رویداد۲۴ ارسطو انسان را "حیوان ناطق" تعریف کرده است. در تفسیر سخن او گفتهاند که منظور او، "نطقِ درون" یا همان تعقل است. بنابراین، انسان از دیدگاه فیلسوفِ یونانی "حیوان عاقل" تعریف میشود. عاقل هم یعنی فردی که عقل دارد! عقل، اما چیست؟ کاش میشد تعریف مشخص و روشنی از آن به دست داد! در واقع تمام جنگ و ستیزهای عالم بر سر همین مفهوم عقل است! آیا تا کنون دیده یا شنیدهاید که کسی خود را غیرعاقل و طرف مخالفاش را عاقل فرض کند؟ همۀ آدمیان خود را مظهر عقل و دیگران را موجودی بیعقل به شمار میآورند! برای همین است که من همیشه منتقد آن دسته از صاحبنظرانی بودهام که مرتب دعوت به "عقلانیت" میکنند بدون آنکه توضیح دهند منظورشان از عقلانیت چیست!
به هر حال گرچه عقل، فصل ممیزۀ انسان از حیوان است، اما تاکنون بر سر مفهوم و مصداق این عقل بین آدمیزادگان اجماعی صورت نگرفته است. به همین دلیل نیز فیلسوفان و متفکران مختلف، برای رساندن منظور خود، برای عقل انواعی را در نظر گرفته و آنها را از یکدیگر تفکیک کردهاند. برای نمونه شهابالدین سهروردی به پنج نوع عقل قائل است: عقل روباه، عقل کاسب، عقل سیاسی، عقل عالِم، عقل سرخ! و ابونصر فارابی نیز به پنج نوع عقل دیگر: عقل عامه، عقل بالقوه، عقل بالفعل، عقل مستفاد، عقل فعال!
عقل عملی و عقل نظری آمانوئل کانت هم که بسیار معروف است و همینطور عقل ابزاری و عقل ارتباطی فیلسوفان معاصر و عقل جزیی و عقل کلی جلالالدین محمد بلخی!
با این همه، عقل در هر صورت نوعی محاسبه و سنجش است. اینکه مبنای محاسبه و سنجش چه باشد، خود چالشی حل ناشدنی است که نتیجه را به کلی تغییر میدهد. اگر مبنای محاسبه، دستیابی به شرایطی برای بهبود حال عموم افراد جامعه باشد، طبعاً عمل خاصی از آن مستفاد میشود، اما اگر رسیدن به نفع فردی کوتاه مدت به بهای زیان عامه باشد، طبعاً به اقدام و عمل دیگری منجر میشود. اینکه مولانا به عقل آن همه تاخته منظورش همین نوع محاسبۀ سود فردی کوتاه مدت بوده است که از آن به عقل جزیی تعبیر میکند! از این رو کاملاً بیدلیل او را به عقل ستیزی متهم میکنند از قضا مولانا سخت دلبستۀ عقل کلی یا همان محاسبه بر مبنای خیر عموم است.
از طرفی میدانیم که عالمان علم اقتصاد کلاسیک نیز انسان را موجودی عاقل فرض کردهاند و البته ظاهراً منظورشان همان
برخورداری آدمیان از عقل جزییِ مولانا یا محاسبۀ دقیق سود و زیان فردی خود در حوزۀ معیشت است. البته برخی از آنها به خصوص آدم اسمیت بر این باورند که آدمیان با محاسبۀ دقیق سود و زیان فردی خود در حوزۀ اقتصاد و عمل بر مبنای آن، در تحلیل نهایی به نفع کل جامعه عمل میکنند، البته به شرطی که سازوکار بازار آزاد بر روابط اقتصادی حاکم باشد.
به هر حال، اگر آدمیان همگی عاقل به معنای محاسبه گرانی بر مبنای عقل کلی مورد نظر مولانا بودند، دیگر در این جهان غمی نبود و دنیای ما سراسر گلستان میشد چرا که در آن صورت همه در فکر همدیگر بودند و کمترین تجاوز و زیادهروی در عرصههای گوناگون زندگی از آنها سر نمیزد. در آن صورت حتی اگر بهای بنزین در همۀ جوامع، مفت و مجانی هم بود، مصرف آن از حد ضرورت بالاتر نمیرفت و با مشاهدۀ آلودگی هوا و راهبندان خیابان همگان داوطلبانه از تردد با خودرو شخصی اجتناب میکردند.
واقعیت، اما این است که آدمیان به جز سفیهان و دیوانگان، عموماً به همان معنای مورد نظر آدام اسمیت عاقلاند! یعنی در سنجش و محاسبۀ سود و زیان شخصی کوتاه مدت خود بسیار ماهر و متبحراند و از این رو ناگزیر باید شرایطی را فراهم کرد که دود این نوع محاسبه به چشم کلیت جامعه نرود. به عبارت دیگر، مثلاً اتلاف منابع عمومی باید از نقطه نظر اقتصادی چندان هزینهزا برای افراد باشد که نه به ضربِ نظارت و اعمال زور و تنبیه، بلکه بر اساس محاسبۀ عقلانی مبتنی بر سود و زیان شخصی از آن پرهیز شود.
تا اینجای بحث گمان نکنم خیلی مناقشهانگیز باشد، اما از این به بعد را نمیدانم!
از نگاه من، مصرف بنزین در ایران بسیار غیر اصولی و مبتنی بر محاسبۀ سود و زیان کوتاه مدت شخصی است وگرنه دلیلی نداشت که خیابانها از شدت تردد انبوه خودروها بند آید و آلودگی ناشی از آن راه تنفس را ببندد و هر ساله هزاران انسان بیگناه را بر اثر سموم منتشر شده در فضا راهی بیمارستان یا گورستان کند. این میزان از مصرف بنزین، نتیجۀ بهای نازل آن است که استفاده از خودرو شخصی برای هر کار غیر ضرور را مقرون به صرفه کرده است. در عین حال، میدانیم که بهای نازل بنزین، ناشی از سوبسید کلانی است که از جیب عموم مردم پرداخت میشود و این در حالی است که گفته میشود حدود نیمی از جمعیت ایران ماشین ندارند و در عوض برخی خانوادههای مرفه، صاحب چندین ماشین پرمصرف هستند!