رویداد۲۴ اگر شما هم یکی از معدود کسانی هستید که هنوز حتی یک اپیزود از سریال «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) را ندیده اید، قابل درک نیست که منتظر چه مانده اید. و اگر حتی چیزی در مورد این سریال نشنیده اید به احتمال فراوان در سیاره ای دیگر بوده اید و به تازگی به زمین آمده اید! ۷ فصل مهیج، فصل آخر در راه، پیچش های داستانی غیرمنتظره، حمام های خون، نبردهای سرنوشت ساز، عشق و دیالوگ های به یادماندنی و پرمعنا، این ها چیزهایی هستند که سریال «بازی تاج و تخت» در آن ها بهترین است. چیزی که مخاطب را به یک فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی پرزرق و برق جذب می کند تنها سناریویی غیرقابل پیش بینی نیست بلکه دیالوگ های نغز و پرمعنی و پاسخ های بی نقص شخصیت های داستان به صحبت های یکدیگر است.
در حالی که برخی سطح خشونت و برهنگی در سریال «بازی تاج و تخت» و تاثیری که این دو بر مخاطب سریال دارند را به نقد کشیده اند، اما این سریال همچنان یکی از پرطرفدارترین و بی نقص ترین سریال های تاریخ تلویزیون و شاید پرتماشاگرترین آن ها باشد. دیالوگ های به یاد ماندنی و شخصیت های دوست داشتنی سریال، هر آنچه که برای جذب مخاطب لازم باشد را در خود دارند. اما در کنار جادو و اژدهاهای غول پیکر، سریال «بازی تاج و تخت» به شخصیت انسان ها و کارهایی که آن ها مایلند برای زنده ماندن و بدست آوردن جایگاهی در قدرت انجام دهند را نیز مورد توجه ویزه قرار داده است. شاید اگر به خاطر دیالوگ های ماندگار و پرمعنای سناریو نبود، «بازی تاج و تخت» تا به این حد موفق نبوده و جوایز بی شمار امی دریافت نمی کرد. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با تعدادی از پرمعناترین و به یاد ماندنی ترین دیالوگ های «بازی تاج و تخت» آشنا کنیم که نقش مهمی در جذابیت شخصیت ها و کلیت سریال داشته اند.
«اگه کسی ازت پرسید اینجا چه اتفاقی افتاده، بهشون بگو که شمال همه چی یادش می مونه. بهشون بگو که زمستون اومد سراغ خاندان فرَی» (آریا استارک)
«اگه حتی یه گرگ رو زنده بذاری، گوسفندا هیچ وقت امنیت نخواهند داشت» (آریا استارک)
«دختر آریا استارک از وینترفله و من دارم می رم خونه» (آریا استارک)
«پول می تونه سکوت یک نفر رو برای مدتی بخره. اما تیری در قلب اونو برای همیشه می خره» (پتیر بیلیش)
«خدای روشنایی می خواد دشمنانش رو بسوزونه. خدای غرق شده می خواد اونارو غرق شده ببینه. چرا همه خدایان چنین بوگندوهای شروری هستن؟ پس خدای عیاشی و شراب کو؟» (تیریون لنیستر)
برَن: «آیا مرد وقتی ترسیده هم می تونه شجاع باشه؟». ادارد استارک: «اون تنها موقعیه که یک مرد می تونه شجاع باشه»
«برام توضیح بده چرا کشتن ۱۰٫۰۰۰ نفر در میدان جنگ شرافتمندانه تر از کشتن چند نفر سر میز شامه» (تایوین لنیستر)
«حال بهم زن بودن هیچ درمانی نداره» (بران)
«هر چه افراد بیشتری رو دوست داشته باشی ضعیف تر و آسیب پذیرتر خواهی بود» (سرسی لنیستر)
«یه مرد خیلی کوچیک می تونه سایه خیلی بزرگی داشته باشه» (لرد واریس)
«تنها یه خدا وجود داره و اون خدا اسمش مرگه. و تنها یه چیز هست که ما به مرگ می گیم اونم اینه “امروز نه”» (سیریو فورل)
«تو مال منی و من مال توأم. و اگه قراره بمیریم بذار بمیریم اما اول زندگی می کنیم» (ییگریت)
«یه شیر هیچوقت خودش رو نگران افکار یک مشت گوسفند نمی کنه» (تایوین لنیستر)
«مردم وقتی براشون منفعتی داشته باشه با هم همکاری می کنن. اونا فقط تا زمانی وفادارن که به صلاحشون باشه. اونا تا زمانی همدیگه رو دوست دارن که براشون منفعتی داشته باشه و همدیگه رو می کشن هر قوت که به صلاحشون باشه» (اورل)
اوبرین مارتل: «در منطقه دُرن دختر کوچولوها رو آزار نمیدن». سرسی لنیستر: «در همه جای دنیا دختر کوچولوها رو آزار میدن»
«هیچ مردی مثل من نیست. تنها من شبیه خودمم» (جیمی لنیستر)
«کسی که کتاب می خونه قبل از مرگش هزار زندگی رو تجربه می کنه. کسی که کتاب نمی خونه تنها یه بار زندگی می کنه» (جوجن رید)
«هیچ وقت فراموش نکن کی هستی. بقیه دنیا اونو فراموش نمی کنن. اونی که هستی رو مثل یه ذره تنت کن و اونوقته که کسی نمی تونه ازش برای آسیب زدن بهت استفاده کنه» (تیریون لنیستر)
«من شرافتت رو زیر سوال نمی برم، لُرد یانوس. من وجودش رو تکذیب می کنم» (تیریون لنیستر)
«مرگ پایان همه چیزه. اما زندگی احتمالات زیادی در خودش داره» (تیریون لنیستر)
«بعضی از زخم های قدیمی هیچوقت به صورت واقعی درمان نمی شن و با کوچکترین حرفی دوباره خون ازشون می شه» (ند استارک)
«وقتی که زبون یک نفر رو از حلقومش می کشی بیرون، ثابت نمی کنی که اون یه دروغگوه، با این کار در واقع داری به همه دنیا می گی که از او چیزی که ممکنه اونا بگن واهمه داری» (تیریون لنیستر)
سرسی لنیستر: «تو مرد باهوشی هستی. اما نصف اون چه که فکر می کنی هم باهوش نیستی». تیریون لنیستر: «همونجوری هم من از تو باهوش ترم»
«مهم نیست چی می خوایم. وقتی که بدستش بیاریم، اونوقته که چیز دیگه ای رو طلب می کنیم» (پتیر بیلیش)
«قسم می خورم که نشستن روی تخت پادشاهی هزار برابر سخت تر از بدست آوردن اونه» (رابرت برثیون)
«مسموم کردن سلاح زن هاس. مردها شمشیر رو ترجیح می دن» (سگ شکاری)
«ذهن به کتاب نیاز داره همونطور که شمشیر به تیز کننده نیاز داره تا تیزش کنه. به همین خاطره که من خیلی مطالعه می کنم» (تیریون لنیستر)
«هروقت که با یه دشمن کنار میایم، دو تا دشمن دیگه بهشون اضافه می کنیم» (تیریون لنیستر)
«دائماً مست بودن کار آسونی نیست. اگه آسون بود همه این کارو می کردن» (تیریون لنیستر)
«خیلی سخته گردن سگی قلاده بندازی که یه زمانی روی سرش تاج گذاشته بودی» (تیریون لنیستر)
«چرا وقتی یکی یه دیوار میسازه، بعدی می خواد بدونه که اون طرف دیوار چه خبره؟» (تیریون لنیستر)
«خواب خیلی خوبه ولی کتاب خوندن خیلی بهتره» (تیریون لنیستر)
«کاش همون هیولایی بودم که شما فکر می کنید هستم. کاش برای کشتن همه شماها زهر داشتم. زندگیمو با کمال میل می دادم که شما رو هنگام سر کشیدنش تماشا کنم. من زندگیمو به خاطر قتل جافری نمی دم. و می دونم که اینجا عدالتی برای من وجود نداره بنابراین اجازه میدم خدایان در مورد سرنوشتم تصمیم بگیرن. من قضاوت با مبارزه رو درخواست می کنم» (تیریون لنیستر)
«من به خاطر یک جرم بسیار شیطانی تر گناهکارم. من به خاطر کوتوله بودن گناهکارم» (تیریون لنیستر)
«افراد دارای قدرت همیشه ضعفا رو طعمه قرار دادن. از همون اول همینجوری به قدرت رسیدن» (تیریون لنیستر)
«در میدان نبرد، از هر ۱۰ بار ۹ بار نظم بر تعداد پیروز می شه» (جان اسنو)
«یادته پدر همیشه چی می گفت؟ هرچیزی که قبل از واژه “اما” بیاد مزخرفه» (جان اسنو)
«به سرسی بگو. می خوام بدونه که کار من بود» (اولنا تایرل)
«تو گوسفندی؟ نه. تو اژدهایی پس مثل اژدها باش» (اولنا تایرل)
«تو فردا خواهی مرد، لُرد بولتون. پس خوب بخواب» (سانسا استارک)
«یه مرد خردمندی گفته که نباید چیزی رو باور کنی تنها به این دلیل ساده که دوست داری باورش کنی» (تیریون لنیستر)
دیالوگ هایی که در ادامه می خوانید تنها دیالوگ های ماندگار سریال «بازی تاج و تخت» نیست. در ادامه تعدادی از دیالوگ هایی که ما به عنوان تماشاگر سریال و نویسنده این مطلب دوست داشتیم را برای شما به اشتراک می گذاریم:
«دفعه بعدی که دستتو روی من بلندی کنی آخرین باری خواهد بود که دست داری» (دینریس تارگرین به برادرش)
«هرج و مرج گودال نیست. هرج و مرج یه نردبانه. خیلیا که تلاش می کنن از این نردبان بالا برن اما شکست می خورن و دیگه فرصت پیدا نمی کنن دوباره امتحان کنن. این پایین افتادن اونا رو خرد می کنه. بعضیا هم شانسی برای بالا رفتن از این نردبان پیدا می کنن. اونا به واقعیت، خدایان یا عشق چنگ می زنن. تنها نردبانه که واقعیه. بالا رفتن تنها کاریه که باید اونجا کرد» (پتیر بیلیش)
«وقتی که در بازی تاج و تخت بازی می کنی، یا برنده می شی یا می میری» (سرسی لنیستر)
«اگه فکر می کنی که این موضوع پایان خوشی داره اصلا حواست به ماجرا نبوده» (رمزی بولتون)
«تو هیچی نمی دونی جان اسنو» (ییگریت)
«مردی که حکم رو صادر می کنه باید اجراش هم بکنه» (ند استارک)
«چیزهایی که برای عشق انجام می دم» (جیمی لنیستر قبل از پایین انداختن برن استارک از روی برج وینترفل)
«هر مردی که مجبور بشه بگم “من شاه هستم” شاه واقعی نیست» (تایوین لنیستر)
«در درون هر مردی یه هیولا هست. و این هیولا زمانی تحریک میشه که یه شمشیر دستش بدی» (جوراه مورمونت)
دیالوگ های ماندگار سریال بازی تاج و تخت
«با چه حقی گرگ شیر رو قضاوت می کنه؟» (جیمی لنیستر)
«هیچی بهتر یا بدتر از هر چی نیست. هیچی یعنی هیچی» (آریا استارک)
«حاکمی که وفاداران به خودش رو می کشه حاکمی نیست که الهام بخش وفاداری باشه» (تیریون لنیستر)
«همیشه به این نتیجه رسیدم که انتقام خالص ترین انگیزه هاس» (پتیر بیلیش)
«سنگدل بودن بهتر از ضعیف بودنه» (ثیون گریجوی)
«آزاد بودن برای ارتکاب اشتباهاتم تنها چیزی بود که همیشه می خواستم» (منس ریدر)
«من با سربازها بزرگ شدم. واسه همین خیلی وقت پیش چگونه مردن رو یاد گرفتم» (ند استارک)
«همه در اختیار منن که شکنجشون کنم» (جافری برثیون)
«یه روزی می رسه که فکر می کنم در امان و شاد هستی و شادی ات در دهانت به خاکستر تبدیل می شه» (تیریون لنیستر)
«یه لنیستری همیشه بدهی هاش رو پرداخت می کنه» (لنیسترها)
«قبل از اینکه بخوام اسم خانواده رو مسخره همگان کنم و تو رو وارث کسترلی راک بکنم، ترجیح می دم که بذارم کرم ها جنازمو بخورن» (تایوین لنیستر)
«اوه، هیولا؟ پس شاید بهتر باشه با نرمش بیشتری باهام حرف بزنی. هیولاها خطرناکن و این روزا پادشاهان مثل مگس می میرن» (تیریون لنیستر)
«ماهی بزرگ ماهی کوچیک رو می خوره و من به پارو زدن ادامه می دم» (لرد واریس)
«مردی که هیچ انگیزه ای نداره مردیه که هیشکی بهش مشکوک نمیشه. همیشه دشمناتو گیج نگه دار. اگه ندونن کی هستی و چی می خوای، نمی تونن حرکت بعدیت رو پیش بینی کنن» (پتیر بیلیش)
«پادشاه گند می زنه و وزیرش اونو پاک می کنه» (جیمی لنیستر)
سرسی لنیستر: «این خون مردگی رو مثل نشان افتخار می پوشم». رابرت برثیون: «اونو توی سکوت بپوش وگرنه دوباره به این افتخار نائلت می کنم»