رویداد۲۴ شاید یادتان باشد یک زمانی همه دور آن تلویزیون رنگی خانه جمع میشدیم و برای شکستنخوردن پهلوان نصرت در «پهلوانان نمیمیرند» نذر میکردیم. نگران حال اسداللهخان در سریال «پدر سالار» میشدیم و اگر بخواهیم میتوانیم مثالهای زیادی از سریالهای دهه 70 بگوییم که چطور حال مخاطب را خوب میکرد و با اینکه هفتگی پخش میشد، مخاطب را پیگیری کرد که پای تلویزیون بنشیند تا ببیند چه اتفاقی برای قهرمان داستان میافتد و انتهای ماجرا چه میشود.
حالا دیگر تلویزیون از آن شبهای کم سریال ولی ماندگار گذشته است و چندسالی است که برای هر شب خود در شبکههای مختلف سریال آماده میکند. اما اینکه در ذهن مخاطب ماندگار میشوند یا نه، مساله دیگری است. به این بهانه به سراغ سریالهای امسال در تلویزیون رفتیم تا ببینیم کدامشان ظرفیت ماندگاری در فضای مخاطبان تلویزیون را داشتهاند و در فضای رسانهای کشور با اقبال مواجه شدهاند.
پایتخت 5
مطمئنا یکی از اتفاقاتی که باعث دیدهشدن یک سریال میشود، این است که زمان پخش آن در موقعیتی باشد که بتواند مخاطب را فارغ از کار و مشکلات روزمره پای تلویزیون نگه دارد. تعطیلات نوروز یکی از آن زمانهاست که سریالها میتوانند نام خود را بر سر زبان بیندازند و مخاطب را درگیر کنند.
سریال پایتخت از آن دسته سریالهایی است که هربار پخش شده، مخاطب خود را داشته است، چه در ایام نوروز و چه در ماه رمضان همیشه مخاطب را پای تلویزیون نگه میدارد. این سریال برای فصل پنجم خود در نوروز 97، موضوعی جنجالی را انتخاب کرده بود.
اینبار قهرمانان سریال پایتخت به سوریه رفته و در مواجهه با داعشیها قرار گرفته بودند. شکلگیری چنین فضایی در قسمتهای قبلی پایتخت دیده نشده بود و قرار گرفتن بازیگران «پایتخت» در دل حادثهای امروزی، ریسک بزرگی برای سازندگانش بود که البته با اقبال مخاطبان تلویزیون مواجه شد.
این سریال در نوروز امسال توانست گویسبقت را از دیگر سریالها و برنامههای سرگرمی تلویزیون برباید و در صدر جذب مخاطبان قرار گیرد.
«پایتخت۵» حتی توانسته برنامه عروسکی پربیننده کلاهقرمزی ویژه نوروز را هم پشتسر بگذارد. اغراق نیست اگر بگوییم «پایتخت5» موفقترین سریال سال 97 تلویزیون بود. مسالهای که باعث شد مدیران سازمان برای شب نوروز 98، ساخت یک فیلم سینمایی 120 دقیقهای جدید را در برنامه کاری سازندگان «پایتخت» قرار دهند. خشایار الوند نویسنده «پایتخت» درباره موقعیتهای داستانی تک قسمت نوروزی این مجموعه گفته است: «موقعیت این افراد حدود یکونیمسال بعد از سفر و اتفاقات سوریه است که در فصل قبل شاهد آن بودیم و حالا در شب آخر سال جدید اتفاقاتی رخ میدهد.»
دیوار به دیوار 2
سریال سامان مقدم که فصل دوم آن در ایام نوروز پخش شد، نتوانست موفقیت قسمت اول این مجموعه را به دست بیاورد. نوروز 96 بود که اولین فصل این سریال پخش شد و عنوان بهترین سریال نوروزی تلویزیون را کسب کرد. سامان مقدم با همراهی خشایار الوند دست روی بازیگران قابلقبولی گذاشت و قصه جذابی از زندگی چند خانواده کنار هم در یک خانه ویلایی بزرگ را تعریف کرد. جذابیت سریال به اندازهای بود که شبکه سه از آنها خواست تا فصل دوم سریال را هم بسازند.
ماحصل کار اما اثر موفقی از آب در نیامد؛ نه انتظارها را برآورده کرد و نه در جایگاه رقابت با پایتخت قرار گرفت. درست است که دلایلی مثل همزمانی با پخش «کلاه قرمزی» یا انتخاب ساعت نامناسب بازپخش شانس این سریال را برای دیدهشدن کمتر کرد اما عدم موفقیت آن به دلایلی فراتر از این موارد ربط داشت. داستانهای کوتاهی روایت شد که شاید گهگاه جذابیتهایی داشتند و خندهای هم روی لب مخاطب میآوردند اما درجهیک نبودند و معمولی بودنشان یک مقدار توی ذوق میزد. شاید علت اصلی این مساله، سرعت بالای نویسندگان در امر آمادهسازی فیلمنامه بوده است.
همانطور که تهیهکننده سریال گفته، فیلمنامهها روزبهروز آماده میشده و خب طبیعی است که باعجله، اثر جذابی ساخته نشود. میزان موقعیتهای کمدی نسبت به فصل اول پایین آمده بود و شوخیها و تیکه انداختنها و غافلگیریها هم یا خیلی معمولی بودند یا توقع مخاطبان فصل قبل را برآورده نمیکردند. همه اینها در کنار هم دستبهدست دادند تا اثر قابلقبولی را شاهد نباشیم.
هیاتمدیره و تعطیلات رویایی
در نوروز 97 دو سریال دیگر هم پخش شد، سریال تعطیلات رویایی به کارگردانی علیرضا امینی که از شبکه دو سیما پخش شد و روایتگر قصه دو خانواده بود که از شیراز با کشتی به سمت یک بندر میروند و به کیش میرسند و در طول این سفر اتفاقاتی رخ میدهد، سریالی که 10 درصد مخاطب هم نداشت و نتوانست رضایت بینندگان شبکه دو را با وجود بازیگران زیادش کسب کند.
سریال هیاتمدیره، سریال دیگری بود که از شبکه پنج سیما پخش شد، سریالی به کارگردانی مازیار میری، این سریال هم نتوانست رضایت مخاطب را بهدست آورد. این سریال داستان زندگی زوج جوانی را به تصویر کشید که با نقل مکان به ساختمانی جدید درگیر اتفاقات تازهای شدند و داستانهایی که در این مجتمع میافتاد دستمایه اصلی این سریال بود. مازیار میری، کارگردان این سریال درباره اینکه چرا این سریال کمتر توسط مخاطب دیده شد، گفت: «این سریال در ایام نوروز زمان پخش خوبی نداشت و از روزهای ۱۵ و حتی ۲۰ فروردین به بعد مردم خیلی بیشتر آن را دیدند و من بازخوردها را دریافت کردم. سریالهای «پایتخت» و «دیوار به دیوار» پیش از این پخش شده بودند و مردم آنها را میشناختند و از طرف دیگر شبکه پنج محدودتر دیده میشود.
با این حال باتوجه به اینکه بازیگران ما در نظرسنجی سریالهای نوروزی از طرف مردم دیده شدند و رتبه آوردند یعنی سریال مخاطب هم داشته است. قصد ندارم ادامه این سریال را بسازم، به دلیل همین بازخوردها بود که مدیران تلویزیون میخواهند سریال در ۱۰۰ قسمت ساخته شود و من امیدوارم هرکسی میخواهد ادامه آن را بسازد بهخوبی آن را به پایان برساند. من فعلا خیلی خسته هستم و به هزاران دلیل علاقهمند نیستم که ادامه کار را بسازم البته همچنان جلسات و مذاکراتی داریم ولی من خستهتر و دلخورتر از این هستم که بخواهم ادامه سریال را بسازم.»
سر دلبران
برای سریال محمدحسین لطیفی، تبلیغات زیادی کردند، این مجموعه هم با حمایت سازمان رسانهای اوج ساخته شد، اما تبلیغاتش به اندازه خود سریال نبود.
از همان قسمت اول نمایشی ناامیدکننده داشت. قصه کمرنگ، شعارهای مستقیم و شخصیتپردازیهای اغراقشده از جمله عواملی بود که باعث شده محصول جدید سازمان اوج، اثری ناموفق لقب گیرد. یکی از فاکتورهایی که «سر دلبران» را تبدیل به سریال شکستخورده کرد، به داستان کم ملات آن برمیگشت. اتفاقاتی که در سریال رخ داد، پرکشش نبود. گرهای کوچک ایجاد میشد، شخصیتها دربارهاش حرف میزدند و کمی بعد نوبت گرهگشایی میرسید. علاوهبر این، موقعیت داستانی بعد از گذشت چند قسمت برای بیننده تکراری شد، بهگونهای که مخاطب میفهمید که هربار قرار است فقط گوشهای از زندگی شخصیتها روایت شود؛ آن هم بدون تعلیق و پیچش داستانی. اثر لطیفی برعکس ساختههای دیگرش نتوانست مخاطبان تلویزیون را راضی نگه دارد.
بچه مهندس
سریال بچه مهندس اثر لطیفی در نگهداشتن مخاطب پای تلویزیون قویتر بود. اثری به کارگردانی علی غفاری و تهیهکنندگی سعید سعدی. داستان این سریال به نویسندگی سجاد ابوالحسنی درمورد کودکی، نوجوانی و جوانی شخصیت اصلی این سریال بود.
یکی از نقاط قوت این فصل سریال، بازیگران کودک «بچه مهندس» بود. بچهها آنقدر خوب از پس نقش برآمدند که مخاطب با گریههایشان گریه میکرد و با خندههایشان میخندید. دو بازیگر کودک این سریال در فیلم «قصرشیرین»، ساخته تازه میرکریمی هم بازی کردهاند و یکی از آنها نامزد سیمرغ بازیگر نقش مکمل جشنواره فیلم فجر هم شد.
سریال «بچه مهندس» از ابتدا قرار بود سه فصل داشته باشد و بعد از تمامشدن فصل یک که از ماه رمضان شروع شده بود، ادامهاش هم در پاییز پخش شد. اما فصل دو نتوانست موفقیت فصل یک را بهدست بیاورد و با حواشیای چون اتهام تبلیغ کودکهمسری همراه شد.
رهایم نکن
رسول تولایی بهعنوان بزرگتر، محبوب و مورد اعتماد چند خانواده است. این اعتماد بهواسطه بازخوانی گذشته خدشهدار میشود. خانوادههایی که هرکدام با مشکلاتی دستوپنجه نرم میکنند و در پی یافتن مقصر اصلی هستند.» سریال جدید عسگرپور نمونه دستچندمی از سریالهایی بود که با این مضمون ساخته میشوند و در ماه رمضان به سراغ مخاطب میآیند. در فضای سریالهای تلویزیونی ماه رمضان، هیچ کمدیای پخش نشده و تجربه سالهای قبل نشان داده بود که مخاطب هم نسبت به مدل سریالهای «رهایم نکن» اقبال کمتری نشان میدهد. اینها تنها عواملی بود که «رهایم نکن» زیاد به چشم مخاطبان نیاید. «رهایم نکن» و بقیه سریالهای پخش شده در ماه رمضان حتی نتوانستند مخاطبهای همیشگی تلویزیون را راضی نگه دارند.
پدر
حامد عنقا، «تنهایی لیلا» را که ساخت نشان داد میتواند با موضوعی تکراری، جوری سریال بسازد که مخاطب را راضی نگه دارد و اولین همکاری توفیقی و عنقا توانست مخاطب را راضی کند. سریال «پدر» در سال 97 پخش شد. سریالی که حواشی کم نداشت. «لیلا که در گروه تبهکاران(!) دانشگاه قرار دارد، به همراه دوستانش دور استاد را شلوغ میکنند تا او بتواند گوشی موبایل استاد را از روی میز بردارد و سوالات امتحان را به سرعت از گوشی استاد بدزدد، اما بعدها استاد متوجه این کار میشود و سوالات امتحان را تغییر میدهد. بچهها «حامد» را مقصر این کار میدانند، او دانشجویی مذهبی است و از این ماجرا خبری ندارد. با این وجود دخترها در یک کلاس خلوت دور او را میگیرند و قصد آزار و اذیتش را دارند که درنهایت او مجبور میشود به شیوه شیخرجبعلی خیاط خود را از پنجره به بیرون پرتاب کند.»
خیلیها میگفتند سریال شعاری است اما نکته این بود که پدر از ترویج، تبلیغ، پروپاگاندا یا ایدئولوژیکنمایی پرهیز کرد. سریال جنبه تبلیغاتی نداشت اما حواشی زیاد داشت، از جمله صحنهای که حامد از پنجره بیرون پرید تا مدتها تیتر فضای مجازی بود و شوخیهای زیادی با آن شد که خیلیها گفتند همین حاشیهها باعث دیدهشدن سریال شد. بعد از تمامشدن سریال و اینکه احتمالا فصل دوم آن ساخته میشود، شاید کمی مخاطب را خوشحال کرد، اما عکسهایی که از بازیگر زن این سریال در فضای مجازی پخش شد، گویا کار کاگردان و تهیهکننده را برای ساخت فصل دوم سریال سخت کرده باشد.
دلدادگان
عدهای سرسخت معتقدند سریال منوچهر هادی جذاب بود و عدهای سرسختتر میگویند، اصلا سریال خوبی نبود! این سریال در سه فصل تهیه شد، «داستان در فصل اول از زمان حال آغاز میشود، به معرفی شخصیتها میپردازد و با فراز و نشیبهای زیادی همراه میشود. در فصل اول با یک عشق نامتعارف دو جوان از دو طبقه اجتماعی متفاوت روبهرو هستیم. رابطهای که طبق برنامهریزی قبلی و کاملا عمدی شروع شده و سررشتهاش به انتقامی میرسد که ریشه در گذشتههای دور دارد. در فصل دوم با یک برش زمانی، داستان با فلشبک به گذشته میرود.
این فصل هم مایهای عاشقانه دارد و راوی وصل و هجران در دوره تاریخی متفاوت میان سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۴ است. در فصل سوم دوباره زمان حال از سر گرفته میشود منتها با این تفاوت که مخاطب پیشینه شخصیتهای سریال را میداند.» یک نقد اساسی که برای این سریال مطرح شد، این بود که «دلدادگان» باورپذیر نیست و زیاد بودن تعداد قسمتهای آن و بخشهایی از این سریال، مخاطب را به یاد سریالهای سخیف ترکیهای میاندازد.
برخی معتقد بودند انتقامی که کل سریال برمبنای آن شکل گرفته، اصلا باورپذیر نبود. همه اینها دستبهدست هم داد تا سریال منوچهر هادی در پخش موفق نباشد. اتفاقی که در قسمتهای پایانی سریال افتاد و پانتهآ بهرام قهر کرد و هادی مجبور شد آخر سریال را عوض کند و همین باز هم به ذوق مخاطبی میزد که پیگیر سریال بود!
حوالی پاییز
همیشه یک انتقاد به سازندگان سریالهای تلویزیونی این است که چرا به حوادث واقعی نمیپردازند، سریال «حوالی پاییز» که از شبکه سوم سیما پخش شد، به موضوع حادثه منا پرداخت. اتفاق تلخی که از یاد هیچ ایرانی نخواهد رفت. محمدتقی فهیم با مثبت خواندن این سریال میگوید: «تلویزیون برای آنکه از وضعیت رکود و سکون سریالهای صرفا تهرانی و موضوعات محدود خارج شود باید به سمت موضوعات کلان و محتوای با اهمیت حرکت کند.
کشور ما کشوری است که در کانون مسائل ملتهب منطقه قرار دارد و تلویزیون بهتر است چنین موضوعاتی را دستمایه خود قرار دهد. سریال «حوالی پاییز» به دلیل اینکه به موضوع مبتلا به بسیاری از خانوادهها به صورت مستقیم توجه کرده، اهمیت بسیاری دارد و بحث حادثه مکه و منا و حادثهای که آن سال در عربستان صورت گرفت هم از این جهت با اهمیت است.» این سریال ملودرامی عاشقانه به نویسندگی حسین نمازی و براساس طرحی از معصومه بیات، روایتگر یک داستان عاشقانه اسـت؛ پسری ایرانی کـه عاشق یک دختر عرب میشود. تقریبا داستان هم حول این عشق گردش دارد و شخصیتها با مرکزیت این زوج عاشق هرکدام داستانهای خود را دنبال میکنند.
مجموعهای با محوریت خانواده و تم اجتماعی که سعی شده بیشتر تمرکز بیننده را بر تازهعروس عربستانی خانواده و حساسیت سازمان اطلاعات بر او ببرد. بهطور کل این سریال به خاطر بازیهای سرد بازیگران ناهماهنگیهایی داشت و هیچ فراز و فرودی در آن دیده نمیشد تا مخاطب را با خود همراه کند.
بانوی عمارت
سریال که شروع شد، خیلیها گفتند از شهرزاد تقلید شده، اما نویسنده گفت: «خیلی قبل از شروع شهرزاد، داستانش را نوشتم اما بعد از اینکه شهرزاد ساخته شد برای اینکه نگویند از این سریال تقلید کرده خیلی از متنش را تغییر دادم.» بسیاری معتقدند سریالهای تاریخی و سریالهای عاشقانه جزء پربینندهترین کارهای تلویزیونی محسوب میشوند. بهخصوص داستانهای عاشقانهای که در بستر تاریخ روایت میشوند و از این دست نمونهها بسیار میتوان نام برد.
اما درباره سریال بانوی عمارت نه میتوان لفظ سریال فاخر تاریخی را به کار برد و نه سریال عاشقانه! چون این سریال وقایع تاریخی را آنطور که باید قوی و جذاب به تصویر نکشید و همینطور نتوانسته تصویری از یک عاشقانه جذاب را به مخاطب ارائه دهد تا بیننده با همذاتپنداریای که با شخصیتهای این رابطه عاشقانه دارد، بتواند از دیدن سریال لذت ببرد.
عزیزالله حمیدنژاد، کارگردان این سریال پیش از این تجربه ساخت چند فیلم سینمایی از جمله «اشک سرما» و «هور در آتش» و چند اپیزود از مجموعه «چرخ فلک» را داشته است. او در نخستین تجربه ساخت سریال تاریخیاش به سراغ بخشی از دوران قاجار رفته بود، اما به دلایلی نتوانست کار خاص و متفاوتی ارائه دهد و نگاهی که به این بخش از تاریخ در سریال خود داشت، چندان خوشایند دوستداران تاریخ نبود. شاید تنها شخصیتی که میتوانست مخاطب را درگیر داستان زندگیاش کند همان ندیمه داستان بود که مخاطب را برای دیدن فصل دوم نگه دارد.
مینو
باز هم یک ساخته دیگر از سازمان فرهنگی رسانهای اوج. سریال «مینو» به کارگردانی امیر پوروزیری؛ کارگردانی که پیش از این هم مجموعه مستند داستانی «در محاصره» را به تهیهکنندگی مهدی همایونفر ساخته بود. این کارگردان در مجموعه مستند داستانی «در محاصره» نیز بیش از اینکه روی جنگ و التهابات کشور مانور دهد، به روابط انسانی و زندگی آدمها پرداخته بود. اتفاقی که برای سریال مینو هم افتاد و بیشتر از اینکه بخواهد سریالی با حال و هوای جنگ و دفاعمقدس و التهابات پس از انقلاب را بسازد، تمرکزش را در نگارش و اجرا، روی روابط انسانی گذاشته بود.
بیننده در سریال مینو داستان عاشقانه پرستاری به همین نام با پسرعمهاش رضا مطرح است. از طرفی یک جاسوس عراقی به نام عماد هم دل به مینو بسته و برای انجام ماموریتی که برای آن به ایران آمده دچار تردید و دودلی میشود. شاید تنها نکته مثبت سریال این بود که کارگردان سعی داشت از شعاریشدن فضای جنگ هشتساله در سریال بپرهیزد و یک داستان ساده و روابط سادهای را برای مخاطب خود روایت کند.
برخی خرده روایتهای این سریال شبیه برخی آثار سینمایی بود و برای همین نتوانست، تصویر جدید و ماندگاری را برای مخاطبان تلویزیون شکل دهد. اما شاید بتوان این سریال را هم جزء نمونههای موفق سریال دفاعمقدسی سالهای اخیر تلویزیون قرار داد.
نفوذ
جواد شمقدری در سریال جدیدش میخواهد فضای زمان انقلاب و قبل و بعد آن را به تصویر بکشد اما بیشتر از اینکه خوشساخت و روان باشد، مضحک از کار درآمده است.
تصویربرداری سریال30 قسمتی «نفوذ» همان پروژه ضدآمریکایی تلویزیون در 20 بهمن سال گذشته همزمان با دهه فجر انقلاب اسلامی کار خودش را آغاز کرد. این سریال دخالتهای آمریکا در ایران را نشان میدهد و قانون کاپیتولاسیون را زیر سوال میبرد که این چه قانونی بود که بهنفع آمریکاییها تصویب شده بود و هرکاری میخواستند در کشور ما انجام میدادند. تمام مباحث مطرحشده در سریال براساس مستندات تهیه شده است.
دو قشر در انقلاب اسلامی ایران تاثیر بسیاری داشتند جوانان و دانشجویان که در این سریال در قالب ملودرام و داستانهای مجزا به آنها نگاه خاص و ویژهای شده است؛ این احتمال وجود دارد تا نسخه سینمایی این اثر هم تولید شود. «نفوذ» در سه فاز پیشبینی شده، فاز یک از پیش از انقلاب شروع میشود و تا تسخیر لانه جاسوسی را روایت میکند
فازهای بعدی هم به حوادث حین گروگانگیری تا کودتای نوژه و آغاز جنگ تحمیلی که با حمایت آمریکا صورت گرفت، میپردازد. تولید فاز اول دو سال بهطول میانجامد. همه اینها نشان میدهد که سریال، پرخرج بوده است اما بازیهای سرد بازیگران و شعاری بودن آن نتوانست مخاطب را با خود همراه کند.
لحظه گرگ و میش
سریال جدید همایون اسعدیان هنوز روی آنتن است، سریالی که شاید توانسته مخاطبان زیادی به دست آورد اما نقد زیادی به آن وارد است. شروع سریال مخاطب را درگیر میکرد اما به یکباره در وادی دیگری افتاد و سریال را از آن شور و نشاط اول انداخت. حسین سلطانمحمدی، منتقد سینما و تلویزیون درباره این سریال میگوید: «در آن دوره از تاریخ، دختر و پسر به این راحتی با یکدیگر ارتباط نداشتند.
اما در این سریال میبینیم که دختر و پسر اول باهم به توافق میرسند و بعد تازه تصمیم میگیرند خانوادهها را در جریان ارتباطشان قرار دهند. عمده رابطههای دختر و پسری در این سریال قابل نقد است.» اینکه خیلی از اتفاقات دهه 60 در این سریال بهخوبی روایت نشده، موضوع دیگری است که باید به آن توجه کرد! حرفهای شعاری و کلیشهای در کل سریال مشهود است و باید دید بالاخره این سریال در آخر چه میشود!
نتیجه
سریالهای 90 قسمتی تلویزیون از سریال نرگس شروع شد و بهجای هفتگی پخششدن، مخاطب را شبانه با خود همراه میکردند، اما این هر شب پخش شدنها و تعجیل در ساخت یک اثر تصویری، روی کیفیت سریالها هم تاثیر گذاشت.
شبکههای تلویزیون حالا انبوه سریالهای بیکیفیت را پخش میکنند که فقط ساخته شدند تا ساعات پخش خالی نماند. کار دیگری که در این دو ساله رواج پیدا کرده، ساخت فصلهای بعدی سریالهاست، گاهی سریال و داستانش مستلزم این کار میشود اما گاهی هم کارگردان انتهای داستانش را تغییر میدهد تا مثلا مخاطب را با خودش همراه کند و فرصت ساخت فصلهای بعدی را حفظ کند.
اگر نگاهی به این سریالها که در سال 97 پخش شده، بیندازید متوجه میشوید که سریال طنزی بهجز پایتخت و دیواربهدیوار وجود نداشت.
گویا تلویزیون در این چند سال بخش سرگرمی و خنده را از سریالها گرفته و به برنامههایی همچون «خندوانه» سپرده است. آنتن تلویزیون در سال 97 از یک قصه آرام خانوادگی که در بستر طنز روایت شود، خالی مانده بود. با نگاهی دیگر به این سریالها متوجه میشویم که تنها سریال پرمخاطب، سریال پایتخت بوده که زندگی خود مردم است و مردم با آن همذاتپنداری میکنند و بقیه سریالها بعد از اینکه پخش آن تمام میشود دیگر مخاطب هیچچیزی از آن در یادش نمیماند و حتی نام سریال را هم فراموش میکند. نکته دیگری که در تلویزیون جایش خالی بود، تولید سریال برای ماه محرم بود که امسال فقط تکرار سریالهای قدیمی بود.