رویداد۲۴ «جلال مرادی ۴۲ ساله در طی تصادفی خانوادهای را به قتل میرساند، اما تصادف در دادگاه غیرعمد شناخته میشود. او پس از گذراندن دوران زندان، همسر و فرزندانش را ترک کرده و به شهری دیگر میرود، پس از دو سال به شهرش بازمیگردد زیرا که زنش دچار مرگ مغزی شدهاست.» این داستان فیلم قصر شیرین، آخرین ساخته رضا میرکریمی است.
سالهاست منتقدان سینمای ایران رضا میرکریمی را متهم میکنند که مانند کیارستمی قصد دارد با گریز از مناسبات حاکم بر جهان مدرن و خروج از شهر به عنوان مهمترین نماد این مدرنیته بازگشت به خلوص دوران پیشامدرن را به عنوان راه رهایی از پیچیدگیهای جهان امروز به تماشاگر پیشنهاد کند.
حضور برجسته کودکان (به عنوان نماد معصومیت) و ترجیح طبیعت بر شهر (مانند فیلم خیلی دور خیلی نزدیک میرکریمی) ایدههای مرکزی فیلمهای کیارستمی هستند؛ از این جهت در مجموعه فیلمهای میرکریمی همواره بازیگران با رخدادی مهم روبرو میشوند که زندگی آنها را تغییر میدهد و معمولا این رخداد خارج از جهان مدرن است؛ یا در بیابان رخ میدهد، یا توسط کودکی پیش میآید که مناسبات جهان مدرن را درک نمیکند یا در خانهای در بافت قدیمی (نمونه این خانهها شاید تک و توک باقی مانده باشد) رخ میدهد.
انتخاب اسامی فیلمهای میرکریمی نیز بر اساس همین سادهانگاری مدرنیته بوده است؛ «یه حبه قند»، «خیلی دور خیلی نزدیک»، «قصر شیرین» و ... همگی نشانی از زندگی ساده و در دسترس دارند که قرار است با آن مواجه باشیم. در حالی که واقعیت زندگی خیلی مزه حبه قند نمیدهد.
منتقدان میرکریمی اعتقاد دارند او از ابزار مدرن سینما استفاده میکند و با همین ابزار و آخرین تکنولوژی تلاش میکند پیچیدگیهای مدرنیته را نادیده بگیرد؛ درست همان مسیری که سیدحسین نصر در پیش گرفته بود و ایده بازگشت به گذشته را از مهد مدرنیته در اروپا و آمریکا تبلیغ میکرد!
قصر شیرین آخرین ساخته رضا میرکریمی است که مخاطب همچنان منتظر است در آن با نقد مدرنیته مواجه شود. در قصر شیرین البته شهر حضور پُررنگی دارد و پدر با عناصر شهری مدام در کشمکش است و مجبور است این موانع را از سر راه خود بردارد تا با کودکانش به صلح برسد. جلال مرادی در پایان فیلم همان جلال مرادی آغاز فیلم است. مردی عبوس، خشن، بیحوصله که تمام فکر و ذکرش این است که از جنازه زن مردهاش هم پول در بیاورد. جلال مرادی پایان فیلم هم همان مرد است. رفتارش با فرزندانش ذرهای تغییر نکرده و در مواجه با فطرت پاک آنها متحول نشده است. او همانی است که بود. با این تفاوت که در این سفر تلنگری خورده که متوجه برخی چیزها در اطرافش بشود. متوجه تنهایی عمیقی که در آن دست و پا میزند. متوجه خانوادهای که سالها از خودش دریغ کرده و متوجه حسرتهایی که به خاطر تصمیم عجیبش در تمامی این سالها خورده است.
اگر بنای میرکریمی در فیلم خیلی دور، خیلی نزدیک تحول دکتر عالم بود و میخواست در سفری بیرونی که با درون دکتر عالم پیوند میخورد او را متوجه خدا کند، اینجا به تلنگر اکتفا میکند. به همین خاطر است که پایانبندی قصر شیرین برای فیلم مناسب است؛ لحظهای که جلال درخواست پسر خردسالش را برای کمک به حیوانی که زیر گرفته اجابت میکند فیلم تمام میشود. این همان لحظه تلنگر خوردن جلال است. لحظهای که او متوجه میشود میتواند جهان پیرامونی خودش را جور دیگری ببیند.
تفاوت کودکان قصر شیرین میرکریمی با کودکان کیارستمی در رندی کودکان میرکریمی در قیاس با خلوص مطلق کودکان در آثار کیارستمی است. کافی است دو کودک فیلم قصر شیرین را با «کودک معصوم» و تا حدی «ابله» فیلم «خانه دوست کجاست؟» مقایسه کنید.
در فیلم کیارستمی کودک یک اُبژه است. یک موجود مجبور که صاحب اختیاری نیست و آنقدر بدوی و ترسو است که حاضر است برای پیدا کردن دوستش و پس دادن دفتر مشق او هر تحقیری را به جان بخرد. اما کودک در آثار میرکریمی (خصوصاً قصر شیرین) موجودی منفعل نیست. با اینهمه این اشتراک وجود دارد که کودک در هر سنی، از دریافت پیچیدگیهای مدرن و تحلیل آنها عاجز است؛ از این جهت تفاوتی نمیکند این کودک با چه هویتی معرفی شود.
میرکریمی بر پایه این استدلال که کودکانش با کودکان منفعل کیارستمی تفاوت دارد، تلاش کرده کودکان قصر شیرین را از یک اُبژه منفعل فراتر ببرد؛ و به جای ایده تحول، این بار ایده صلح و همنشینی را پیش ببرد. آدمهای تنها قصر شیرین (پدر خشن و فرزندانش) در نهایت برای حل مشکل خود بهترین راه حل را پیدا میکنند؛ صلح. به همین سادگی!
اینکه با تمامی تفاوتها و وجود تمام مصائب و مشکلات بتوانیم کنار هم به صورت صلحآمیز زندگی بهترین پیشنهاد از سوی کارگردانی است که در تمامی این سالها از سوی منتقدانش متهم به فرار از واقعیت و حضور در ناکجا آباد برای رسیدن به رستگاری شده است.
میرکریمی تلاش بسیاری کرده خود را دشمن مدرنیته نشان ندهد و نقش مثبتی به مدرنیته بدهد؛ علم دکتر عالم، جان کودک روستایی را نجات میدهد و تبلت در دستان پسر که از آن دابسمش پخش میشود باعث تلنگر خوردن پدر. در باطن ایده فیلمهای میرکریمی اما این رفاقت با مدرنیته خیلی جایی ندارد؛ دکتر در بیابان خشک و بی آب و علف و بکر متحول میشود. بازیگر زن مقابل دکتر (با بازی الهام حمیدی) در همان بیابان دور از مدرنیته اینگونه متحول شده است. همچنانکه در فیلم قصر شیرین، جلال در کنار کودکان تغییر میکند.
عوامل فیلم
کارگردان: رضا میرکریمی
فیلمنامه نویس: محسن قرایی و محمد داوودی (براساس طرحی از میرکریمی)
مدیر فیلمبرداری: مرتضی هدایی
صدابردار: سعید بجنوردی
چهرهپرداز: محمود دهقانی
طراح صحنه و لباس: آتوسا قلمفرسایی
تدوین: رضا میرکریمی
صداگذاری: آرش قاسمی
بازیگران: حامد بهداد، ژیلا شاهی، اکبر آیین، آزاده نوبهار، محمد اشکانفر، محمد عسگری، یونا تدین، نیوشا علیپور و بابک لطفی خواجهپاشا