رویداد۲۴ علیرضا نجفی: مهندس مهدی بازرگان در سال ۱۲۸۶ هجری شمسی در تهران به دنیا آمد. پدرش حاج عباسقلی تبریزی معروف به (آقا تبریزی) از تجار مشهور آن زمان بود که در هجده سالگی به تهران آمده و با بانو صدیقه دختر سید حسین طباطبایی ازدواج کرده بود. حاج عباسقلی مدتی ریاست «هیات تجارت» و سپس «اطاق تجارت» تهران را بر عهده داشت که هر دو به دست رضا شاه پهلوی تعطیل شدند. فرزندش مهدی درست یکسال پس از انقلاب مشروطه به دنیا آمد و زمانی که دانش آموز دبیرستانی بود، کودتای سوم اسفند به وقوع پیوست و سلسله حکومت ایران از قاجار به پهلوی تغییر کرد.
مهدی بازرگان به مکتب نرفت و تحصیلات ابتدایی خود را در مدارس تازه تاسیس شده اروپایی در ایران گذراند. او زمانی که در مدرسه دارالمعلمین مشغول تحصیل بود از مدیر مدرسه خود، ابوالحسن خان فروغی تاثیر بسیاری گرفت. ابوالحسن خان فروغی برادر محمد علی فروغی (معروف به ذکاءالملک)، مورخ و معلمی بود که گرایشهای عرفانی شدیدی داشت؛ به صورتی که احسان طبری او را احیاگر عرفان ایرانی در دوره جدید میداند. مهدی بازرگان در کلاس درس تفسیر قرآن، فلسفه و جغرافیا و اکتشافات ابوالحسن خان شرکت میکرد و عمیقا متاثر از جهانبینی و شیوه تفسیری پوزیتیویستی- عرفانی ایشان بود.
دکتر سعید برزین در کتاب «زندگی نامه سیاسی مهندس مهدی بازرگان» مینویسد ابوالحسن خان همیشه بر سر تخته این آیه از سوره رعد را مینوشت: «خدا قومی را تغییر ندهد تا آنچه را در ضمیرشان هست تغییر دهند.» آیهای که بعدها به شعار سیاسی مهندس بازرگان تبدیل شد.
فروغی گردش طبیعت با آیات قرآن تفسیر میکرد و در تفسیر آیات نور در قرآن از تئوریهای اپتیک در فیزیک و علوم جدید بهره میگرفت. بازرگان تحت تاثیر فروغی با منجم کاتولیک فرانسوی کامیل فلاماریون آشنا شد و کتاب خدا در طبیعت او را مطالعه کرد. افکار بازرگان و رویکرد پوزیتیویستی او در تفسیر متون دینی، تاثیری بود که ابوالحسن فروغی بر او گذاشت.
به گزارش رویداد۲۴ مهدی بازرگان پس از اتمام دوره دبیرستان از طرف دولت برای ادامه تحصیل به فرانسه فرستاده شد و مشغول تحصیل در رشته مهندسی شد. دوره هفت ساله تحصیل در فرانسه تاثیرات عمیقی بر او داشت.
این هیجان مهندس بازرگان البته موجب رویگردانی از دین و اعتقادات پدریاش نشد. بلکه افکار مذهبی او طی دوران تحصیل، تحت تاثیر انجمنهای کاتولیک و احیای موقت تفکر مذهبی در سالهای پایانی جمهوری سوم، استحکام بیشتری پیدا کند. حضور فعال بازرگان در محافل مذهبی فرانسه او را به این نتیجه رسانید که مذهب و تجدد منافاتی با یکدیگر ندارند. او در کتاب مدافعات مینویسد زمانی که با همقطارانش به کلیسای نوتردام میرفتند و انسانهای «شیک و فرنگی» را در حال ذکر و رکوع میدیدند همگی از «نماز خواندن» فرنگیها متعجب میشدند.
بیشتر بخوانید: ابراهیم یزدی؛ سیاستمدار لیبرال در دل انقلاب!
بازرگان در همان کتاب نوشته دین و مذهب همان علت العلل پیشرفت جوامع اروپایی بوده است: «محرک اصلی این تمدن چیزی جز خدا و دین نمیتوانست باشد» اما این سوال پیش میآمد که اگر دین علت العلل پیشرفت اروپاییها بود، چرا دین در جوامع دیندارتری مانند ایران و پاکستان باعث پیشرفت نشده بود؟ پاسخ بازرگان به این مساله تعین بخش رویکرد تفسیری بعدی او در خوانش و تفسیر متون مقدس بود.
علت پیشرو بودن دین در جوامع اروپایی از منظر بازرگان کنار زدن تفاسیر سنتی و برخورد قشری با متون مقدس بود. راه حل بازرگان برای انسداد پیشرفت در جوامع عقب مانده کنار گذاشتن تفاسیر سنتی و قشری بود.
تصور بازرگان از «تفسیر مدرن» و ضد قشریگری متون مقدس تحت تاثر استاد دوران نوجوانیاش ابوالحسن فروغی بود. در واقع او تفسیر مدرن از متون مقدس را همخوان کردن تفکرات دینی با دستاوردهای علوم مدرن میدانست. کتابهایی مانند «عشق و پرستش»، «ترمودینامیک در زندگی» و «توحید، طبیعت، تکامل» حاصل این تلاش مهندس بازرگان برای تفسیر پوزیتیویستی متون معتقدات دینی بودند.
به لحاظ فلسفی چنین برداشتی از «تفسیر مدرن» عمیقا معیوب و مشکلدار است. مهندس بازرگان به مساله روششناسی در علوم اعتقادی نداشت. «علوم تجربی و طبیعی جملگی ابطال پذیرند و با انقلابهای علمی و تغییرات پارادایمی در محدوده علوم زیر و زبر میشوند. ابتناء اعتبار گزارههای دینی به علوم تجربی با تغییرات پاراردایمی و ابطال نظریات علمی به راحتی زیر سوال میرود.» نادیده گرفتن چنین مسائلی نشانگر نوع نگاه مرحوم بازرگان به مبانی روش شناختی علم و بی توجهی به فلسفه علم بود.
برداشت مهندس بازرگان از دین، مدرن نبود. این مواجهه بسیار راستکیشانه و گاه ارتجاعی بود. مقصود فراستخواه در مقاله «سیاست لیبرالمنش و الهیات راستکیش» مینویسد: «آرای بازرگان به روشنی نشان میدهد که او در عالم معرفت، یک لیبرال نبود، حقیقت نهایی را موضوع بحث انسانی نمیدانست و به استقلال ذهنی و آزادی فرد انسانی در ساحت معرفت شناسی قائل نبود. بلکه خدا را به مثابه حقیقتی نهایی و مستقل از ذهن بشر باور داشت که از بیرون خودخواهی و خودبینی آدمی را کنترل میکند... بازرگان هیچ تجربهای از معرفت شناسی مدرن لیبرال نداشت. خداپرستی و دین اندیشی سقف معرفت او بود و عبور از آن در افق معرفت شناختی او نمیگنجید.»
او در سال ۱۳۴۷ نوشت: «اومانیسم نیز خوب است، ولی به شرط آنکه به وسیله خداپرستی، توجیه و تقویت بشود.» در واقع دو عامل مهم مانع از لیبرالی و مدرن شدن فهم بازرگان از دین میشوند؛ عامل اول مساله سکولاریسم است که در غرب از پیش شرطهای فهم مدرن از دین است.
بازرگان گرایشهای سکولاریستی نداشت. در جلد هشتم مجموعه آثارش میخوانیم: «ما میگوییم سیاست از دین جدا نیست و باید حاکمیت با دین باشد، هم به لحاظ ایدئولوژی و هم به لحاظ حکومت... اگر دین سیاست را در اختیار و امر خود نگیرد، سیاست دین را مضمحل خواهد کرد.»
عامل دوم خدا-مرکزی تفکر بازرگان است که بر خلاف و در برابر الهیات مدرن لیبرالی است که مبتنی بر انسان- مرکزی است. الهیات مدرن لیبرالی متاثر از نهضت روشنگری بود که در آثار کانت، هگل و شلایرماخر نضج گرفت.
کانت مساله خداوند را از محدوده عقل نظری خارج کرده و آن را به عقل عملی موکول میکند. هگل پس از او با تاریخی کردن الهیات، آن را متعلق به گذشته ذهن بشری میداند و شلایر ماخر، الهیات را در حوزه احساس و تجارب شخصی آدمی تحلیل میکند. در تمام این موارد الهیات و مساله وجود خداوند خاستگاهی انسانی دارند و مرکز تحلیل اومانیستی است. اما فهم بازرگان از خداوند فرا انسانی و فراتاریخی است.
لیبرالیسم معرفتی مبتنی بر خود بنیادی فاهمه بشری است که مبتنی بر استقلال، آزادی و سعادت فردی سوژهی انسانی است. بازرگان در مجموعه آثارش مینویسد «خطرناکترین آفت بشریت خودپرستی است... و سعادت بدون خداپرستی میسر نشده و نخواهد شد.» بنابرین به هیچ وجه نمیتوان فهم بازرگان از الهیات را مدرن و لیبرالیستی دانست و الهیات و برداشت او از متون دینی همچنان سنتی باقی میماند و با ردایی از تفاسیر پوزیتیویستی-مکانیکی پوشانده میشود.
به گزارش رویداد۲۴ بازرگان در سال ۱۳۱۳ با پایان تحصیلاتش به ایران بازگشت و به خدمت سربازی در اداره مهندسی ارتش مشغول شد. پس از اتمام خدمت سربازی به دعوت وزیر فرهنگ مشغول تدریس مهندسی در دانشکده فنی دانشگاه تهران شد و پس از مدتی با هفت نفر از تحصیل کردگان همدورهاش شرکت «اتحاد مهندسین ایران» مشهور به «اما» را تشکیل داد که به گفته خودش اولین شرکت مهندسی مشاور در ایران بود.
بازرگان در دانشگاه تهران تدریس میکرد و ۶ سال نیز رئیس دانشکده فنی دانشگاه تهران بود. با آغاز جنبش ملی در دوره محمدرضا شاه پهلوی فعالیتهای سیاسی بازرگان در جنبش ملی آغاز شد. دکتر کریم سنجانی وزیر فرهنگ وقت او را به سمت معاونت خود گمارد با آغاز مبارزههای ضد استعماری ملی کردن صنعت نفت، بازرگان با حکم دکتر مصدق مامور خلع ید از شرکت نفت و رئیس هیات مدیره موقت شد.
پس از این سمتها به ریاست شرکت آب و فاضلاب تهران مصوب شد و نخستین شبکه لولهکشی در تهران را احداث کرد و در همین پست بود که کودتای ۲۸ مرداد آغاز شد. از کتابهای مهم بازرگان در دوران دوران پیش از کودتا، کتاب کار در اسلام بود. بازرگان متوجه رشد حزب توده و گسترش افکار کمونیستی در کشور شده بود و برای مقابله با آن دست به نگارش این کتاب زده بود. سعید برزین در زندگی نامه مهندس بازرگان مینویسد: «آگاهی بازرگان از مباحث کمونیستی اندک و چه بسا عامیانه بود و منابعش به آثار دست چندم محدود میشد... و این به آن خاطر است که اصولا با انضباط جدید علوم انسانی آشنایی نداشته و اهمیت ذکر و مراجعه به منابع دست اول را نمیدانست.»
مخالفت بازرگان با جریانهای چپ را میتوان مربوط به خاستگاه طبقاتی او دانست. بازرگان همواره آرمان برابری را آرمانی ناممکن و نامطلوب قلمداد میکرد. او با محدود کردن مالکیت شخصی افراد موافق نبود و از اقتصاد لیبرالی و تجارت آزاد دفاع میکرد.
مهندس بازرگان مخالف ملی کردن برخی صنایع پس از انقلاب بود. او در کتاب «مشکلات و مسائل اولین سال انقلاب» علت ایجاد استبداد را دخالت دولت در اقتصاد و دولتی کردن اموال بخش خصوصی میدانست. این برداشت بازرگان از مساله استبداد، ناشی از ضعف تئوریک در علوم سیاسی و تحلیل مسائل بر اساس کلیشهها و نادیده گرفتن مشاهدات تاریخی بود؛ کلیشهای ایدئولوژیک مبنی بر اینکه به هر میزان که دخالت دولت در بازار و اقتصاد بیشتر باشد، آزادیهای سیاسی و اجتماعی نیز کمتر میشوند. چنین ادعایی با مشاهدات تجربی همخوانی ندارد.
همواره میتوان آزادترین اقتصادهای جهان را با نظامهای سیاسی استبدادی و آزادیهای محدود اجتماعی دید (مواردی مانند ترکیه و شیلی) و همچنین کشورهای بسیاری را میتوان مثال زد که دولت دخالت زیادی در اقتصاد و بازار دارد، اما از آزادیهای سیاسی و اجتماعی فراوانی برخوردار هستند. (کشورهای اسکاندیناوی)
بازرگان پس از کودتای ۲۸ مرداد به فعالیت علیه رژیم محمدرضا پهلوی پرداخت. در سال ۱۳۳۴ بازرگان برای نخستین بار دستگیر و به مدت پنج ماه زندانی شد. پس از زندان، مهندس بازرگان در سال ۱۳۴۰ به همراه آیت الله طالقانی و یدالله سحابی نهضت آزادی ایران را پایهگذاری کرد. گفتار سیاسی نهضت آزادی بر دو محور تکیه داشت؛ عنصر اول هویت اسلامی اجتماع در مقابل هویت ملیاش بود. اعضای نهضت تاکید میکردند که هویت مذهبی مردم فراگیرتر و عمیقتر از هویت ملیشان است در حالی که هویت ملی جدیدتر و محدودتر است. با این محور اعضای نهضت به جامعه مذهبی و روحانیون نزدیکتر شدند و روحانیت را پیشقراولان حکومت پارلمانی شناختند.
عنصر دوم تاکید بر حکومت مشروطه و پارلمانتاریسم بود. اعضای نهضت از این حیث به جبهه ملی نزدیک شدند و علیه استبداد شاه اعتراض کردند. در واقع نهضت آزادی خود را جناح مذهبی جبهه ملی میدانست.
پس از گذشت ۱۹ ماه نهضت آزادی نیز غیر قانونی اعلام شد و در دی ماه ۱۳۴۲ بازرگان و دیگر رهبران نهضت دستگیر و زندانی شدند. علت این تنش مخالفت نهضت آزادی با اصلاحات ارضی بود. نهضت آزادی بیانیهای درباره اصلاحات ارضی منتشر کرده و در آن به سلب مالکیت از روحانیون و مالکان اعتراض کرد و این حرکت را در راستای تحکیم استبداد شاه دانست که گفتمانش را تودهایها و آمریکاییها ایجاد کردهاند. با دستگیری بازرگان و مخالفتهای علنیاش با رژیم شاه اعضای نهضت ملی روز به روز به آیت الله خمینی و شاگردانش نزدیکتر شدند.
این اختلاف نظر با اعمال تجدیدنظر گسترده در پیشنویس اولیه قانون اساسی که جایگاه ولایت فقیه در آن تثبیت شده بود، ادامه پیدا کرد. بازرگان و هفت تن از یارانش در نامهای به آیت الله خمینی از او خواستند مجلس خبرگان را به دلیل تصویب یک قانون اساسی ناقض حاکمیت ملی و به مخاطره انداختن ملت و انقلاب بواسطه سلطه روحانیون و ارتقای جایگاه روحانیون به طبقه حاکم منحل کند. این نامه با مخالفت شدید امام مواجه شد.
با اجازه کارتر مبنی بر ورود شاه به آمریکا برای مداوای بیماری سرطان دانشجویان پیرو خط، اما به سفارت آمریکا حمله کردند و بحران گروگانگیری ۴۴۴ روزه ایجاد شد. فردای آن روز یعنی روز ۱۴ آبان دولت موقت بازرگان استعفا کرد و آیت الله خمینی استعفای او را پذیرفت.
مهندس بازرگان در کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» علت استعفایش را مربوط به حمله دانشجویان به سفارت آمریکا نمیداند و علت اصلی آن را دخالت روحانیون (حزب جمهوری اسلامی) در دولت بیان کرده است. او در مصاحبهای که با اوریانا فالاچی دارد، رابطه خود و آیت الله خمینی را رابطهای میخواند که قابل تفسیر نیست، با اینهمه او از اینکه آیت الله خمینی، به قول خودش از بالای سر دولت دستور صادر میکرد، رضایت نداشت.
بازرگان در استعفانامه دولت خود نوشت: «پیرو توضیحات مکرر و نظر به اینکه دخالتها، مزاحمتها، مخالفتها و اختلاف نظرها، انجام وظایف محوله و ادامه مسئولیت را برای همکاران و اینجانب مدتی است غیرممکن ساخته و در شرایط تاریخی حساس حاضر، و به ثمر رساندن انقلاب بدون وحدت کلمه و وحدت مدیریت میسر نمیباشد، بدین وسیله استعفای خود را تقدیم میدارد.»
پیروان مهندس بازرگان معتقدند کلمه «موقت» را مخالفان او انتخاب کرده بودند چون میخواستند رد پای او را از انقلاب پاک کنند. آنها معتقدند نام این دولت باید دولت مهندس بازرگان یادآوری شود نه با نام دولت موقت.
بازرگان پس از کناره گیری در نامهای از محمدرضا شاه خواست برای پایان دادن به بحران گروگانگیری به کشور بازگردد و در همه پرسی قانون اساسی از پیروانش خواست تا برای حفظ وحدت به آن را مثبت بدهند.
حزب جمهوری اسلامی مخالف مهندس بازرگان بود. روحانیون این حزب پس از انقلاب سهمی از پستهای مدیریتی نداشتند و این موضوع چندان برای آنها خوشایند نبود. بازرگان پس از استعفا در انتخابات مجلس اول شرکت کرد و به نمایندگی از مردم تهران به مجلس رفت. در مجلس هم مخالفانی داشت و یکی از مشهورترین نطقهای او که در مخالفت با جنگ بود، نیمه تمام ماند. در آن نطق هم از جنگ داخلی سخن گفته شده بود هم جنگ خارجی. آیت الله خلخالی از جمله افرادی بود که مهندس بازرگان را از تریبون به زیر کشید.
بیشتر بخوانید: بیشتر بخوانید: آیت الله خلخالی که بود و چه کرد؟
پس از فتح خرمشهر نهضت آزادی مخالفت خود را با ادامه جنگ علنا اعلام کرد و این مساله باعث منزوی شدن بیشتر بازرگان و دوستانش شد. مهندس بازرگان از آن به بعد در تمام دورههای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری رد صلاحیت شد و برخی همکاران او دستگیر و زندانی شدند.
اصلاح طلبان مهندس بازرگان را پدرخوانده و نیای تفکر اصلاحات میدانند، با اینهمه این تردید میان آنها وجود دارد که دیدگاههای اقتصادی او دفاع کنند یا پیرو آرای سیاسی او باشند. در سالهای بعد البته این تناقض برای جریان اصلاحات حل شد؛ چه آنکه آنها نیز به لحاظ اقتصادی پیرو بازار آزاد شدند. مهدی بازرگان در تاریخ ۳۰ دی ماه سال ۱۳۷۳ در زوریخ درگذشت و پیکرش در قم دفن شد.
مقصود فراستخواه در مقاله «سیاست لیبرال منش و الهیات راست کیش» درباره بازرگان مینویسد: «ترمودینامیک خداپرستی که مبتنی بر رئالیسم پیشاکانتی بود، او را برانگیخت تا از میانجیهای موثر در چرخش فکر سیاسی ملی و عرفی ایران معاصر به فکر سیاسی مذهبی باشد، با اسلام سیاسی معطوف به قدرت روحانیون شیعه ائتلاف کند و یاریهای موثری به جمهوری اسلامی که خود صادقانه آن را دموکراتیک میخواست برساند. اما آن اضدادی که در فکر و عمل سیاسی این مسلمان لیبرال به طرز شگفتانگیزی جمع شده بود، در بیرون و در آزمون اجتماعی جامعه ایران، تجربه پرهزینه دشواری بر جای گذاشت که بازرگان خود از قربانیانش بود. در عین حال این همه سوانح ایام و افکار هرگز نتوانست ذرهای از الهیات راست کیش او را حتی در سخنرانی آخر حیاتش محل پرسش قرار دهد.»
مهدی بازرگان و همسرش ملک طباطبایی