رویداد۲۴ احسان گل محمدی: قتل میترا استاد و رابطه او با محمدعلی نجفی هنوز ناگفتههای بسیاری دارد؛ هنوز مشخص نیست آیا میترا استاد از جایی خط میگرفته یا نه؛ هنوز مشخص نیست چرا نجفی مدتی پیش از قتل میخواسته در هتل لاله خودکشی کند. آیا ماجرا خودکشی بوده یا کسانی میخواستهاند او را مسموم کنند.
ماجرای خودکشی نجفی هم همچون تمام زوایای دیگر این پرونده ناگفته باقی ماند؛ برای پیگیری ماجرا، وقایع روز خودکشی در هتل لاله را با آنها که در جریان بودند، پیگیری کردیم: برای توصیف تنها میتوان گفت هتل لاله روز گذشته عجیبترین جایی بود که کسی میتواند برای تهیه گزارش آنجا برود!
پس از ارائه نامه معرفی به مسئولان هتل، درباره موضوع گزارش صحبت میکنیم، نکتهای عجیب در مورد بخشی از کارمندان هتل اینکه «گویا بعد از زمان خودکشی محمد علی نجفی شهردار پیشین تهران در هتل لاله مشغول به کار شده بودند!»
به گزارش رویداد۲۴ «محمد علی نجفی تقریبا ده ماه پیش به هتل لاله میآید و آنطور که خود او گفته ۲۰ قرص به قصد خودکشی مصرف میکند و بعد از یک و روز نیم از مصرف این قرصها، به سراغش میآیند و او را به بیمارستان منتقل و از مرگ حتمی نجات میدهند.»
با مدیر داخلی هتل صحبت میکنیم و درباره «الف» خواهرزاده محمد علی نجفی که در هتل مشغول به کار است میپرسم و پاسخ میشنوم «چنین کسی را نمیشناسیم.» برای اطمینان نیز شمارهای را گفت: «بگیر تا مطمئن شوی که اشتباه میکنی!» شماره را گرفتم برنامه ریزیهای آقای مدیر درست از کار درنیامد؛ با آقای اسدی صحبت کردم قرار شد برای گپ و گفت: در لابی هتل حضور پیدا کند!
در همین لحظه فردی که بعدا گفت از حراست هتل است، بدون هیچ سلام علیکی دستش را به سمت من گرفت! مدیر اجرایی گفت: نامه را به او بده! نامه را گرفت و رفت و از او خبری نشد!
خواهرزاده محمد علی نجفی آمد؛ از او پرسیدم علت اینکه نجفی این هتل را برای خودکشی انتخاب کرد حضور شما بود؟ پاسخ میدهد: «علت را نمیدانم حتی زمانی هم که در اینجا حضور پیدا کرد به من اطلاع نداد.»
در مورد خودکشی داییاش پرسیدم گفت: «لحظه خودکشی در هتل حضور نداشته» و بعد از لحظه ورود نجفی به هتل را اینگونه روایت کرد: «نیمه شب به هتل لاله آمد ساعت دقیق حضورش ثبت شده و قابل ارائه است، اما من حضور ذهن ندارم، همکاران او را نمیشناسند و اتاق معمولی به او میدهند میخواست که با آسانسور به اتاق برود مدیر داخلی او را میشناسد و میگوید آقای دکتر بیایید اتاقتان را تعویض کنیم! دایی مانع میشود و میگوید همین خوب است.»
زمانی که میخواست لحظه خودکشی داییاش را روایت کند، تلفن زنگ زد و او را صدا کردند و مانع شدند تا از بیشتر از این روایت را به پیش ببرد، پشت خط یکی از مسئولان حراست بود، بعدا متوجه شدم، همان فردی است که نامه مرا گرفته بود، خواهرزاده نجفی به سمت من آمد و یه کلمه کوتاه گفت و رفت: «معذورم!» و اینگونه بود که روایت ناتمام ماند!
بعد از این، دو نفر دیگر که به نظر میرسید از مسئولان حراست باشند آمدند و از من درخواست کردند که به بخشی از لابی برویم و آنجا صحبت کنیم! از من خواستند تا وسائل [دستگاه ضبط، موبایل و...] در داخل کیف بگذارم تا صحبت کنند! به آنها گفتم به علت اینکه بهتر است سخنانمان ثبت شود اجازه دهید روی میز باشد! قبول کردند.
تلفن یکی از آنها زنگ خورد! گفت اجازه دهید دقایقی دیگر خدمت میرسم! با دومین نفر مشغول صحبت بودم که همزمان تلفن او هم زنگ خورد و دقیقا همان جمله فرد قبلی را گفت! مدتی در لابی منتظر ماندم خبری نشد! با داخلیشان تماس گرفتم پاسخی ندادند!
درخواست کردم با مدیر هتل صحبتی داشته باشم که مانع این کار شدند! در پاسخ به هر درخواست، سخنی متفاوت مطرح شد! گویا کارکنان سعی داشتند بفهماند که «پیگیر موضوع نباشیم» و در نهایت کار به اینجا ختم شد که فردی رسید و گفت: «مزاحم کار ما نشوید! امکان صحبت با مدیرهتل هم نیست!»
از هتل بیرون میآیم؛ شماره داخلی خواهرزاده محمد علی نجفی شهردار پیشین تهران را میگیرم! تلفن را نمیدارد. یکی از همکارانش میگوید: فعلا امکان پاسخگویی ندارد! ساعتی بعد دوباره با همان شماره تماس میگیرم، پاسخ میشنوم «اسدی مرخصی است و تا مدتی به هتل نمیآید»