رویداد۲۴ تشدید تحریمها علیه ایران، اقتصاد ایران را در بخشهای مختلف دچار مشکلاتی کرده است. در شرایطی که کشور ما در یک سال اخیر با تحریمهای بیسابقهای روبهرو بوده، صادرات و واردات دچار مشکل شده و تولید داخلی به واسطه سخت شدن تهیه مواد اولیه با موانعی روبهرو است. در چنین شرایطی دولت باید با اتخاذ تمهیداتی از فشار مضاعف بر طبقات محروم جلوگیری کند.
فشارهای خارجی بر اقتصاد ایران پیش از هر چیز بر طبقات فرودست و کارگران تاثیر میگذارد و شاید به همین دلیل است که در یک سال اخیر اجرای طرحهای حمایتی با جدیت بیشتری دنبال و حتی مواردی مانند بازگشت به نظام کوپنی بار دیگر مطرح شده است.
یک اقتصاددان به موضوع صادرات اشاره میکند و میگوید: صادرات محصولات پتروشیمی آسانتر از نفت خام است. ابراهیم رزاقی با بیان اینکه باید تغییر در الگوی اقتصادی ایجاد کرد، توجه به کارگران را رمز توسعه دانسته و عنوان میکند: قدرت اصلی جامعه ما کارگران هستند.
بر اساس آمارهای اعلام شده از سوی گمرگ، صادرات ایران در سال ۹۷ به نسبت سال ۹۶ کاهش یافته است. آیا میتوان این کاهش را ناشی از تاثیر تحریمها دانست و در صورتی که صادرات محصولات ارزآوری مانند نفت و پتروشیمی دچار مشکل شود، چه شرایطی برای اقتصاد ایران و طبقات پایین جامعه از جمله کارگران رقم میخورد؟
واردکنندگانی که دسترسی به ارز ۴۲۰۰ تومانی پیدا کردند، سود عظیمی بردهاند
اگر محصولات صادراتی را به دو دسته محصولات صادراتی پتروشیمی و میعانات گازی و دیگر محصولات صادراتی از جمله محصولات کشاورزی تقسیم کنیم، باید عنوان کرد که همانطور که آمارها نشان میدهد، صادرات محصولات پتروشیمی کاهش یافته است، اما در زمینه صادرات محصولات دیگر شاهد افزایش بودهایم.
البته، چون محصولات پتروشیمی سهم بالایی در سبد محصولات صادراتی ما دارد، کاهش آن منجر به کاهش آمار کلی صادرات شده است. دلیل افزایش صادرات محصولات کشاورزی که بخش مهمی از آنها تامین کننده مواد اولیه و ضروری شهروندان است، نوسانهای ارزی است. صادرات این محصولات به دلیل قیمت بالای دلار سودآور شده است.
در این زمینه به دلیل نوع نگاه به اقتصاد یعنی نگاه مبتنی بر بازار آزاد، فکر میکنند اگر دخالت نکنند همه چیز سامان مییابد. این حتی نگاه درستی به بازار آزاد رقابتی و چیزی که آدام اسمیت مطرح کرده، هم نیست. رقابت در بازار آزاد زمانی معنا پیدا میکند که واحدهای کوچک بدون استفاده از حمایتهای خاص فعالیت اقتصادی کنند. در شرایطی که افراد و شرکتهایی دسترسی به برخی از حمایتها از جمله وام یا دریافت ارز دولتی دارند، رقابت معنا ندارد. آنها با ارز ارزان خرید میکنند و با قیمت بالا محصولاتشان را میفروشند. این شرایط و سیاستها ضد تولید و مخرب است.
در واقع واردکنندگانی که دسترسی به ارز ۴۲۰۰ تومانی پیدا کردند در شرایطی که واقعا دست به واردات و فروش محصولات خود زده باشند، سود عظیمی بردهاند، حال آنکه اساسا کسانی واردات نکردند؛ فقط ارز گرفتند و چیزی وارد نکردند یا محصولات وارداتی را با قیمت مناسب به فروش نرساندند.
آیا اساسا باید نگران فروش محصولات پتروشیمی خود در دوره تحریم باشیم؟
استعمارگران قدیم و جدید نمیخواهند هیچ کشوری به صورت مستقل عمل کند
درست است که ما شاهد کاهش صادرات محصولات پتروشیمی هستیم، اما محصولات پتروشیمی ایران طوری نیست که نگران فروشش باشیم. حجم این محصولات به نسبت نفت زیاد نیست. از طرف دیگر محصولات پتروشیمی ما محصولات نیمه خامی هستند که در صنایع مختلف کشورهای واردکننده کاربرد دارند.
کسانی که نفت خام ما را وارد میکنند نیاز به پالایشگاه ویژه دارند، اما استفاده از محصولات پتروشیمی به آسانی امکانپذیر است. بر این اساس صادرات محصولات پتروشیمی آسانتر از نفت خام است، چون مشتری دارد. ما نباید فقط امیدمان را به کشورهای غربی ببندیم. استعمارگران قدیم و جدید نمیخواهند هیچ کشوری به صورت مستقل عمل کند. آنها از این کشورها میخواهند مواد خام را تولید و با قیمتی که آنها تعیین میکنند بفروشند.
ما الان میبینیم که کشورهای غربی حتی بر میزان تولید کشورهای عضو اوپک نیز تاثیر میگذارند و برای آنها تعیین تکلیف میکنند. چند کشور خاص هستند که با اعمال سیاستها و بعضا با اعمال زور سعی میکنند فضای جهانی را به نفع خود کنند. مشخص است که نباید به این کشورها امید بست و باید سیاستهای دیگری اتخاذ کرد و رویکرد دیگری داشت. سیاستهای قدرتهای جهانی به فقر بیش از یک میلیارد نفر در دنیا و بیکاری ۸۰۰ میلیون نفر منجر شده است.
طبیعی است تبعیت از این سیاستها نیز در یک کشور فقر و بیکاری به وجود میآورد. الان شرایط در کشور ما به گونهای شده که تعداد زیادی از افراد غیرفعال شدهاند. وقتی نیمی از شهروندان کشور غیرفعال هستند، نشانگر این است که ما از امکانات به درستی استفاده نکردهایم. آمریکا و کشورهای غربی با اتخاذ سیاستهای استعمارگرانه خود کمر به نابودی کشور ما بستهاند و میخواهند ایرانی وجود نداشته باشد. هر ایرانی که عِرق ملی دارد باید این را درک کند و مخالف سیاستهایی باشد که همراستا با سیاستهای قدرتهای جهانی است. در داخل باید اصلاحات اساسی انجام داد و فاصله طبقاتی را کاهش داد.
شاهد این هستیم که درآمد برخی پزشکان در ساعت ۲۰ برابر درآمد یک ماه کارگر را دارند. این اتفاق فاصله طبقاتی ایجاد میکند و مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به وجود میآورد. وقتی اجازه میدهیم چنین سازوکاری وجود داشته باشد، در واقع اقتصاد لیبرالیستی را آن هم به بدترین شکل در جامعه پیاده کردهایم. راهکار ما تغییر نگاه و اتخاذ سیاستهایی متفاوت با سیاستهایی است که در سالهای اخیر به افزایش فاصله طبقاتی انجامید است.
الگوی پیشنهادی شما چیست؟
امکانات عظیم را صرف چه چیزی کردهایم؟ صرف واردات!
ما از نوعی الگوی اقتصادی تبعیت میکنیم که اجازه متشکل شدن کارگران و کشاورزان را نمیدهد. برای مثال وجود واسطهها باعث میشود سود کار جای اینکه به کشاورزان برسد، در جیب دلالان برود. این متناسب با الگوی سرمایهداری است. در این الگو ما دو دسته از افراد داریم: افراد پولدار و افراد بیپول که کارگران و کشاورزان در دسته دوم قرار دارند. البته این به معنای آن نیست که ما دقیقا مثل آن نظام سرمایهداری هستیم که در آن کارگران ۱۶ یا ۱۷ ساعت در روز کار میکردند. شرایط تغییر کرده است، اما الگو همان الگوی قبلی است.
این شیوه مغایر با ارزشها و آرمانهایی است که در قانون اساسی نیز متجلی شده است. در قانون اساسی بر حمایت از مستضعفان و برخورداری برابر همه افراد از مواهب تاکید شده است. میبینیم که اصل اشتباه نیست و اگر فقیر و بیکار داریم دلیل آن این است که قانون اجرا نشده و سیستم اقتصادی متناسب انتخاب نکردهایم. انسان باید حداقلها را داشته باشد. ما قبلا دورههای سختی را پشت سر گذاشتهایم.
دوران جنگ دوران سختی بود، اما با اتخاذ برخی سیاستها و ارائه رایگان برخی خدمات توانستیم از این دوره عبور کنیم. درآمد سالهای بعد ما با درآمد زمان جنگ اصلا قابل مقایسه نیست. با درآمدهای ارزی میتوانستیم میلیونها شغل ایجاد کنیم، اما سالانه در بهترین حالت یک میلیون شغل ایجاد کردهایم. امکانات عظیم را صرف چه چیزی کردهایم؟ صرف واردات و این مشکلات عدیدهای به وجود آورده است.
چه چیز باعث میشود حمایتها از طبقات پایین جامعه وجود نداشته باشد یا بیاثر شود؟
قدرت اصلی جامعه کارگران هستند
شاید یکی از دلایلی که باعث میشود حمایتهایی که قبلا وجود داشته، حالا دوباره به وجود نیاید وجود دلالهایی است که گلوی اقتصاد را میفشارند. باید در راستای شفافسازی، این دلالها و افرادی که در نظام اقتصادی خلل ایجاد میکنند، معرفی و مجازات شوند. در سالهای اخیر مدام شاهد افشای مواردی از اختلاس و فساد بودهایم. متاسفانه در مواقعی میبینیم جای برخورد با مفسدان توجیهاتی آورده میشود. مثلا میگویند فلان رقم اختلاس نیست، وام معوقه است. این وضعیت باعث ورشکستگی بانکها شده است.
به نظر من کوپنی کردن که در شرایط کنونی میتواند برخی مشکلات را حل کند، کار مشکلی نیست. باید ارادهای برای این کار وجود داشته باشد. در شرایط کنونی و با اقتصاد لجامگسیخته سرمایهداری افراد و طبقات پایین جامعه مانند کارگران و کشاورزان قربانی میشوند، حال آنکه قدرت اصلی جامعه کارگران هستند. نباید مواهب را از این افراد دریغ کرد، چون این کارگران هستند که چرخ اقتصاد را میچرخانند و جامعه را روی پا نگه داشتهاند.
حتی در جوامعی که مهد سیاستهای لیبرالیستی است شاهد تغییراتی به نفع طبقات پایین جامعه و کارگران هستیم. ما با یک سیستم روبهرو هستیم که اسمش را گذاشتهاند دولت رفاه. در این سیستم که از دل جوامع و نظام سرمایهداری به وجود آمده، تغییراتی رخ داده است. کارگران تشکل پیدا کردهاند و برای پیگیری مطالبات خود به خیابان میآیند. این قدرت کارگران را نشان میدهد. باید توجه داشت که وقتی سیاستهای لیبرالیستی و سرمایهدارانه حاکم شود، این فقط اقتصاد نیست که با تغییر مواجه میشود. سرمایهداری همه شئون را تحت تاثیر قرار میدهد و در حوزه اجتماعی و فرهنگی نیز شاهد تغییرات بنیانکن خواهیم بود.
آیا میتوان با مالیاتستانی از افراد پردرآمد شکافهای موجود را ترمیم کرد؟
اگر مالیات به معنای واقعی گرفته شود، خامفروشی معنا نخواهد داشت
یک قاعده وجود دارد. هر شغلی که سودش بیشتر از تولید است باید مشمول مالیات شود. این کار انجام میشود تا برای فردی که به کار غیرتولیدی مشغول است صرف نکند آن را ادامه دهد. در چنین صورتی میتوانیم ادعا کنیم اقتصاد تولید محور داریم و به این صورت است که کارهایی مانند دلالی دیگر به صرفه نخواهد بود.
الان سود بیشتر کجاست؟ مثلا در بخش دلالی مسکن. وقتی مالیات متناسب دریافت شود، فرد جای دلالی و سوداگری در حوزه مسکن، سرمایه خود را به بخش تولید میآورد؛ تولیدی که مشمول مالیات نیست و مورد حمایتهای ویژه هم قرار میگیرد. این اتفاق در کشورهای سرمایهداری هم افتاده و از ابزار مالیات برای کاهش فاصله طبقاتی استفاده میشود. اگر مالیات به معنای واقعی گرفته شود، خامفروشی معنا نخواهد داشت. در چنین شرایطی لازم نیست نفت خود را مفت بفروشیم، بلکه جای خام فروشی تولید میکنیم و مازاد درآمد خواهیم داشت.