رویداد۲۴ میثم سعادت: اصولگرایان سالهاست مفهوم حزب را مفهومی غربی و زایدهای بر انقلاب میدانند؛ چه محمود احمدی نژاد که حزب را هم معنای قبیله معنا میکرد و چه علی لاریجانی که افتخار داشت هرگز عضو حزبی نبوده است. حزب گریزی در میان اصولگریان آنقدر ریشه دارد که جبهه پایداری در انتخابات ۹۲، نامزد غیر حزبی خود، سعید جلیلی را به نامزد حزبی، کامران باقری لنکرانی ترجیح داد. نمونه این رفتار را موتلفه اسلامی داشت که شب انتخابات به میرسلیم گفت که به نفع رئیسی انصراف دهد؛ این در حالی است که موتلفه قدیمیترین و جبهه پایداری با نفوذترین تشکیلات در جریان اصولگرا به شمار میرود.
جریانهای اثرگذار اصولگرا، عموما تمایلی به تشکیل حزب ندارند. اگر چه در میان اصلاح طلبان هم حزب گریزی وجود دارد، اما مثلا سید محمد خاتمی و مهدی کروبی سابقه حضور در مجمع روحانیون مبارز را دارند و میرحسین موسوی عضو حزب جمهوری اسلامی بوده است. محمدرضا عارف نیز روزگاری عضو موسس جبهه مشارکت ایران اسلامی بوده است.
روحانیون اصولگرا نیز عمدتا در تشکیلات جامعتین حضور دارند. جایی که روزگاری بزرگانی همچون هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، مهدوی کنی، محمد یزدی و علی اکبر ناطق نوری حضور داشتند و این افراد روسای سه قوه بودند و بسیاری تصممیمات بزرگ کشور از آن مجلس بیرون میآمد. با این حال افول جامعه روحانیت با اختلافات بین طیف سنتی و مدرن آن، شروع شد.
به مرور با پررنگ شدن نقش مصباح یزدی (که با استانداردهای جامعه روحانیت مبارز نمیتوانست جزئی از آن مجموعه باشد، چون سابقه مبارزاتی روشنی نداشت) در معادلات سیاسی قم، این تشکیلات بیشتر و بیشتر به افول رفت تا اینکه امروز مصطفی پورمحمدی دبیرکل روحانیت مبارز حتی به جلسات وحدت اصولگرایان دعوت نمیشود.
اما همانقدر که بازوی فقهی اصولگرایان سنتی در جامعه روحانیت ضربه خورده، بازوی بازاری آن نیز با مشکلات شدیدی مواجه شده است. وقتی مرحوم حبیبی جایگزین مرحوم عسگراولادی شد، فعالان سیاسی میگفتند که حبیبی سایه فرد قبلی هم نیست و با وفات حبیبی، بادامچیان در حالی در این جایگاه نشسته که کمتر کسی از این پیرمرد انتظار تحول دارد.
افراد به جای احزاب
در نبود احزاب اثرگذار، افراد مشهور میتوانند نقش حزب را ایفا کنند. روزگاری اصولگرایان برای قالیباف و احمدی نژاد و محسن رضایی، سهمیه جدا در لیستهای انتخاباتی در نظر گرفتند تا رسیدن به اجماع سادهتر باشد. اما در سال ۹۸، کدام چهره وزن قابل توجه برای نشستن بر صندلی فرماندهی را دارد؟ قویترین گزینه دیگر شرایط رهبری اصولگرایان را ندارد. سید ابراهیم رئیسی.
متولی پیشین حرم امام رضا و قاضی القضات کنونی ایران هم بعید است به مناسبات حزبی وارد شود. با وجود اینکه شهید بهشتی در زمان شهادت دبیرکل حزب جمهوری اسلامی بود و در انفجار دفتر این حزب به شهادت رسید، اما دیگر رئیسان قوه قضائیه ایران عموما از ورود به مناسبات حزبی پرهیز کردهاند و بعید است رئیسی همچنان علاقهمند باشد تا در راس مجموعه اصولگرایان، حال با نام جمنا یا هر نام دیگری حضور داشته باشد.
فرد دیگری که نقشی موثر در جریان اصولگرا داشت، اما به خاطر مسئولیتهای حساس حاکمیتی، از حضور او در نشستهای اصولگرایان کاسته خواهد شد، حسین فدایی است. فدایی به عنوان دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی، نماینده نظامیان وارد شده به عرصه سیاست بود. او تا پیش از رفتن به جای ناطقنوری در بازرسی بیت رهبری، نقش تاثیرگذاری در برنامهریزیهای درونی جریان اصولگرایی داشت و افرادی مثل زاکانی و نادران و کوثری، به عنوان بازوهای او انجام وظیفه میکردند. فدایی عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در دهه شصت بود و به خوبی با اهمیت و ریزه کاریهای کار تشکیلاتی آشنا بود.
محمود احمدی نژاد هم که قصه تکراری است و نیاز به تکرار ندارد که به اصولگرایی یاغی شد و راهی رفت که پلی برای بازگشتت او لااقل تا انتخابات ۹۸، وجود ندارد.
در نبود این چهرهها و اختلافات با علی لاریجانی، نیم چهرهها فرصت این را دارند که بدل به چهره شوند. حداد عادل، قالیباف، جلیلی، عزت الله ضرغامی، محمد باقر ذوالقدر، حاجی بابایی، محسن رضایی، زاکانی، همین نیم چهرهها هستند. نیم چهره هستند، چون با وجود موقعیتهای خوبی که داشتهاند، نتوانستهاند شایستگی خود را ثابت کنند و حالا به دنبال فرصت دوم و سوم هستند.
از این هشت چهره، سه چهره (قالیباف، جلیلی و محسن رضایی) در انتخابات ریاست جمهوری شکست خوردند. حداد عادل در نظرسنجیها آخر شد و برای حفظ آبرو انصراف داد. زاکانی و حاجی بابایی رد صلاحیت شدند و البته حاجی بابایی انبوهی از ناکامی را در مجلس تجربه کرد. شکست خوردن از لاریجانی در انتخاب رئیس، شکست خوردن از مطهری و پزشکیان در انتخاب نایب رئیس و شکست خوردن از عارف در انتخاب رئیس کمیسیون آموزش! ذوالقدر و ضرغامی هم هنوز بین اصولگرایان مقبولیت کافی را ندارند.
اصولگرایان با وجود همه مشکلات، امیدوارند برنده انتخابات شوند. ارتباط خوب آنها با شورای نگهبان برای رصد وضعیت تایید صلاحیتها و ارتباط خوب برای دسترسی به نتایج نظرسنجیهای محرمانه، به آنها کمک خواهد کرد با بهترین استراتژی وارد عرصه انتخابات شوند. راهی که سخت و طولانی است. بیست سال بعد از دولت خاتمی، اصولگرایان حالا با مشکل بزرگی مواجه شدند که درون خود رهبری کاریزما همچون خاتمی برای حل معضلات و ورود به انتخابات مجلس یازدهم ندارند. رهبران اصولگرایان خوب میدانند بدنه آنها توان پذیرش پنجمین شکست پیاپی را ندارد.