در این بازیها حذف شود. چه چیزی عامل باخت و حذف آن تیم قهرمان شد؟ما با پروین در بازیهای آسیایی ۹۰ قهرمان شدیم و به هیروشیما رفتیم، اما با خاطرهای تلخ شکست خوردیم. ما دو تساوی گرفته بودیم و تنها به یک برد نیاز داشتیم، اما دقایق آخر بود که ناگهان گل را خوردیم و از این مسابقات حذف شدیم. شرایط به گونهای بود که تیم ما میتوانست در بازی آخر پیروز شود و حتی بازی هم دست ما بود، اما همیشه شرایط آنطور که پیشبینی میشود رقم نمیخورد.
اخلاق را چرا باختیم؟در آنجا دعواهای زیادی انجام شد و شکل خوبی از تیم ما در ذهنها باقی نماند. قضاوت داور سوریهای کاسه صبر همه بازیکنان را لبریز کرده بود. بازیکنان ما هم اعتراض زیادی به داور داشتند و همین باعث شد تا پشت سر هم کارت بگیریم. در این وسط بازیکنان حریف هم خود را قاطی کردند که فکر میکنم با یکی دو نفر از آنها هم دعوا کردیم و داور باز هم کارت قرمز نشان داد.
اتفاق عجیب دیگری در هیروشیما افتاد؟پروین برایش فرق نمیکرد که فلان بازیکن استقلالی باشد یا پرسپولیسی. در هیروشیما ما سه بازی با ۱۱ بازیکن ثابت رفتیم و هیچ تعویضی نداشتیم و این خیلی عجیب بود. کسی آن موقع جرات نداشت چیزی بگوید و همه احترام زیادی برای او قائل بودند. ما با ۱۱ بازیکن در سه بازی حاضر شدیم و حذف شدیم. این تنها ایراد تیم علی پروین بود و به نظر من اگر در هر بازی حداقل یک بازیکن هم تعویض میشد، اوضاع برای ما فرق میکرد.