رویداد۲۴ مازیار وکیلی: یک نقد ساده در تلویزیون و ساعات پایانی شب بر فیلم مارموز کافی بود تا کمال تبریزی برآشوبد و شمشیر را علیه دو منتقدی که نظرات خود را (که نظراتی منفی بود) درباره فیلم گفته بودند از رو ببندد و در صفحه اینستاگرام خود علیه این دو منتقد بنویسد: «دو منتقد نامآشنا در نقدی کهنه و عقبافتاده بر مارموز، مدام مرا به تکرار لیلی و مارمولک تشویق میکردند و در غیاب کارگردان، تیغ از نیام برکشند و حرمله وار، سر مارموز بیپناه را ناجوانمردانه سر از تن جدا کردند!»
این اولین بار نیست که تبریزی از نقدی علیه فیلمهایش برمیآشوبد. چند سال پیش هم نقد تند فراستی علیه فیلم دونده زمین باعث شد تبریزی عصبانی شود و با مصاحبههای متعدد علیه فراستی برنامه هفت را دچار مشکل کند. البته عبارتی که فراستی در آن برنامه علیه تبریزی و فیلمش به کار برد بسیار تند بود و همین تند حق را به تبریزی میداد که از نقد فراستی دلخور باشد و این دلخوری را ابراز کند. اما در این مورد منتقدان برنامه میزانسن نه کلام تندی به کار بردند و نه اتهامی به تبریزی که زدند که لازم باشد این کارگردان واکنش تندی نشان دهد.
سابقه این دو منتقد (مهرزاد دانش و نیما حسنینسب) هم نشان میدهد که آنها از لحاظ عقیدتی و سیاسی هیچ نسبتی با فراستی ندارند و بعید است در نقد ساده و بیحاشیهای که انجام دادهاند قصد تخریب تبریزی را داشته باشند. برخورد تبریزی واکنش این دو منتقد باسابقه را به دنبال داشت.
دانش در جوابیه تندی نوشت: «آقای کمال تبریزی در واکنش به آنچه در نقد فیلم مارموز ایشان در برنامه میزانسن این هفته از شبکه شما گفته شد، ترهاتی در باب کهنگی و عقبماندگی و سفارشی و باسمهای بودن نقد ما و اینکه برای خوشایند سیمای میلی و با طمع گرفتن حقالزحمه، آن مطالب گفتهشده است، در صفحه اجتماعیشان فرمودهاند و البته تشبیهی هنرمندانه و پارسا گونه هم در حرمله بودن ما (و لابد علیاصغر بودن خودشان) به خرج دادهاند.»
واکنش مهرزاد دانش تنها واکنش رسمی به اظهارات کمال تبریزی نبود و دیگر منتقد برنامه _نیما حسنینسب_ هم در صفحه اینستاگرام خود واکنش تندی نشان داد و نوشت: «خطای شما در ساخت فیلم بد و متحجر و کوچه علی چپ زنِ «مارموز» به کنار، نقش کلیدیتان در تولید یکی از مخربترین تولیدات سینمایی این سالها و اختلال در نظام تولید با پرداخت دستمزدهای نجومی از منابع نامعلوم، بهزودی آشکارتر خواهد شد. افسوسم، اما از این است که چرا در نقد مراعات کردم و در نقد کارگردانِ مارمولک و مارموز نگفتم در مارموز قصد کردید راهنمای چپ بزنید و به راست بپیچید و دیدید که نمیشود. شما نمیتوانید، چون کاراکترِ قدرت خود شماهایید و سخت است که این واقعیتِ تلخ را قبول کنید یا ماجراها را جور دیگری جا بزنید. یک مرور کوتاه روی عکسهای سی سال اخیرتان معلوم میکند اینهمه تیپسازی جورواجور و رنگبهرنگ شدنها چه الگوی خوبی برای گریمور مارموز بوده است.»
حسنی نسب گفته بود اگر تلویزیون را «سیمای میلی» میدانید، چرا سیاهه سریالهای شما اینقدر طولانی است و چرا همین الآن فاز نمیدانم چندم سریال عظیم و بودجه خوار «سرزمین کهن» را هم ول کن نیستید؟ اگر ما را برای دریافت حقالزحمهی ناچیز برنامه متهم میکنید، خودتان چرا انبانتان از غارت بودجهها و ارقام برآورد تلویزیون پُر نمیشود و دودستی به این سفره چسبیدید.
اشارههای حسنینسب و دانش همگی اشارههای درستی است. چهآنکه چند روز بعد مشخص شد تبریزی دارد سریال مناسبتی تازهای برای تلویزیون میسازد و همین موضوع باعث شد که او حرفش را درباره این سازمان پس بگیرد و اعلام کند تلویزیون متعلق به او و امثال اوست.
تبریزی و همنسلانش (کارگردان ظهور کرده در دهه اول انقلاب) همگی محصول سینمای حمایتی/هدایتی دهه شصت هستند. دههای که همه کاره سینما دولت بود. از وام، بودجه، اکران تا درجهبندی نهایی فیلمها بر عهده دولت بود و این دولت بود که تعیین میکرد چه کسانی برای فیلمهایشان اکران بهتر و امکانات بیشتری داشته باشند. همین مسئله کارگردانان آن نسل را وابسته بار آورد.
کارگردانان آن نسل ذاتاً نمیتوانند بدون وابستگی سیاسی/ اقتصادی فیلم بسازند و از رقابت با دیگر فیلمسازان برای ارتقا سطح کیفی کارهایشان استفاده کنند. آنها نسلی هستند که با حمایتهای ویژه رشد کردند و کارگردان شدند و در دهه نود هم نمیتوانند بدون حمایت مادی و معنوی حاکمیت فیلم بسازند. پس عجیب نیست که تبریزی صدا و سیما را متعلق به خودش میداند.
تبریزی محصول همین سیستم است و خارج از این سیستم نمیتواند فیلم بسازد. برای همین هم هست که این چنین از خودش صحبتهای متناقض منتشر میکند. فرق تبریزی با حاتمیکیا در این است که او سعی میکند روی حمایتهایی که از او میشود روکش اپوزوسیون هم بکشد. اما واقعیت امر همان سریالهای میلیاردی است که کمال تبریزی میتواند بسازد و ناصر تقوایی نه. ژست استقلال، استقلال نمیآورد.
اگر واقعاً مستقل باشی مثل تقوایی پروژه بزرگی مثل کوچک جنگلی را از تو میگیرند و اگر مثل تبریزی خودی باشی و ادای استقلال را در بیاوری هم به صدا و سیما فحش میدهی و هم برایشان سریال مناسبتی میسازی.