رویداد۲۴ سالِ بعد در چنین روزهایی تکلیف اکثریت صندلیهای بهارستان برای کسب سهمیه یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی مشخص شده است. پس طبیعی است که فضای انتخاباتی از همین حالا داغ باشد و سؤالهای مختلفی درباره چگونگی ورود گروههای مختلف سیاسی به عرصه انتخابات، میزان مشارکت مردم و همچنین ائتلافهای احتمالی، ذهن فضای سیاسی و حتی بخشی از فضای محاورهای را مشغول کند.
مجلس دهم در شرایطی با ترکیبی متفاوت نسبت به مجالس سه گانه هفتم تا نهم شروع به کار کرد که به طور مشخص به نتیجه رسیدن برجام و همچنین به وجود آمدن آرامشی نسبی در حوزه های سیاسی، فرهنگی و البته سیاسی باعث شد تا مردم در هفتم اسفند ۹۴ حضوری گسترده در پای صندوقهای رای داشته باشند تا چهرههای سیاسی مورد نظرشان را راهی صحن بهارستان کنند که اتفاقا همینطور هم شد. اما کشور در وضعیتی به استقبال انتخابات مجلس دهم در روز ۴ اسفند ۹۸ میرود که خروج آمریکا یا بهتر است گفته شود، دونالد ترامپ از برجام، از همان اولین ماههای سال جاری، مشکلات زیادی را وارد کرد که به هم ریختگی اقتصادی و در نتیجه مشکل دار شدن معیشت مردم، ناامنی را به طور جدی به لایههای مختلف جامعه تزریق کرد. در چنین حالتی، طبیعی است که جریان اصلاحات و اعتدالیون و حتی بخش معتدل اصولگرایی نگرانیهای زیادی در خصوص فضای انتخاباتیِ انتخاباتِ آتی داشته باشند و به همین دلیل «چگونگی فضای انتخاباتی اسفند ۹۸» را میتوان سوال جدی این روزها دانست.
«غلامرضا ظریفیان» شفیعی استاد تاریخ دانشگاه تهران و تحلیلگر مسایل سیاسی ضمن تاکید بر اهمیت در «حاشیه ماندن تندروها» میگوید: «گروهی در داخل بی توجه به شرایط دشوار کشور، در مقام مخالفین بی انصاف، تلاش کردند ناکارآمدیها و خطاهای استراتژیکی که کشور را با بحرانهای شدید روبرو کرده بودند را به نام این دولت بنویسند. این در شرایطی است که آنها تا اواسط دوره دوم تمام قد از احمدی نژاد دفاع کردند و به همین دلیل حتی کارهای مثبت دولت روحانی را تصمیمهایی هزینه ساز معرفی می کردند. چه برسد به الان که به هرحال بهانههای کوچکی برای تخریب پیدا کرده اند تا سوءمدیریت و ناکارآمدیهای خودشان را از نظرها پاک کنند و با پوشاندن ضعفهای خود، ضعفهای دولت فعلی را برجسته کنند.»
*به نظر میرسد، دولت به نوعی انفعال دچار شده و از آن سرحالیِ دوره اول خبری نیست. این پرسش را از چند زاویه میشود، پاسخ داد. معمولا همه دولتها در دوره دوم نوعِ کنش متفاوتی را نسبت به دوره اول دارند. این هم به این دلیل است، دولتها در اولین دوره فرصت دارند تا برای دوره بعد خودشان را آمادهتر کنند. اما چون با تمام شدن دوره دوم، مسئولیت هم به پایان میرسد، دولتها با نوعی لَختی روبرو میشویم که چنین حالتی درباره دولت دوم آقای روحانی هم صادق است.
*یعنی مساله فقط بی انگیزگی است؟ هرگز! مشخصا درباره دولت هم باید گفت، حجم مشکلاتی که هم از بیرون و هم از گذشته باقی مانده بود و همچنین تصور نادرست خودِ دولت از چگونگی مواجه شدن برای ورود به این صحنه های سنگین که به وعدههای بیش از حد توان هم در انتخابات ۹۲ و هم در انتخابات ۹۶ منجر شد، باعث شد تا شرایطی دشوار پیش روی دولت قرار بگیرد. همچنین بروز آثار سیاستهای خسارت بار دوره احمدی نژاد موجب شد تا چنین شرایطی رقم بخورد. روی کارآمدن دونالد ترامپ و فعالیتهای بسیار خطرناک آمریکا، اسراییل و عربستان و .. باعث شد تا نهایتا دولت وزنهای را بلند کند که با بخشی از توان و آمادگی اش همخوانی ندارد. طبیعتا این تصور است که حل این معضلات، اقدامها و تلاش جدی تری را میطلبد.
*که میتوان به این فضا، به مخالفتهای کسانی اشاره کرد که مخالفت با دولت برای شان اصلی اصولی است. به نکته خوبی اشاره کردید. گروهی در داخل بی توجه به شرایط دشوار کشور، در مقام مخالفین بی انصاف، تلاش کردند ناکارآمدیها و خطاهای استراتژیکی که کشور را با بحرانهای شدید روبرو کرده بودند را به نام این دولت بنویسند. این در شرایطی است که آنها تا اواسط دوره دوم تمام قد از احمدی نژاد دفاع کردند و به همین دلیل حتی کارهای مثبت دولت روحانی را تصمیمهایی هزینه ساز معرفی میکردند. چه برسد به الان که به هرحال بهانههای کوچکی برای تخریب پیدا کرده اند تا سوءمدیریت و ناکارآمدیهای خودشان را از نظرها پاک کنند و با پوشاندن ضعف های خود، ضعفهای دولت فعلی را برجسته کنند. به همین دلیل، باید مراقب دام رقیبی باشیم که برای پنهان کردن سیاهیهای دولت مورد حمایت شان، دست به هر کاری میزنند، نتوانند به اهداف شان برسند. معلوم است، تندورها خودشان را مهیای بازگشت به عرصه تصمیم گیری می کنند که این حالت میتواند بسیار_بسیار خطرناک و نگران کننده است. البته دولت در چند ماه اخیر انسجام نسبتا خوبی را پیدا کرده است. اما لازم است، همه وزارت خانهها و دستگاههای دولتی با همیت و کوشش بیشتری دنبال این باشد تا شرایط هم رو به بهبودی برود و هم فرصت سیاه نمایی را از سیاه نماها بگیرد.
*شرایط و البته تکلیف جریان اصلاحات در چنین فضایی چیست؟ برخی از اصلاح طلبان نگران این اند که سرمایه اجتماعیای که از ۲۴ خرداد ۹۲ شکوفا شد، دوباره به حاشیه رانده شود. اصلاح طلبان هم در دوره اول و هم در دوره دوم به هر حال، به دلایل شرایط استراتژیکی که کشور را به بن بست رسانده بود، باید عبور میکردند. همچنین به دلیل اینکه نمیتوانستند، چهرههای اصلاح طلبی را وارد صحنه انتخابات کنند، از روحانی حمایتی همه گیر و بدون قید و شرط داشتند. به هر حال در آن برهه مهم این بود که نباید اختیار داری را به عهده جریانی گذاشت که بین سالهای هشتاد و چهار تا نود و دو کشور را با انواع و اقسام تهدیدها و تحدیدها روبرو کرده بود. بر همین اساس اصلاحات به سراغ کاندیدای رفتند که به زعم شان میتوانست، تغییر در شرایط ایجاد کند. اما طبیعی بود که اصلاح طلبان هم در دوره اول دولت روحانی و به خصوص در دولت دوازدهم توقعات اصلاح طلبها آنطور که باید برآورده نشد. به هر حال وقتی یک اراده ملی برای تشکیل دولت شکل گرفت و اصلاح طلبان در شکل گیری این اراده نقش و سهمی مهم داشتند، توقع این بود که دولت به پشتوانه سرمایه اجتماعی، به اندازهای موفق شود که کشور از مشکلات رهایی پیدا کند. البته در دولت اول کار خوبی مثل برجام انجام شد و اقدامات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خوبی مشاهده شد. اما به دلیلهای مختلف در چهارسال دوم موفقیتها تا حدودی متوقف شد. به همین دلیل اصلاح طبان در کنار اینکه همچنان حمایت از دولت را واجب میدانند، نقدهایی هم داشته باشند. حداقل اش این است که با انتخاب مدیریتهای قویتر و انسجام بیشتر و استراتژی روشنتر کاستیهای کمتری را شاهد باشیم و مردم سختی زیادی را متحمل نشوند. در نهایت، اصلاح طلبان بخشی از سرمایه اجتماعی خود را در معرض آسیب میبینند. این در شرایطی است که اصلاحات متشکل از سلیقههای مختلف است و هر گروهی با متر و معیار خود، انتقادهایی را به دولت وارد میکنند. چون در فضای پر مشکل، در کنار اینکه دولتیها اقبال دوره اول را از دست دادند، به اعتبار اجتماعی جریان اصلاحات هم لطمههای زیادی وارد شد. در چنین حالتی، اصلاح طلبان با وجود اینکه به دلایل ملی همچنان حامی دولت هستند، نقدها و اعتراضهایی را به روحانی و همکارانش دارند و مواضع گاها تندی را مطرح میکنند و بخش منتقدشان پررنگتر از نقش حمایتی شان است.
*می توان گفت: شرایط فعلی، تکرار توفیقهای انتخاباتی اصلاح طلبان را تهدید می کند؟ به هر حال چنین حالتی، موجب بازگشت تندروهایِ امتحان پس داده را فراهم می کند. ببینید! ارزیابیها حکایت از این دارد که سرمایههای اجتماعی، نه فقط در بخش اصلاح طلبی که در حیطه نهادی و ملی کاهش پیدا کرده است که اصلاح طلبان هم از این امر مستثنی نیستند که این خودش یک نگرانیای جدی را ایجاد میکند. چون در چنین وضعیتی، مردم امیدشان را از دست میدهند. باید بدانیم، به هرحال نظام و انقلاب چند رکن اساسی دارد که درباره اسلامیت وفاق عمومی و همه گیر مشاهده میشود و به نظر میرسد پیوند جامعه با قران و اخلاق همیشگی خواهد بود. اما درباره رکن جمهوریت و مردم سالاری که با هزینههای گزافی به دست آمده است، مهمترین نمادش نمادِ انتخابات است که هم اصلاح طلبان و هم دولت مستقر باید همه هم و غم اش را به کار بگیرد تا فضای انتخاباتی مخدوش نشود. حتی اصولگرایان معتدل هم باید مراقب باشند تا نتیجهِ مشکلات، این نباشد که جریانی که دنبال ناامیدی مردم از بنیادهای اصلی است، روی کار نیاید. مساله اصلی الان باید این باشد، تحت هیچ شرایطی نباید اجازه داد تا آنهایی که با مردم سالاری مشکل دارند و از خارج از کشور با تکیه بر موضوع هایی، چون پولهای کثیف، شبکههای عجیب و غریبی که رویای سلطنت را در سر میپرورانند و همچنین تندروهایی که در داخل کشور آشکارا با بحث جمهوریت و حتی با نگاه امام مشکل داشتند و دنبال حکومت اسلامی به جای جمهوری اسلامی بودند، نیایند تا نتوانند جمهوریت نظام را با دست آویز کردن مشکلات با آسیب مواجه کنند. چون بازگشت شان به عرصه قدرت و تصمیم گیری همهِ دست آوردهای نظام را هدر میرود. به همین دلیل، مسئولیت اصلاح طلبها و دولتی ها، مسئولیتی بسیار_بسیار سنگین و دشوار است. آنها دنبال این هستند تا با سیاه نمایی مردم را نسبت به مردم سالاری دچار تردید کنند، بلکه بتوانند اندیشههایی که از اساس به منافع مردم هیچ اهمیتی قایل نیست را بتوانند به جامعه تزریق کنند.
*انتخابات ۹۸ بسیار مهم است. آیا ائتلاف اعتدالیون و اصلاح طبان در راستای در حاشیه نگه داشتن تندورها همچنان تداوم خواهد داشت؟عرصه سیاست، عرصه ارزیابی و در شرایط مشخص به تصمیمی مناسب رسیدن است. البته طبیعی است که آنچه انتخابات ۹۲ و ۹۴ رخ داد، حتما مورد توجه جریانهای سیاسیای که میتوانند درکنار هم قرار بگیرند، قرار بگیرد. به هر حال ما بسیار_بسیار می توانیم با ظرفیت مناسبتری از این مساله عبور کنیم. در واقع، اصلاح طلبانی که بریده اند و احیانا اصلاح طلبانی که دچار آسیب هایی، چون فساد، پارتی بازی، رانت، باندبازی و البته پاکدستی، شفافیت و صداقت و... شده اند که جامعه نسبت به این نکتههای منفی حساس و به کنشهای مثبت روی خوش نشان میدهد و هر جریانی که دلش برای کشور میسوزد، حتما باید دست به نوعی پالایش در رویهها و هم نوع گزینشها بزنند تا بلکه از این طریق بتوان اعتماد همگانی را جلب کرد. با همه این تفاصیل باید گفت، عرصه سیاست عرصهِ خیلی خوبها و خیلی بدها نیست. در واقع گاهی اوقات از بین بد و بدتر انتخاب میکنیم و گاهی هم شرایط خاکستری و گاهی هم در شرایط عادی در فضای انتخاباتی پیش روی ما قرار دارد. درباره انتخابات مجلس یازدهم باید به موعد انتخابات نزدیک شویم و در عین حال با توجه به تجربهای که در این چند سال به دست آورده ایم، باید به تصمیم برسیم که اتخاذ چه نوع روش و گزینشی لازم است تا فضا به گونهای درآید که همچنان همهِ مشکلات مان از کریدور انتخابات رد شود که تحقق این امر میتواند، هدفی، چون توسعه و آرامش را تا حدی قابل قبول محقق کند و مردم را هم به این نتیجه خواهد رساند که در هر شرایطی، حتی اگر بحرانهای سختی را هم متحمل شده باشند، این انتخابات است که میتواند، در راستای کاهش مشکلات تاثیرگذاری انکار نشدنی ای را داشته باشد.
*ممنون؛ حرفی مانده است؟مهمترین پرسش این روزهای مردم این است که کشور در انتظار چه شرایطی است که اصلاح طلبان یا هر گروه دیگری که هدفی جزء پشرفت و توسعه و در نتیجهِ افزایش آرامش و رضایتمندی عمومی نداند، باید با تشریح واقعیتهای موجود و همچنین توضیح برنامههایی که در فکر دارند، افق روشن و مشخصی را به جامعه القاء کنند تا مردم هم از این طریق، انگیزه کافی برای مشارکت از خود نشان بدهند. به هر حال، معلوم است با بی توجهی احتمالی مردم به صندوقهای رای، به هیچ هدفی نخواهیم رسید و در نتیجه، افراطیون فرصت خوبی برای فعالیت های افراطی و هزینه ساز خود به دست خواهند آورد. به عنوان نمونه مردم عدالت اجتماعی و کاهش طبقات اجتماعی و کم شدن فشار قشر ضعیف را واجبتر از واجب میدانند. پس بر گروه های سیاسی لازم است، به مردم بگویند که در راستای تحقق این مهم ها، چه طرح و برنامههایی را در نظر دارند.