رویداد۲۴ مازیار وکیلی: مرتضی مطهری در ۱۳ بهمن ۱۲۹۸ در روستای فریمان به دنیا آمد. در پنج سالگی به مکتبخانه رفت. با وجود مخالفت خانواده سرانجام تصمیم میگیرد به حوزه علمیه برود. در سال ۱۳۱۱ در زمانی به حوزه علمیه مشهد و در سال ۱۳۱۵ به حوزه علمیه قم میرود. از همان ابتدا دلبسته مباحث خداشناسی میشود و اولین کسی که در زندگی او تاثیر بسیار میگذارد، آقا میرزا مهدی شهیدی رضوی است.
آیت الله مطهری بعد از عزیمت به قم به یکی از شاگردان برجسته فقه و اصول آیت الله بروجردی بدل شد و قبل از مهاجرت آیت الله بروجردی از بروجرد به قم، مطهری نزد او به بروجرد میرفت و تابستانها هم آموزش فقه و اصول میدید. علاقه مطهری به بروجردی آنقدر زیاد بود که بسیاری حضور آیتالله بروجردی در قم را به خاطر تلاشهای شهید مطهری میدانند.
دومین تاثیرپذیری مهم در زندگی مرتضی مطهری، حضور دوازده ساله او در کلاسهای آیتالله خمینی بود. از همان بدو ورود به قم با اینکه مطهری هنوز از مقدمات تحصیل در علوم دینی فارغ نشده بود به کلاسهای اخلاق آیتالله خمینی میرفت. خود شهید مطهری حضور در این کلاسها را مایه شادابی روح و صفای باطن میدانست.
فرد دیگری که شکلگیری آینده آیت الله مرتضی مطهری نقش بزرگی ایفا کرد، علامه طباطبایی بود. مدت تحصیل رسمی شهید مطهری نزد علامه مطهری سه سال بود، اما رابطه او با علامه طباطبایی تا آخر عمر ادامه داشت. این تاثیر چنان عمیق بود که مطهری علامه طباطبایی را «حضرت استادنا الاکرم علامه طباطبایی روحی فداه» نام میبرد.
مرتضی مطهری در سال ۱۳۲۹ در کلاسهای علامه طباطبایی شرکت کرد و فلسفه بوعلی را نزد او آموخت و در یک حوزه خصوصی که ایشان برای فلسفه مادی تشکیل داده بود شرکت کرد که پایهگذار نوشتن اصول فلسفه روش رئالیسم شد. یکی از هم درسان و شاید صمیمیترین دوست دوران تحصیل شهید مطهری آیتالله منتظری بود.
آیت الله منتظری در سال ۱۳۲۰ در سن نوزده سالگی برای ادامه تحصیل عازم قم میشود و در مدرسه حاج ملا صادق سکنی میگزیند. در مدرسه فیضیه در درس سطح کفایه تحصیل را آغاز میکند که پس از چند روز با یکی از هم درسیها آشنا میشود که پیشنهاد میکند درس را با هم بحث کنند. این همدرس کسی نبوده جز شهید مطهری. گفته شده برای اولین بار آیتالله منتظری با شهید مطهری برخورد سردی دارد اما به تدریج علاقهای بین آنها شکل میگیرد و بحثهای این دو نفر از حدود مسائل درسی فراتر میرود.
این ارتباط به تدریج چنان مستحکم میشود که مرحوم منتظری به خواست شهید منتظری به مدرسه فیضیه نقل مکان و با او همحجره میشود. بعد از چند سال در سال ۱۳۶۴ قمری به دعوت بزرگان و اساتید قم، آیتالله خمینی به قم میآید و این دو رفیق اصول و فقه، منظومه حکمت و مبحث نفس اسفار را نزد آیتالله خمینی میخوانند. این دو تن غیر از مباحث فقهی به بحث درباره اسفار میپرداختند و پنجشنبه و جمعه به جلسات آیتالله طباطبایی میرفتند. این ارتباط نزدیک و تنگاتنگ حدود ده سال طول کشید تا اینکه شهید مطهری به دلیل مشکلات مالی به تهران مهاجرت کرد.
فدائیان اسلام یک گروه مذهبی بود که در دهه ۱۳۲۰ پایهگذاری شد. هدف این گروه تاسیس حکومت اسلامی بود. این گروه مراجع بزرگ حوزه علمیه قم را متهم به بیعملی و بیاعتنایی نسبت به امور سیاسی میدانستند. به همین خاطر شخصاً دست به یک رشته اقدامات علیه حکومت مرکزی زدند که یکی از این اقدامات ترور احمد کسروی و منشیاش بود.
اقدامات آنها موجب به هم خوردن حوزه علمیه قم شده بود به طوری که نظم حوزه به هم ریخته و کلاسهای درس و بحث طلاب تعطیل شده بود. مشی نواب صفوی و یارانش سرانجام به درگیری میان آنان و برخی نزدیکان آیتالله بروجردی انجامید. آیت الله مطهری که در اوج اختلافات هنوز در قم سکنی داشت، هدف فدائیان اسلام را درست میپنداشت اما با مشی آنها مخالف بود. بعد از درگیری برخی نزدیکان نواب صفوی با نزدیکان آیتالله بروجردی سراغ آنها رفت.
نواب صفوی هم به شهید مطهری ارادت داشت و همین نزدیکی سبب شد شهید مطهری برای نصیحت و ارشاد فدائیان سراغ آنها برود و در مجلسی خصوصی ضمن تقدیر از هدف این گروه رفتار آنها را تقبیح کند. مطهری در آن جلسه خطاب به فدائیان و نواب صفوی میگوید: «آقای نواب! ببینید برادر! کوتاهی از خود شما شد. تصدیق کنید که شما آقایان، خیلی عصبانی هستید. با خشم و غضب و عصبانیت که نمیشود کار کرد. روایت داریم که (الغضب نوع من الجنون لأن صاحبه بعده یندم) حدیث معلّل است، علت هم در خود حدیث هست. غضب یک نوع جنون است، زیرا دارندة آن پس از آن پشیمان میشود. چرا شما کاری بکنید که به اینجا برسد؟ نباید با آقای بروجردی طرف شوید، وظیفه ندارید.»
شهید مطهری تا پایان کار فدائیان اسلام هوادار مشی و منش آنها باقی ماند و در ملاقاتهای بعدی با نزدیکان نواب همیشه از آنها به نیکی یاد میکرد. این اتفاق نشان میدهد شهید مطهری قبل از عزیمت به تهران در کنار درس و بحث به مباحث سیاسی هم علاقه داشته و با پذیرش هدف نواب در همان زمان هدف سیاسی خود را هم در عنفوان جوانی مشخص کرده است.
به گزارش رویداد۲۴ در سال ۱۳۳۱ شهید مطهری به تهران مهاجرت کرد و به تحصیل در مدرسه مروی و مدرسه سپهسالار میپردازد. تحصیل مطهری در مدرسه مروی تا سه سال قبل از شهادت او ادامه پیدا میکند. مقدمه و پاورقی بر جلد اول اصول فلسفه و رئالیسم را در سال ۱۳۳۲ به پایان رسانده و شرح جلد دوم آن را نیز در سال بعد انجام میدهد.
در سال ۱۳۳۴ به تدریس در دانشکده الهیات مشغول میشود و تدریس در این دانشگاه را به مدت بیست و دو سال ادامه میدهد. با گشایشی که در وضع معیشتی شهید مطهری به وجود میآید باعث میشود او با حوضله و تمرکزبیشتری به انجام فعالیت بپردازد.
در سال ۱۳۳۹ کتاب «داستان راستان» را مینویسد که این کتاب در سال ۱۳۴۴ از سوی کمیسیون ملی یونسکو در ایران برنده جایزه یونسکو میشود. انتشار این کتاب باعث تعجب و تذکر برخی دوستان شهید مطهری میشود. آنها توقع کارهای مهمتر و سنگینتری از شهید مطهری داشتند و نوشتن کتاب داستان توسط او را دور از شأن مطهری میدانستند. اما او با این استدلال که جامعه خالی از کتب دینی به زبان ساده است، نوشتن چنین داستانهایی برای آشنایی جامعه جوان ایران لازم دانست.
در این سالها مرتضی مطهری ارتباط خود با مجامع اسلامی و کانونهای مذهبی از جمله انجمن اسلامی مهندسین، انجمن اسلامی پزشکان و انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران آغاز کرد. از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ به همت مرحوم حجتالاسلام محمد آیتی در منزلی در سه راه ژاله با شرکت چند صد نفر محفلی بنام «انجمن ماهانه دینی» پایهگذاری شد که در آن سی سخنرانی توسط علمای دینی انجام گرفت که در کتابی سه جلدی بنام «گفتار ماه» منتشر شد.
در این دوره ارتباط میان ایشان، آیتالله طالقانی و مهندس بازرگان همکاریهایی به وجود میآید و این همکاریها در سالهای بعد هم ادامه پیدا میکند.
آیت الله مطهری در ماجرای ۱۵ خرداد حضوری فعال داشت و سعی میکرد با پخش اعلامیه اصل این قیام را متوجه آیتالله خمینی کند. در شب پانزده خرداد به خاطر سخنرانیاش دستگیر و چهل و سه روز بعد آزاد شد.
نزدیکان او گفتهاند شبی که ساواک برای دستگیریاش اقدام میکند، همسرش عبای او را عوض میکند و عبای دیگری به مطهری میدهد؛ چه آنکه اگر شهید مطهری عبای قبلی را به تن میکرد ممکن بود مدت بیشتری در حبس ساواک باقی بماند.
بعد از آزادی شهید مطهری هیاتهای موتلفه که هسته آن از دل هیاتهای مذهبی شکل گرفته بود از آیتالله خمینی درخواست چند نماینده کردند تا یاریگر آنها در مباحث عقیدتی باشند. یکی از کسانی که توسط آیت الله خمینی به اعضای هیات موتلفه معرفی شد مرتضی مطهری بود.
مطهری برای اینکه اعضای هیات موتلفه با معارف اسلامی به خوبی آشنا شوند برای آنها کلاسهایی دایر کرد که بعداً مباحث این کلاسها به صورت کتاب «انسان و سرنوشت» درآمد.
در سال ۱۳۴۳ حسنعلی منصور توسط محمد بخارایی از اعضای موتلفه ترور شد و در پی دستگیری بخارایی تشکیلات موتلفه لو رفت. در دادگاه بخارایی نام آیت الله مطهری را هم میبرد و همین باعث میشود رژیم شاه بار دیگر به شهید مطهری مشکوک شود.
درباره نقش آیت الله مطهری در ترور منصور دو روایت وجود دارد. برخی مانند همسر شهید مطهری برای مطهری در این ترور نقش ویژه قائل هستند و برخی مانند آیتالله انواری شهید مطهری را مخالف اینگونه تحرکات میداند. به هر روی شهید مطهری به شکل عجیبی بابت این قضیه دستگیر نمیشود.
به گزارش رویداد۲۴ آیت الله مطهری اعتقاد داشت برای مبارزه با رژیم پهلوی در هیاتهای موتلفه باید یک جبهه در جلو صحنه فعال باشد و آشکارا فعالیت کند و جبهه دیگر در پشت فعالیت فکری انجام دهد و به جبهه جلوی صحنه خوراک و ایده برای مبارزه بدهد. از همین جا میتوان برداشت آیت الله مطهری از مبارزه را درک کرد و او را مرد پشت صحنه انقلاب اسلامی دانست که همیشه مشغول تئوریپردازی و ایده دادن است و اجرای این ایده را به عهده دیگران میگذارد.
مطهری تلاش کرد از موتلفه، حزبی اسلامی بسازد و اعضای آن را به صورت کلاسیک و سازمانی در تهران آموزش دهد. موتلفه کم کم صاحب یک کمیته مرکزی دوازده نفره شد که همگی از بازاریان بودند. در کنار این کمیته مرکزی یک شورای روحانیت هم شکل گرفت متشکل از مرتضی مطهری، آیت الله بهشتی، غفوری و مولائی بود.
هیات موتلفه به تدریج گسترده شد و از دل آن جمعیتی درست شد بنام «جمعیت تربیت سخنگو» که مطالب تهیه شده از طرف شورای روحانیت را به چند تن از افراد این جمعیت میداد و آنها سرگروهها را میخواستند و مطالب را به آنها تعلیم میدادند و آنها به گروههایی که ده نفره و هسته اصلی موتلفه بودند مطالب را تعلیم دهند. فعالیت این گروه تا اواخر سال ۱۳۴۳ بسیار پنهانی بود.
بعد از تبعید آیت الله خمینی به ترکیه و جریان کاپیتولاسیون این گروه تصمیم گرفت فعالیت سیاسی و نظامی را آغاز کند. اما آیت الله مطهری به خاطر این که موتلفه هنوز یک ایدئولوژی مدون اسلامی نداشت با این کار مخالف بود و اعتقاد داشت این جوانان در صورت دستگیری و رفتن به زندان اسیر گروههای الحادی و مادیگرا (کمونیستها) میشوند. با ترور منصور جمعیت موتلفه اسلامی لو رفت و تا سالهای بعد از انقلاب فعالیتهایش متوقف شد.
در سال ۱۳۴۵ تب تعویض قوانین مدنی در مورد حقوق خانوادگی در سطح مجلات بالا گرفت. بسیاری از این پیشنهادها که برای تغییر در قوانین ارائه میشد ضد دینی و ضد اسلامی بود. حامی سرسخت این قوانین قاضی ابراهیم مهدوی زنجانی بود. او لایحهای در چهل ماده و در دفاع از قوانین مدنی جدید تنظیم کرد و در مجله زن روز چاپ کرد.
انتشار این مطالب باعث حساس شدن روحانیت شد و یکی از این روحانیان از آیت الله مطهری درخواست کرد مقالاتی در جواب مهدوی زنجانی بنویسد تا هم در مقابل آن قاضی هم در مقالاتی از لایحه خود دفاع کند. اولین مقاله آیت الله مطهری در شماره ۸۸ مجله زن روز چاپ شد که این مجادلات قلمی تا شش هفته طول کشید و با فوت مهدوی زنجانی، آیتالله مطهری به تنهایی مقالات را ادامه داد و ۳۳ مقاله درباره حقوق زن از دیدگاه اسلام در مجله زن روز به چاپ رساند.
به گزارش رویداد۲۴ بدون شک تاسیس حسینیه ارشاد در سال ۱۳۴۶ فصل مهم در تاریخ سیاسی ایران را رقم زد. حسینیه ارشاد برای مبارزین مسلمان بدل به پایگاهی شد تا آنها به لحاظ فکری در آن به تقویت خود بپردازند. آیت الله مطهری در کنار مرحوم محمد همایون، مرحوم حجهالاسلام شاهچراغی و مرحوم میناچی در تاسیس حسینیه ارشاد نقش داشت. مشکلاتی که شهید مطهری با مرحوم ناصر میناچی پیدا کرد یک طرف قضیه بود و مسئله بزرگتر از زمانی آغاز شد که دکتر علی شریعتی به ایران بازگشت و بدل به چهره اصلی و ستاره بیرقیب حسینیه ارشاد شد.
شریعتی یک کراواتی تحصیلکرده در غرب بود که اسلام را از دریچه خودش و با استفاده علوم مدرنی مثل جامعه شناسی تحلیل میکرد. بروز و ظهور دکتر شریعتی باعث شد حسینیه ارشاد هر چه بیشتر از عقاید شهید مطهری فاصله بگیرد و بدل به محلی شود برای حضور هر چه پُررنگتر و حداکثری هواداران شریعتی. تا جایی که حسینیه ارشاد بعد از مدت کوتاهی پاتوقی بود برای هواداران شریعتی و نقش شهید مطهری در آن بسیار کمرنگ شد.
مطهری در ابتدای امر مشکلی با حضور دکتر شریعتی نداشت و او را فردی مفید برای اسلام میدانست. اما به تدریج و با فاصله گرفتن دیدگاههای این دو نفر با یکدیگر، رفاقت اولیه به رقابتی پنهان بدل شد تا جایی که شهید مطهری مجبور شد آن نامه معروف را همراه مهندس مهدی بازرگان در نقد آثار شریعتی بنویسد و بعدها در نامهای خطاب به آیتالله خمینی، شریعتی را فردی مسلمان، اما دارای تفکر التقاطی بداند که چاپ آثارش بدون بررسی و اصلاح باعث انحراف جوانان خواهد شد. این رقابت را میشود به وضوح از همان سالها اولیه حضور دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد مشاهده کرد.
شریعتی در تحلیلهای خود به وضوح از اسلام منهای روحانیت صحبت میکرد و در سخنرانیهایش مدام به تیغ و طلا و تسبیح (زور و زر و تزویر) ارجاع میداد و اعلام میکرد این سه اصل باعث پنهان ماندن گوهر وجودی اسلام ناب میشوند. آیت الله مطهری به خاطر چنین تفاسیری از ناحیه دکتر شریعتی احساس خطر کرد و نگران بود اسلام از دست مفسرین اصلی آن (یعنی روحانیت) خارج شود. برای همین از هیچ تلاشی برای نقد دکتر شریعتی فروگذار نکرد و با تمام همفکران سیاسی به مبارزه پرداخت. این رقابت که از حسینیه ارشاد شروع شده بود، به دوران انقلاب و سالهای پس از آن نیز کشیده شد.
حسینیه ارشاد سرانجام در سال ۱۳۵۱ تعطیل شد و آیت الله مطهری با وجود استغفا از هیات مدیره چند روزی به خاطر این مسئله دستگیر شد.
حسینیه ارشاد محل جمع شدن مبارزان مسمان بود و در حقیقت مکانی بود که آینده ایران در آن رقم خورد. شکی نیست که انقلاب ایران مدیون علی شریعتی است که با قرائت نو و چپگرایانه از اسلام، زمینه را برای یک برداشت حداکثری و انقلابی از دین مهیا کرد.
داریوش شایگان درباره نقش شریعتی مینویسد: «این شریعتی بود که غول خفته سنت را از درون چراغ بیرون آورد و آن را بیدار کرد.» اما بعد از انقلاب این نه طرفداران شریعتی و قرائت او، که حامیان و مروجان تفکر آیت الله مطهری بودند که به قدرت رسیدند و توانستند قرائت خود از دین را بر جامعه انقلابی ایران حاکم کنند.
باری حسینیه ارشاد برای شهید مطهری آغاز رفاقت با دکتر شریعتی و تبدیل شدن این رفاقت به رقابت بود و کار را به جایی رسید که شهید مطهری دکتر شریعتی را مسلمانی دارای تفکر انحرافی نامید. مطهری که بسیار تلاش کرد به جنگ با مفسران غیر روحانی برود، پس از انقلاب هم رضایت مهندس بازرگان را گرفت تا نامهای در مذمت شریعتی منتشر کنند.
مطهری در اواخر عمر با دولت موقت هم به مشکل خورده بود و به سبب اختلاف دیدگاه مهندس بازرگان با آیت الله خمینی قصد داشت مهندس بازرگان را هم از سمت نخست وزیری عزل کند که اجل مهلتش نداد. شهید مطهری سرانجام در ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۸ به ضرب گلوله یکی از اعضای گروه فرقان یکی از گروههای تندرو اسلامی به شهادت رسید.
مرتضی مطهری را باید یکی از اصلیترین ایدئولوگهای جمهوری اسلامی و نه انقلاب اسلامی دانست. اگر دکتر شریعتی در شکلگیری انقلاب اسلامی نقش جدی داشت، مرتضی مطهری با طرحها و برنامهها و تئوریهایش آن را برای روحانیت حفظ کرد.
در سالهای پیش از انقلاب که تمرکز اکثر انقلابیون بر روی مبارزه با شاه و براندازی او از قدرت بود، آیت الله مطهری یکی از معدود کسانی بود که علاوه بر ضرورت مبارزه با شاه، به مبارزه علیه صهیونیسم اهمیت میداد. مطهری در سخنرانی مفصلی در اسفند سال ۱۳۴۸ در حسینیه ارشاد به ضرورت مبارزه با اسرائیل اشاره کرد و اعلام کرد امروز پیغمبر اکرم در قبر مقدسش از یهود میلرزد.
مطهری جدا از مسئله اسلامی به تاریخچه شکلگیری اسرائیل پرداخت و به لحاظ تاریخی آن را مردود دانست و یک حساب بانکی بنام خود، علامه طباطبایی و آیتالله سید ابوالفضل زنجانی برای جمعآوری اعانه برای مردم فلسطین باز کرد.
بعد از تعطیلی حسینیه ارشاد و آزادی از زندان شهید مطهری مشغول سخنرانی در چند مسجد و ادامه کار تحقیقاتی شد تا اینکه سرانجام در سال ۱۳۵۴ هم شهید مطهری ممنوعالمنبر شد. این سالها هم زمان بود با رهبری تقی شهرام و تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین از مشی اسلامی به مشی مارکسیستی.
از این سال به بعد آیت الله مطهری یکی از فعالیتهای اصلی خود را مبارزه با سازمان مجاهدین خلق قرار میدهد. تشکیل جلسات دروس فلسفه، اقتصاد و فلسفه تاریخ در منزل و درسهای اسفار و جامعه و تاریخ چند درس خصوصی مانند بررسی مارکسیسم، فطرت و مساله حکومت در حوزه علمیه قم از جمله این فعالیتها هستند. فعالیت دیگر آیت الله مطهری با سازمان مجاهدین خلق در آن سالها برگزاری کلاسهای شناخت در کانون توحید تهران است که سرانجام توسط ساواک تعطیل شد.
دامنه این مخالفتها، اما از مسائل علمی هم فراتر رفت و او در سخنرانیهایش میخواست هیچ چهرهای از مجاهدین حضور نداشته باشد و اگر نشانی از سازمان مجاهدین میدید دستور میداد تا آن نشانه جمع شود. دامنه اختلافات به سالهای بعد از انقلاب هم کشیده شد و مطهری شخصاً از انتصاب لاهوتی به عنوان مسئول کمیتهها جلوگیری و آیتالله مهدوی کنی را به این سمت گمارد تا مبادا مجاهدین خلق در کمیتهها نفوذ کنند.
مطهری با وجود ارادت به آیتالله خمینی با سایر مراجع هم رابطه نزدیک داشت و نزدیکی به آیتالله خمینی سبب نشده بود که او رابطه خود را با سایر مراجع به هم بزنند. نقل شده در مجلسی زمانی که گفته شد: «برای سلامتی یگانه مرجع عالم شیعه صلوات» مطهری گفته «عظمت امام جای خود سایر مراجع را نباید تحقیر کرد.» به همین سبب مطهری نقش رابط بین آیتالله خمینی با سایر مراجع ایفا میکرد و توانست مراجع را با آیتالله خمینی هماهنگ کند.
گفته شده صدور اعلامیه چهلم شهدای قم توسط آیتالله شریعتمداری در ۲۹ بهمن به تحریک مستقیم شهید مطهری بوده است. بعد از سفر آیتالله خمینی به پاریس ارتباط مطهری با آیتالله خمینی بیشتر شد. در آن سالها برخی گروههای دست دومی و گمنام چپ، هفتهای را به عنوان هفته همبستگی گروههای مسلمان و غیرمسلمان اعلام کردند و همایشی با همین عنوان در دانشگاه صنعتی شریف فعلی برگزار کردند. مطهری در آن مراسم ضمن تاکید بر رهبری مطلق آیتالله خمینی اعلام کرد همبستگی اسلامگرایان با نیروهای چپ غیر ممکن است.
چند ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی مطهری در پاریس به ملاقات آیتالله خمینی رفت و مسئول تشکیل شورای انقلاب شد. حضور فعال مطهری در اعتصاب دانشگاه تهران و جلوگیری از سخنرانی مادران کشته شدگان سازمان مجاهدین خلق در حضور آیتالله خمینی از دیگر فعالیتهای او در آن سالها بود.
اولین کسی که آیتالله خمینی پس از نشستن هواپیما خواهان ملاقات با او بود شهید مطهری بود. حجهالاسلام ناطق نوری نقل میکند آیتالله خمینی هیچ خبری را تایید نمیکرد و نمیپذیرفت مگر اینکه قبلش به تایید آیت الله مطهری رسیده باشد. متن خوشامدگویی به آیتالله خمینی را مطهری نوشت و او بود که به خاطر حضور تعدادی از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران در مدرسه رفاه پیشنهاد داد آیتالله خمینی به مدرسه علوی برود.
به گزارش رویداد۲۴ بعد از انقلاب اسلامی شهید مطهری بدل به مشاور اصلی آیتالله خمینی شد. او از اولین پیشنهاد دهندگانی که تاسیس سپاه پاسداران برای مبارزه با گروههای مسلح داد و برای مبارزه با سازمان مجاهدین خلق هفت گروه مسلح اسلامی را گرد هم آورد تا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تاسیس کنند.
مطهری با قطبزاده رئیس سازمان صدا و سیما وقت هم به مشکل خورد و بعد از پخش محاکمه گلسرخی با او درگیری پیدا کرد. بعد از قهر آیتالله طالقانی، مطهری فرزند آیتالله خمینی را فرستاد تا آیتالله طالقانی را برگرداند.
نفوذ آیت الله مطهری به حدی بود که بعد از آنکه چند نفر از سران مجاهدین خلق با آیتالله خمینی دیدار کردند و عکس گرفتند، ضمن عتاب اعضای دفتر، مرتضی مطهری فیلمهای آن ملاقات را معدوم میکند.
در برگهای که بعد از شهادت در جیب مطهری پیدا میشود یکی از مسائلی که بنا بود فردا درباره آن با آیتالله خمینی بحث کنند «تشکیلات اداری منزل آقا» بود که نشانگر تاثیرگذاری ایشان بر تصمیمات آیتالله خمینی بود.
شهید مطهری چندان با تاسیس حزب جمهوری اسلامی و تقسیم روحانیت به روحانی حزبی و غیر حزبی هم موافق نبودند و آن را مایه اختلاف میدانستند، اما بعد از تاسیس حزب به دیگران توصیه میکردند به این حزب بپیوندند.