رویداد۲۴ پژمان پارسی پور: انفجار «پسر کوچک» نخستین بمب اتمی توسط ایالات متحده آمریکا در ششم آگوست ۱۹۴۵ میلادی که در جریان آن هفتاد هزار نفر جان خود را از دست دادند، سبب آغاز فصلی تازه از جنگ هستهای میان امریکا و اتحاد جماهیر شوروی شد. از آن زمان به بعد مذاکرات تسلیحات هستهای شدت گرفت. هر دو کشور از تواناییهای بالقوه طرف مقابل در عرصه سیاسی و نظامی هراس داشتند. ماه مه در فاصله دهههای هشتاد و نود میلادی نقطه عطفی در مذاکرات میان ایالات متحده و شوروی با سفرهای صورت گرفته روسای جمهوری دو کشور به کشورهای یکدیگر بود. با این حال، پیشینه آغاز مذاکرات میان دو کشور به «بحران موشکی کوبا» کوبا در دهه شصت میلادی باز میگردد.
سیزده روز تاریخی در اکتبر سال ۱۹۶۲ میلادی به عنوان «بحران موشکی کوبا» شناخته شده است. زمانی که آمریکا و شوروی هر دو تا آستانه وقوع جنگ هستهای پیش رفتند. آن زمان اتحاد جماهیر شوروی به طور مخفیانه موشکهایی را در کوبا مستقر کرده بود تا از دولت فیدل کاسترو علیه ایالات متحده حمایت کند. فیدل کاسترو و حامیان اش از طریق جنگی مسلحانه «فولخنسیو باتیستا» دیکتاتور نظامی مورد حمایت آمریکا را در سال ۱۹۵۹ میلادی سرنگون ساختند.
پس از حملههای ناموفق آمریکا به رهبری سیا در خلیج خوکها در سال ۱۹۶۱ میلادی که با هدف سرنگون ساختن دولت تحت رهبری کاسترو انجام شده بود، شوروی حمایت نظامی و اقتصادی بیشتری را از کوبا به عمل آورد. در طول جنگ سرد ایالات متحده آمریکا و شوروی در بسیاری از موارد مانند برلین، ویتنام و کره با یکدیگر درگیر بودند با این حال، در جریان بحران موشکی این اولین باری بود که دو کشور مجهز به تسلیحات هستهای به طور جدی در برابر یکدیگر قرار گرفته بودند.
پرزیدنت جان اف کندی رییس جمهوری وقت آمریکا و نیکیتا خروشچف نخست وزیر وقت اتحاد جماهیر شوروی سابق طی سیزده روز پس از فاش شدن موضوع استقرار موشکها در اکتبر ۱۹۶۲ میلادی چندین نامه به یکدیگر نوشتند. خروشچف به طور شگفت انگیزی برای مذاکره با کندی ابراز تمایل کرد او با کندی بر سر این موضوع به توافق رسید که شوروی حضور بیشتری در کوبا نداشته باشد و موشکها را جمع آوری کند به شرط آن که آمریکا نیز موشکهای خود را از ترکیه و ایتالیا جمع آوری کند.
دلیل اصلی این توافق با هدف جلوگیری از وقوع جنگ هستهای میان دو کشور بود. روسای جمهور درک کردند که میزان خطر جنگ افزایش یافته و باید از وقوع آن جلوگیری میشد.
خروشچف در نامه خود به کندی در تاریخ ۲۶ اکتبر ۱۹۶۲ میلادی نوشته است که این کار تنها با هدف دفاع از کوبا و به درخواست دولت آن کشور انجام شد. او حقیقت را نوشته بود چرا که کاسترو در پاییز ۱۹۶۱ میلادی درخواست تسلیحات بیشتری را از شوروی کرده بود.
«رابرت گریفیث» و «پائولا سی بیکر» مورخان آمریکایی در این باره نوشتهاند که خروشچف ابتدا با این موضوع مخالفت کرد. با این حال، بعدا به دلیل جلوگیری از افتادن کوبا به آغوش چین یا آمریکا این درخواست را پذیرفت تا بتواند کوبا را متحد شوروی نگه دارد. پیش از آن، کاسترو از چین درخواست کمک اقتصادی کرده بود. مهمتر از همه آن که خروشچف میدانست که ایالات متحده دوباره قصد حمله به کوبا را خواهد داشت. نقش کوبا برای آمریکا مشابه نقش مجارستان برای شوروی در بلوک شرق بود. در نتیجه، خروشچف با تحویل موشکها به کوبا موافقت کرده بود. خروشچف در نامههای خود نوشت که مردم شوروی همراه با مردم آمریکا مسائل مرتبط با جنگ و صلح را درک میکنند.
مشخص بود که خروشچف به عمد با استفاده از موشکها قصد داشت آمریکا را از حمله به کوبا بازدارد و در رسیدن به هدف خود نیز موفق شد. پیش از آن در تابستان ۱۹۶۱ کندی اعلام کرد که ایالات متحده باید آماده باشد تا از حقوق خود در آلمان غربی دفاع کند. در نتیجه، چند هفته پس از آن سخنرانی دیوار برلین به دستور خروشچف ساخته شد. یک سال پس از آن روابط آمریکا و شوروی باز هم رو به وخامت گذاشت. هر دو کشور سلاحهای هستهای خود را آزمایش کردند که در پی آن در اکتبر ۱۹۶۲ بحران موشکی کوبا پدید آمد.
به گزارش رویداد۲۴ در فاصله دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی نیز مذاکراتی میان آمریکا و شوروی صورت گرفتند که اغلب نتایج شگرفی به همراه نداشتند. برای مثال «لیندون جانسون» رییس جمهوری وقت آمریکا در ماه ژوئن ۱۹۶۷ در نیوجرسی با «الکسی کاسیگین» نخست وزیر وقت شوروی دیدار داشت. این گفتگو که در خلال جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل و در حاشیه سخنرانی کاسیگین در سازمان ملل صورت گرفت گام مثبتی در روابط دو کشور بود، اما از حد خاصی فراتر نرفت.
در اوایل دهه ۷۰ میلادی نیز «ریچارد نیکسون» رییس جمهوری وقت امریکا با «لئونید برژنف» رهبر وقت شوروی سه ملاقات با یکدیگر داشتند و چندین پیمان از جمله پیمان موشکهای ضد بالستیک میان آنان امضا شد، اما در نهایت در آگوست ۱۹۷۴ با رسوایی واترگیت و بحران سیاسی پیش آمده برای نیکسون پایان یافت.
تماسهای «رونالد ریگان» و «میخائیل گورباچف»، اما در دهه ۸۰ میلادی نقطه عطفی در روابط دو کشور بود و دولتهای آمریکا و شوروی را به یکدیگر نزدیکتر ساخت. ریگان در اولین دیدار سران در ژنو در نوامبر ۱۹۸۵ به گورباچف گفته بود که آمریکا و شوروی دو ابر قدرت جهانی هستند تنها کشورهایی که توانایی آغاز جنگ جهانی سوم را دارند، ولی همزمان تنها کشورهایی هم هستند که میتوانند برای جهان صلح به ارمغان آورند.
پس از آن بود که دو کشور در سال ۱۹۸۶ میلادی در ایسلند درباره ضرورت کاهش زرادخانههای اتمی با یکدیگر به توفاق رسیدند. سال بعد در واشنگتن رهبران دو کشور در جهت کاهش مسابقه تسلیحاتی با یکدیگر همکاری کردند. این همکاری توسط گورباچف با «جورج اچ دابلیو بوش» رییس جمهوری بعدی آمریکا نیز در زمینههای تسلیحاتی از جمله تسلیحات شیمیایی ادامه یافت، ولی با فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ میلادی متوقف شد.
در مه سال ۱۹۸۸ میلادی، ریگان به نخستین سفر خود به مسکو پایان داد و چهارمین دیدار او با گورباچف خاتمه یافت. اگرچه آن دیدار با پیشرفت قابل توجهی همراه نبود، اما باعث تعمیق ارتباطی بزرگ میان دو کشور شد. این دیدار پس از نشست اکتبر ۱۹۸۷ در واشنگتن صورت گرفت که رهبران دو کشور در جریان آن توافق نامهای را برای جمع آوری موشکهای مجهز به کلاهک هستهای از اروپا امضا کردند.
با این حال، تنش ایجاد شده در آن دیدار میان رهبران آمریکا و شوروی به دلیل تاکید ریگان بر لزوم رعایت حقوق بشر از سوی اتحاد جماهیر شوروی بود. در آن زمان ریگان در آخرین روز از سفرش در به مسکو از مسائل سیاسی دور شد و در جمع دانشجویان و روشنفکران روس صحبت کرد و به یک کلیسای قدیمی رفت. او دستاوردهای فرهنگی روسیه به ویژه سنتی ادبی آن کشور را مورد تحسین قرار داد.
این نشست نشان داد که علیرغم پیشرفت دو کشور در مذاکرات درباره مسائل موشکی و هستهای اختلاف نظرهای جدی میان آن دو به خصوص در حوزه سیاسی از جمله مسائل حقوق بشری وجود دارد.
روند عدم پیشرفت قابل ملاحظه در مذاکرات ادامه یافت تا آن که باز هم در ماه مه این بار در سال ۱۹۹۰ میلادی، گورباچف رهبر وقت شوروی سفری سه روزه به واشنگتن داشت تا این بار با رییس جمهوری تازه آمریکا یعنی جورج بوش پدر گفتوگو کند. اتحاد دو آلمان و آینده اروپا موضوعات محوری این مذاکره بودند. در آن زمان در داخل شوروی گورباچف تحت فشار از سوی منتقدان داخلی بود چرا که از دید آنان علیرغم تلاش او برای پیاده سازی اصلاحات وضعیت اقتصادی خوب نبود. روسیه در آن زمان کنترل خود بر ماهوارههای شرق اروپا را ازدست داده بود و جمهوریهای بالتیک به رهبری لیتوانی به دنبال جدا شدن از اتحاد جماهیر شوروی بودند. در چینن شرایطی که گورباجف در حال از دست دادن کنترل خود بر اوضاع داخلی شوروی بود به آمریکا آمده بود تا بوش را برای پشتیبانی از ایدههایش به منظور اصلاح ساختار امنیتی اروپا با هدف انحلال ناتو و پیمان ورشو و ایجاد یک سازمان سیاسی تازه برای همکاریهای امنیتی در اروپا با خود همراه سازد.
اسناد طبقه بندی نشده امنیت ملی امریکا در سال ۲۰۱۰ میلادی نشان میداد که گورباچف در آن دیدار از بوش پرسیده بود که آیا او دوست دارد شوروی را دوست آمریکا ببیند یا خیر. در آن دیدار او تاکید کرده بود که اتحاد جماهیر شوروی ِ تازه، دولتی باز، دموکراتیک و اقتصاد بازار خواهد بود، اما این تغییرات باید به تدریج روی دهند. برای بوش، اما انحلال ناتو امری ناممکن بود. بوش در عوض پیشنهاد کرد که توافق نامهای تجاری با شوروی امضا شود. در نتیجه، گورباچف میتوانست دست کم با یک پیروزی به خانه بازگردد.
به نظر میرسید بوش نیز مایل به مشاهده نتیجه اصلاحات گورباچف در داخل شوروی بود. سرانجام، دیدارهای بوش و گورباچف در مورد آینده آلمان بدون ارائه نقشه راهی پایان یافت. بوش در جولای ۱۹۹۰ میلادی به گورباچف وعده ارائه بسته کمک اقتصادی گسترده تری را داد با این حال، به دلیل مخالفتهای سیاسی در داخل آمریکا این وعده عملی نشد. در اکتبر ۱۹۹۰ میلادی شرق و غرب آلمان به طور رسمی با یکدیگر متحد شدند و فاصله زمانی کوتاهی به ناتو پیوستند.
در فاصله سال ۱۹۴۳ تا زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در مجموع ۲۶ مورد ملاقات بین رهبران آمریکا و شوروی صورت گرفت. با فروپاشی شوروی فصل موسوم به جنگ سرد نیز به پایان رسید.
پس از سال ۱۹۹۱ میلادی و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی رهبران فدراسیون روسیه آغازی دوستانه در روابط شان با آمریکا داشتند. اغلب دیدارها درباره کاهش تسلیحات و کوتاه آمدن از رقابت تسلیحاتی بودند. بوش و یلتسین در نهایت پایان جنگ سرد را اعلام کردند.
«بوریس یلتسین» که برای شرکت در اجلاس سران شورای امنیت برای اولین بار به آمریکا سفر کرده بود با بوش در تاریخ ۳۱ ژانویه تا اول فوریه ۱۹۹۲ در کمپ دیوید ملاقات کرد. به دنبال این ملاقات یلتسین اعلام کرد که برنامه کمکهای انسان دوستانه آمریکا به شوروی سابق از روز ۱۰ فوریه آغاز خواهد شد. در بیانیه مشترک بین رهبران دو کشور اعلام شده بود که روسیه و ایالات متحده یکدیگر را «متخاصم بالقوه» تلقی نمیکنند.
سفر رسمی یلتسین به واشنگتن در ژوئن ۱۹۹۲ میلادی صورت گرفت و در جریان آن در مورد پیمان کاهش تسلیحات اسراتژیک توافق صورت گرفت. قرار میان دو کشور بر سر کاهش کلاهکهای موجود در زرادخانههای هستهای بود. هم چنین، قرار شد کمیسیون مشترکی برای تبادل زندانیان میان دو کشور صورت گیرد. بوش در ژانویه ۱۹۹۳ به مسکو سفر کرد تا قرارداد را امضا کند. کمتر از سه هفته به آغاز ریاست جمهوری کلینتون باقی مانده بود که بوش وعده داد دولت بعدی آمریکا نیز به توافق پایبند خواهد بود.
به گزارش رویداد۲۴ اولین دیدار میان کلینتون رییس جمهوری دموکرات تازه به قدرت رسیده با یلتسین در ونکوور کانادا در آوریل ۱۹۹۳ میلادی انجام شد. هر دو رییس جمهور در بیانیه ونکوور بر سر اشاعه دمکراسی، امنیت و صلح با یکدیگر توافق کردند. آمریکا وعده کمک انسان دوستانه یک میلیارد و ششصد میلیون دلاری را به روسیه علاوه بر وعده کمک به توسعه بخش خصوصی و دموکراسی در آن کشور ارائه داد.
در ژوئیه ۱۹۹۳ میلادی، یلتسین و کلینتون در حاشیه اجلاس سران هفت کشور بزرگ صنعتی در توکیو با یکدیگر دیدار کردند، اما دیدار بعدی و اصلی در سال ۱۹۹۴ در مسکو بود. در آن دیدار توافقهای مهمی صورت گرفت از جمله آن که دو کشور متعهد شدند که موشکهای هستهای را به سوی یکدیگر هدف گیری نکنند، روسیه ۵۰۰ تن اورانیوم با غلظت بالا را تبدیل به اورانیوم با غلظت پایین کند و کاربرد نظامی آن را به تولید انرژی تغییر دهد و هم چنین، در مقابل امریکا طی مدت ۲۰ سال اورانیوم دارای غلظت پایین روسیه را به ارزش ۱۲ میلیارد دلار خریداری کند.
این ملاقاتها در اجلاس جی ۷ در ناپل تجدید شد. در این ملاقات بود که کلینتون به یلتسین برای عضویت روسیه در جی ۷ تبریک گفت و از او برای سفر به واشنگتن دعوت کرد.
در سال ۱۹۹۵ میلادی سه دیدار دیگر میان رهبران دو کشور در مسکو، هالیفاکس و نیویورک صورت گرفت که با دو هدف عمده بودند: نخست نزدیک شدن روسیه به ناتو تا حد همکاری در برنامه مشارکت برای صلح که بخشی از برنامه گسترش ناتو در اروپا بود و دوم توافقهایی در زمینه کاهش و کنترل آزمایشهای اتمی.
ملاقات دو رهبر در سال ۱۹۹۶ میلادی در شرم الشیخ و در آوریل آن سال در مسکو بار دیگر صورت گرفت، اما همراه با تنش بود. در این دوره مسئله برسر جدایی طلبی چچن و سرکوب آن توسط روسها بود. کلینتون خواستار راه حل سیاسی برای مسئله چچن شده بود. تنش اصلی، اما بر سر گسترش ناتو به شرق بود. یلتسین از پذیرش اعضای جدید و گسترش ناتو ناراضی بود و حرکت آن را به سمت شرق تهدیدی برای روسیه تلقی میکرد، اما موضع کلینتون این بود که این فضا باید برای همه دموکراسیهای در حال ظهور اروپایی گشوده باشد.
در دیدار سال ۱۹۹۷ میلادی در هلسینکی و در پاریس دو رهبر بر سر کاهش تسلیحات اتمی و شیمیایی و همکاری ناتو با روسیه با یکدیگر به توافق رسیدند.
از ملاقات دنور کلرادو به عنوان اجلاسی تاریخی یاد میشود چرا که بیل کلینتون میزبان بیست و سومین اجلاس سالانه جی ۷ در شهر کلرادو بود و با دعوت بوریس یلتسین اجلاس دنور تبدیل به اجلاس دنور هشت شد و سپس به جی ۸ تغییر یافت.
آخرین ملاقات کلینتون و یلتسین به مناسبت کمیسیون امنیت اروپا در ۱۸ نوامبر ۱۹۹۹ در استانبول ترکیه صورت گرفت. مسئله چچن و تروریسم هم چنان در آن دیدار نیز مطرح بودند و نگرانیهای غرب در مورد رعایت حقوق بشر در رویارویی با چچنیها با نگرانیهای روسیه در قبال تروریسم در دو سوی نگرشهای حاکم بر محیط گفتگو سایه افکنده بود.
در طول ریاست جمهوری «جورج دابلیو بوش» سه دیدار میان او و «ولادیمیر پوتین» رییس جمهور روسیه صورت گرفت. اولین دیدار در ژوئن ۲۰۰۱ میلادی در اسلوونی انجام شد. پس از آن، اما مخالفت روسیه با مسائلی، چون جنگ علیه تروریسم (پس از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱) و مخالفت امریکا با مداخله نظامی روسیه در گرجستان در سال ۲۰۰۸ میلادی روابط دو کشور به شدت افت کرد.
در دیدار دیگری میان رهبران دو کشور در ژوئیه ۲۰۰۷ میلادی نیز زمانی که پوتین تعطیلات اخر هفته را در ایالت مین مشغول ماهی گیری بود بوش از فرصت بهره برده و با او در مورد سیستم دفاع موشکی در لهستان و جمهوری چک با پوتین گفتگو داشت.
«باراک اوباما» رییس جمهوری امریکا با «دیمیتری مدودف» نخست وزیر وقت روسیه در پراگ در آوریل ۲۰۱ میلادی دیدار داشت. با این حال، آمریکاییها نیز میدانستند که صحنه گردان اصلی سیاست در روسیه پوتین بود و جابجایی مقام نخست وزیری و ریاست جمهوری نیز بازیای میان پوتین و مدودف بود. در واشنگتن، همگان منتظر بودند تا نتیجه دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری را مشاهده کنند.
واشنگتن و مسکو برای امضای توافقی پیرامون کاهش تسلیحات هستهای ابراز تمایل متقابل کرده بودند. با این حال، این توافق نیز به سرانجامی نرسید. مدودف در ژوئن ۲۰۱۰ به کاخ سفید رفت، اما آن سفر نیز سبب نشد تا گرمایی در روابط دو کشور ایجاد شود.
با قدرت گیری دوباره پوتین او با اوباما در نشستهایی، چون اجلاس سران بیست اقتصاد بزرگ جهان (جی ۲۰) در سال ۲۰۱۶ در چین دیدار داشت. در آن جلسه اوباما اعلام کرد که امریکا در حوزه امنیت سایبری از شکاف ایجاد شده در روابط امریکا و روسیه نگران است. دو رییس جمهوری در ژوئیه ۲۰۰۷ نیز با یکدیگر ملاقات داشند که سال پس از آن منجر به امضای پیمان تسلیحاتی تازهای شد.
از زمان قدرت گیری «دونالد ترامپ» رییس جمهوری امریکا، دموکراتها دائما او را به داشتن رابطه مخفیانه با روسها و مداخله روسیه در انتخابات ریاست جمهوری امریکا متهم کرده اند. البته گزارش بازرس مولر که اخیرا در این باره منتشر شد نتیجه گیری قطعیای را ارائه نداده است. با این حال، برخی از نمایندگان دموکرات خواستار استیضاح ترامپ با استناد به برخی از موارد ذکر شده در این گزارش شدهاند.
ترامپ در عمل، اما در زمینههایی، چون تاخیر در امضای تحریمهای کنگره علیه روسیه نشان داده که مایل است انعطاف پذیری بیشتری در مقابل پوتین از خود نشان دهد. برای مثال، در زمینه تحریم نفتی ایران بسیاری از صاحبنظران معتقدند که علاوه بر عربستان سعودی، روسیه یکی از اصلیترین صادرکنندگان نفت بزرگترین برنده تصمیم ترامپ است. هم چنین، در مورد سوریه نیز به نظر میرسد که ترامپ با پوتین بر سر باقی ماندن اسد در قدرت به توافق رسید چرا که هدف اصلی ترامپ در آن کشور نابودی داعش بود و نه برکناری رییس جمهوری سوریه. البته در دوران ریاست جمهوری ترامپ و پس از دیدار او با پوتین در هلسینکی نیز مشخص شد که روابط میان دو کشور کماکان از پیچیدگیهایی برخوردار است از جمله این موارد میتوان به پرونده اعلام جرم علیه ۱۲ مامور اطلاعاتی روس اشاره کرد.
روابط میان روسیه و آمریکا همواره در دوران معاصر با فراز و فرودهای بسیار همراه بوده است. در این میان رفتار پوتین از جمله اقدامات او در زمینه اوکراین، الحاق شبه جزیره کریمه به فدراسیون روسیه، شائبه دخالت روسیه در انتخابات آمریکا و شائبه حمایت روسها از احزاب راست افراطی با هدف تضعیف اتحادیه اروپا همگی سبب تداوم بدبینی غرب (آمریکا و اروپا) نسبت به روسیه شدهاند.