رویداد۲۴ «ایران میتواند انقلابی و اسلامی باشد، کانادا هم میتواند غیر انقلابی و مسیحی باشد. ولی ما باید در چارچوب روابط بینالملل حرکت کنیم. ما در قضایای مشروطیت، ملی شدن نفت و انقلاب ۱۹۷۹ (انقلاب اسلامی) مرتبا اعلام کردهایم که تافته جدا بافته هستیم. ما نمیخواهیم خود را در جهان امروز شریک ببینیم. هر چند مدت یکبار سربلند میکنیم و میگوییم که متفاوت هستیم. در حالیکه ما خود را عوض کردهایم جهان را که تغییر ندادهایم. ما باید در عین تغییر خود، روابط ویژه خود را با جهان سامان دهیم. آمریکا مشکل اساسی در سیاست خارجی ایران است، اگر گره کور آمریکا باز شود قادر به انجام حرکات وسیعی در چارچوبهای بینالمللی خواهیم بود. البته باز کردن گره کور به مفهوم برقراری دوستی نیست بلکه به معنای ایجاد روابط براساس منطق و منافع ملی میباشد.» / هوشنگ امیر احمدی
مصاحبه هفته اخیر هوشنگ امیراحمدی با عبدالرضا داوری چهره نزدیک به محمود احمدی نژاد بازخوردهای زیادی داشت؛ امیر احمدی یکجا از خاتمی سخن گفته بود که در سپتامبر ۲۰۰۰، محتوای جلسه خصوصیاش با رهبری را در اختيار امیر احمدی گذاشته است. این سخنان توسط بنیاد باران تکذیب شد. امیراحمدی جایی دیگر درباره روابط سری جان کری با دولت روحانی و نقش محمدجواد ظریف در راهاندازی «نایاک» شورای ملی ایرانیان آمریکا (National Iranian-American Council) سخن گفته بود.
هرچند وزارت خارجه در پاسخ اعلام کرده بود، این اظهارات ارزش پاسخگویی ندارد، اما همان بیانیه کوتاه به نوعی پاسخگویی محسوب میشد. وزارت خارجه در آن بیانیه که بیشتر به گلایه از تیم محمود احمدی نژاد شبیه بود، اعلام کرد که «حمله به وزیر امور خارجه آنچنان حاشیه امنی برای برخی افراد با انگیزههای مشکوک ایجاد کرده است تا هر اتهام سخیفی را به نظام نسبت دهند.»
به گزارش رویداد۲۴ در میان همه شخصیتهای موثر سیاسی ایران، تنها یک نفر است که علنا از دلالی سود میبرد و اشتغال به دلالی را افتخار حرفه خود میشمارد. هوشنگ امیر احمدی بیست سال است دوست دارد پلی میان ایران و آمریکا باشد. خود را دلال رابطه ایران و آمریکا میخواند و البته به خاطر این جایگاه و این ادعا، روابط بسیار پیچیدهای هم با دولتهای مختلف بعد از انقلاب داشته است.
هفته نامه اصولگرای مثلث امیراحمدی را اینطور معرفی میکند «برخی نامها نیازی به معرفی خاصی ندارند. دکتر هوشنگ امیراحمدی هم دقیقا یکی از همین افراد است. او قدیمیترین ایرانی است که در خصوص رابطه ایران و آمریکا کار کرده و بیش از ۲۰ عنوان کتاب به زبان فارسی و انگلیسی از او منتشر شده است... امیراحمدی از ورودش به ایران توسط مهدی چمران و حضور در مناطق جنگی میگوید و تعریف میکند چطور از یک پروژه دانشگاهی وارد مساله رابطه ایران و آمریکا شده است. از دوستی خود با کمال خرازی صحبت کرده و توضیح میدهد ناطق از او پلنی برای بهبود رابطه ایران و آمریکا خواسته است. میگوید در دانشگاه تهران ایده جامعه مدنی را برای امثال حجاریان ارائه داده، اما در انتخابات ریاستجمهوری سال ۷۶ از ناطق حمایت کرده است. از دلخوری اصلاحطلبان از خودش صحبت کرد و توضیح داد کمترین ارتباط را با دولت احمدینژاد داشته است. مثل اکثر ایرانیها خوشمشرب است و برای همین صحبت کردن با او لذتبخش است، صادقانه حرف میزند و کژتابی سیاستمداران را ندارد. حافظه بسیار خوبی دارد و رویدادها را با جزئیات کامل توضیح میدهد.»
امیراحمدی در سال ۷۶ در حلقه یاران اکبر ناطق نوری قرار داشت. اتفاقا او در مصاحبهاش با داوری، از ناطق نوری هم نام به میان میآورد. او گفته که ناطق نوری برایش شرط گذاشته که نامی از جامعه مدنی به میان نیاورد!
در آن زمان گفته میشد نیروهای نزدیک به ناطق نوری با برخی کشورهای غربی به خصوص انگلیس ارتباطاتی داشتهاند. این اخبار و شایعات به خصوص از جریان چپ اسلامی که ماهیت ضد آمریکایی- ضد انگلیسی داشت تقویت میشد.
با این حال با پیروزی خاتمی و تقویت گفتمان اصلاح طلبی در ایران، نام امیراحمدی در جناح مقابل نیز شنیده شد؛ از جمله وقتی عباس عبدی و علیرضا علوی تبار برای پرونده موسوم به موسسه آینده دادگاهی شدند، یکی از اتهامات آنان دیدار با هوشنگ امیر احمدی عنوان شد. اما این اتهامات و شایعات باعث نشد امیراحمدی با ضد آمریکاییترین دولت ایران ارتباطی نداشته باشد.
دولت احمدی نژاد که لااقل در گفتار انتقاد تندی را به آمریکا میکرد، همزمان میزبان هوشنگ امیر احمدی شد تا او بعد از ده سال به ایران سفر کند. امیراحمدی درباره آن سفر میگوید: «در آن سفر اول من پیامی آورده بودم، ولی رسمی نبود و آن پیام این بود که اگر آمریکا بتواند به آقای احمدینژاد اطمینان بکند آیا پاسخ در اینجا مثبت خواهد بود. کسانی که من در ایران با آنها صحبت میکردم همیشه یا وابسته به وزارت امور خارجه بودند یا نهاد ریاستجمهوری یا شورای عالی امنیت ملی. البته در همه حال افرادی از وزارت اطلاعات هم آنان را همراهی میکردند. احمدینژاد بیش از همه روسای جمهور ایران سدشکنی کرد. هیچ کدام نتوانسته بودند اقدامهایی که او کرد را انجام دهند. مثلا به رییسجمهوری آمریکا نامه بنویسند یا به او برای انتخاب شدن تبریک بگویند. از این دست اقدامات را احمدینژاد زیاد انجام داد.»
البته احمدی نژاد سال ۸۷ در گفتوگوی مطبوعاتی خود درباره سفر امیر احمدی به ایران گفته بود «همه چیز ما روست. دولت چیز پنهانی از ملت ندارد. اگر قرار باشد روزی با آمریکا گفتوگو کنیم به مردم میگوییم که میخواهیم گفتوگو کنیم، به مردم میگوییم ما تشخیص دادهایم و به نفع مردم است که گفتوگو کنیم، پس مسائل ما روشن است و چیز پنهانی از مردم نداریم. ایرانیها در هر کجا که باشند برای ما محترماند. حتی ایرانیهایی که مخالف دولت باشد و در خارج از کشور و در هر کجا ایستاده باشد، مورد حمایت جمهوری اسلامی است و ما به طور کامل از وی حمایت میکنیم.»
محسن آرمین مدتی بعد در خراسان در سخنانی به سفر امیر احمدی به ایران واکنش تندی نشان داد و با مقایسه واکنش کفن پوشانی که علیه خاتمی مجلس ششم راهپیمایی میکردند در دولتهای مختلف گفت: «امروز فردی به نام هوشنگ امیر احمدی با مجوز وارد ایران میشود، با مقامات کشور درباره رابطه ایران و آمریکا دیدار میکند و از ایران نیز به اسراییل سفر میکند، بلافاصله نیز موضوع کنسولگری آمریکا در ایران به میان میآید و از آن طرف نیز معاون رییس دولت نهم از ملت اسراییل میگوید که چه ملت نازنین و خوبی هستند و هیچ اتفاقی نمیافتد. نه اسلامی به خطر میافتد و نه انقلاب و نه از کفن پوشان خبری است. اصلاح طلبان آمریکایی میشوند، اما فردی که تبعه آمریکاست و برای اینکه تبعه آن کشور شود متن قسم نامهای را قرائت کرده که در آن آمده است حاضرم در جهت منافع آمریکا اسلحه به دست بگیرم و با هر خطری که منافع آمریکا را تهدید میکند بجنگم، تا سطح مشاور رییس دولت نهم ارتقاء مییابد و برای او بنیاد احداث میکنند. نه اسلامی به خطر میافتد و نه انقلابی»
در آن زمان بحث کنسولگری یا تاسیس دفتر شورای راهبردی ایران و آمریکا در تهران و واشنگتن، تبدیل به بحث جدی سیاستمداران شده بود. شورای راهبردی ایران و آمریکا موسسهای است که امیر احمدی پایه گذار آن بوده است. اما در نهایت این اتفاق رخ نداد. به گزارش رویداد۲۴ حسین مرعشی نیز در زمان تبلیغات میرحسین موسوی گفته بود اگر قرار باشد بین ایران و آمریکا رابطهای باشد نیاز به دلالی فردی به نام امیر احمدی نیست. مدتی بعد هم شایعه شد که یکی از بستگان امیر احمدی پیمانکار یک پروژه بزرگ دولتی شده است. با این حال اصولگرایانی بودند که به شدت با این موضع مخالف بودند و حتی دنبال ردپای امیر احمدی در وقایع سال ۸۸ میگشتند. همین مسائل باعث شد به مرور اثرگذاری امیر احمدی غیرعلنی شود تا نوبت دولت روحانی فرا رسید. دولتی که در آن به خاطر توافق برجام، تابوی دیدار وزیر خارجه دو کشور شکسته شد و ظریف و کری بارها با هم دست دادند و سر میز مذاکره نشستند.
مذاکره مستقیم البته کاسبی دلال را تحت الشعاع قرار داد. «من با همه رؤسایجمهور بودهام و از همه هم بزرگتر هستم. با هیچکس هم دشمنی ندارم. همیشه هم خودم هستم. حتی اگر هم علاقه یکطرفه باشد، همهشان را دوست دارم. همین الان هم آقای روحانی دوست من است. با برادرش، حسین فریدون سالها دوست بودهام ولی مشکل من با اینها از موضوع برجام شروع شد. متأسفانه دولت آقای روحانی، دولت عقل کل است. تجربه اگر با علم آمیخته شود خوب است والا تجربه تکرار اشتباهات گذشته است. به هر حال از همان اول ایشان تصمیم گرفت با من کار نکند. درباره برجام هر چه میگفتم احساس میکردند من احمدینژادی هستم و میخواهم آنها را به بیراهه بکشانم. در صورتی که من یک آدم ملی هستم و به منافع ملی فکر میکنم. من با روح برجام که همان دیپلماسی است، موافق بودم، ولی درباره بقیه آن مفصل باید صحبت کنیم»
حالا و در اوج فشارهای آمریکا به ایران، همه راههای ممکن بار دیگر بررسی میشوند و امیر احمدی، که مدعی است راه ممکنی را در اختیار دارد، با حمله به ظریف، به سطح یک اخبار بازگشته است. اما هنوز مشخص نیست او آنچنان که خودش میگوید یک شخصیت ملی گرا است؟ آنطور که اصولگرایان میگویند یک جاسوس است یا آنطور که اصلاح طلبان معتقدند یک شارلاتان بندباز؟