صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

دوشنبه ۱۹ تير ۱۴۰۲ - 2023 July 10
کد خبر: ۱۷۶۰۵۵
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۲ - ۰۶ خرداد ۱۳۹۸
گفتاری به مناسبت سالروز شهادت مولای متقیان؛

امیرالمؤمنین علی‌(ع) و دغدغه فاصله طبقاتی و اشرافی‌گری

نامۀ امیرالمؤمنین علیه‎السلام به عثمان بن حنیف، فرماندار بصره، نمونه‎ای ارزشمند و مصداقی واقعی از اهتمام علمی و عملی آن حضرت در جایگاه یک حاکم بزرگ اسلامی نسبت به تربیت مدیران و مدیریت بر زمامداران و کارگزاران خویش است.

رویداد۲۴ امروز بیست و یکم رمضان ۱۴۴۰، یکهزار و چهارصدمین سالروز شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. یکهزار و چهار صد سال، گذشته، اما کتاب شریف نهج‎البلاغه با مجموعه‎ای از خطبه‎ها، نامه‎ها و کلمات قصار امیرالمؤمنین علیه‎السلام در میان ماست و بهترین مجموعۀ گفتار برای بیان معارف اسلامی، راه و رسم حکومت‎داری، شیوه‎های تربیت انسان و مدیریت جامعه به شمار می‎آید.

سبک زندگی مسئولان در همۀ حکومت‎ها، مخصوصاً در حکومت‎های دینی نقش مهمی در زندگی مردم و میزان اعتماد آنان به حکومت و اعتقادشان نسبت به دین دارد و لذا امیرالمؤمنین همواره سطح زندگی مادی خود را با پایین‎ترین و محروم‎ترین طبقات جامعه برابر می‎کرد و از هرگونه تشریفات و سرمایه‎اندوزی و دنیاگرایی و به‌طور خلاصه اشرافی‎گری پرهیز می‎نمود و البته انتظار داشت همۀ کارگزاران و دولتمردان حکومت او نیز همین‎گونه باشند.

نامۀ امیرالمؤمنین علیه‎السلام به عثمان بن حنیف، فرماندار بصره، نمونه‎ای ارزشمند و مصداقی واقعی از اهتمام علمی و عملی آن حضرت در جایگاه یک حاکم بزرگ اسلامی نسبت به تربیت مدیران و مدیریت بر زمامداران و کارگزاران خویش است.

به حضرت امیر علیه‎السلام خبر رسید که عثمان بن حنیف انصاری، فرماندار منصوب ایشان در بصره به دعوت گروهی از ثروتمندان شهر، در میهمانی آنان شرکت کرده که در آن میهمانی، سفره‎ای رنگین با غذا‌ها و ظرف‎های متنوع بدون حضور فقرا و محرومین گسترده شده است.

حضرت دست به قلم برده و بعد از حمد و ثنای خداوند برای او این‎گونه نوشت: «أَمَّا بَعْدُ، یا ابْنَ حُنَیفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاکَ إِلَی مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیهَا تُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیکَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَی طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیهُمْ مَدْعُوٌّ‌ای پسر حنیف، به من گزارش داده‎اند که مردی از ثروتمندان اهل بصره تو را به سفرۀ رنگین خود دعوت نموده است و تو به سرعت دعوت او را پذیرفته و بر سفرۀ او حاضر شده‎ای؛ در حالی که انواع غذا‌های رنگارنگ و ظرف‎ها و کاسه‎های بزرگ پُر از گوشت، یکی پس از دیگری در مقابل تو قرار داده شده است. گمان نمی‎کردم میهمانی گروهی را قبول کنی که تنها ثروتمندان را دعوت کرده و فقرا را از چشم و قلم انداخته باشند.»

عثمان حنیف از اصحاب پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و اله وسلم بود و در جنگ‎ها و غزوات متعددی حضور داشت. او فردی شجاع و با شهامت و با تدبیر و علاقه‎مند به اسلام بود. به همین خاطر از طرف حضرت، به‌عنوان فرماندار بصره، شهری حساس و از حیث استراتژیکی مهم، انتخاب شد.

حضرت پس از توصیف سفره و شکل و میهمانی و سطح میهمانان، این میهمانی را میهمانی عادی نمی‎داند و از این رو دلسوزانه و هشدارگونه و توبیخ‎آمیز می‎فرماید:

«با توجه به ایمان و تقوایی که در تو سراغ داشتم و از این مهم‎تر باور نمی‎کردم در جایگاه نمایندگی امیرالمؤمنین چنین دعوتی را بپذیری و بر چنین سفره‎ای حاضر شوی که صاحبان آن بی‎توجه به محرومان و فقرا و متوجه اغنیا و ثروتمندان بوده‎اند.»

پُرواضح است که امیرالمؤمنین صرفاً با میهمانی رفتن فرماندار خود و دعوت شدن از طرف ثروتمندان و حتی حضور اغنیا در آن مهمانی مخالف نیست، بلکه دو عیب بزرگ را در این مهمانی به تصویر می‎کشد:

نخست، شکل مهمانی که همراه با اسراف و تجملات و نمایش ثروت و فخرفروشی همراه بوده است و دوم، غیبت فقرا و نیازمندان است که چرا ثروتمندان بر سفره حاضر باشند، اما خبری از مستضعفان و محرومان در میان نباشد.

در واقع حضرت مدل حکومت خود و حاکمان جامعه اسلامی را به عثمان بن حنیف یادآوری می‎کند که حضور دولتمردان مؤمن و حتی مؤمنینی، چون عثمان بن حنیف در چنین اجتماعات محل ایراد و اشکال اساسی است و با سیره و اندیشه حکومت علوی سازگاری ندارد.

حکایت

دکتر علی شریعتی در یکی از آثار خود، حکایتی بسیار شنیدنی و اثرگذار از برخورد امیرالمؤمنین با میثم تمار (خرما فروش) نقل می‎کند که شنیدن آن خالی از لطف نیست.

روزی میثم تمار به عادت هر روز، تشتی از خرما بر سر گذاشته و راهی بازار می‎شود. در بین راه به امیرالمؤمنین ‎السلام برخورد می‎کند. امیرالمؤمنین پس از احوال‎پرسی به خرما‎ها نگاه می‎کند و می‎بیند خرما‌ها در دو دسته جداگانه در مقابل هم قرار داده شده‎اند. از میثم می‎پرسد: چرا خرما‌ها را از هم جدا کرده‎ای؟

میثم پاسخ می‎دهد: خرمای مرغوب را از نامرغوب جدا نموده‎ام و هر کدام را به قیمتی می‎فروشم. بدیهی است که خرمای مرغوب از نامرغوب گران‎تر است. حضرت با شنیدن این جملات برآشفته فریاد می‎زند:‌ای وای بر من که یارانی، چون میثم تمار دارم.

میثم که از دلدادگان امیرالمؤمنین و نوادر پاکان آن دوران بود، دست و پای خود را می‎بازد و به دامن علی علیه‎السلام می‎افتد که مگر چه کار اشتباهی کرده‎ام؟

حضرت می‎فرماید: چه اشتباهی بزرگ‎تر از این که با چنین کاری شکاف طبقاتی در جامعه مسلمین ایجاد می‎کنی و عملاً طبقۀ فقیر و طبقۀ غنی می‎سازی و جامعه را به فقیر و غنی تقسیم می‎کنی؟

بعد حضرت با دستان مبارک خود خرما‌ها را با هم مخلوط می‎کند و می‎فرماید: حالا به بازار برو و بدان که آن کار (طبقه‎سازی فقیر و غنی) زیبندۀ علی و یاران علی نیست.

دقت در محتوای این حکایت و نیز دقت در ادبیات و پیام به کار رفته در نامه حضرت به عثمان بن حنیف، از یک دغدغۀ مهم دیگری نیز پرده‎برداری می‎کند و جامعۀ اسلامی را به فکر و تدبر وا می‎دارد و آن عبارت است از:

پرهیز از ایجاد و شکاف طبقاتی و تولید فاصله فقیر و غنی در جامعه اسلامی؛ خطر بزرگی که علاوه بر پرورش روحیۀ اشرافی‎گری و دنیا طلبی، زمینه‎ساز انحصار قدرت و ثروت در دست طبقه‎ای خاص و محروم ماندن طبقه‎ای دیگر است.

نظرات شما