ناصرالدینشاه این رویه را تغییر داد و نظم جدیدی را برای اداره تهران بهعنوان الگوی سایر شهرهای کشور بهوجود آورد. این تغییر یکی از درسهای سیاست بود که ناصرالدینشاه از سفر فرنگ و بهخصوص از وزیر خود امیرکبیر آموخته بود؛
رویداد۲۴ به استناد منابع تاریخی، نخستین نهاد شهرداری تهران «احتسابیه» بود که به نوعی احیای نهاد «حِسبه» به حساب میآمد که از قدیم رایج بود، اما در تهران کمی این موضوع تفاوت داشت و با آنکه بهعنوان پایتخت انتخاب شده بود تا زمان مرگ محمدشاه قاجار، خبری از تشکیلات شهری نبود و شهر را کلانترها اداره میکردند. کلانتر تهران با دستور مستقیم شاه انتخاب میشد و زیر نظر حاکم، اداره امور را در دست میگرفت.
ناصرالدینشاه این رویه را تغییر داد و نظم جدیدی را برای اداره تهران بهعنوان الگوی سایر شهرهای کشور بهوجود آورد. این تغییر یکی از درسهای سیاست بود که ناصرالدینشاه از سفر فرنگ و بهخصوص از وزیر خود امیرکبیر آموخته بود؛ همان کسی که به دستور او کار جمعآوری گدایان سطح شهر و استخدام افرادی برای پاک کردن معابر از زبالهها و حفر نهر کرج و کشیدن آب آن به سمت تهران به انجام رسیده بود.
ناصرالدینشاه میدانست که کلانتر با توجه به محدودیتهایی که داشت، نمیتوانست از پس اداره شهر برآید و باید سمت تازهای برای نظم و نسق شهر بهوجود آورد. پس نخستین پایه ایجاد نهادی بهعنوان شهرداری در تهران با دستور او بسته شد؛ هر چند به این نهاد، شهرداری نمیگفتند و برداشتی از همان نهاد احتسابیه بود که در تاریخ میانه ایران وجود داشت.
احتسابالملک طهران
ناصرالدینشاه، دستور داد تا «احتسابیه» در تهران تاسیس شود؛ نهادی که او برای رتق و فتق امور شهری ایجاد کرده بود و جایگزین کلانتری در این کار میشد. به گفته «اعتمادالسلطنه» در «المآثر و الآثار»، شاه در سال ۱۲۷۵ قمری (۱۲۳۷ خورشیدی) «میرزا محمودخان کاشانی» را ملقب به «احتساب آقاسی» (شهردار) کرد و به این ترتیب نخستین شخص برای تسهیل و بهبود امور شهری به ریاست این اداره انتخاب شد. محمودخان یک سال بعد به لقب «احتسابالملک» سرافراز شد که مثل لقب پیشین، همان شهردار امروزی معنی میدهد.
جمله وقایع زمان نخستین شهردار تهران، شکایات مردم از نحوه اداره شهر و وضع نامناسب نظافت محلات بود. با این شکایات، آن طور که روزنامه وقایع اتفاقیه در شماره ۱۴ مورخ جمعه هفتم رجب ۱۲۶۷ گزارش داده است؛ محمودخان عملههای احتساب را به دستههای متمایز تقسیم و در تمیزی کوچهها سعی بلیغ کرد.
بعدها امنای دولت «ریکاها» را معین کردند تا در شهر دور بزنند و در جاهایی که کثافت و خاکروبه مشاهده میکنند به صاحبان خانه دستور دهند تا متعلقات خود را بردارند.
محمودخان به نظر میرسد تا سال ۱۲۸۱ قمری (۱۲۴۳ خورشیدی)، اداره امور تهران را در دست داشت، اما در ادامه به دلیل قحطی در تهران فوت کرد و جایش را به «چراغعلیخان سراجالملک» داد که او هم تا سال ۱۲۸۶ قمری (۱۲۴۸) خورشیدی، بر مسند احتسابیه تهران ماند و بعد جایش را به «آقاعلی آشتیانی» داد.
او پیشخدمت خاصه ناصرالدینشاه بود و حالا به اداره تنظیفیه و انتظامات شهردارالخلافه و حوالی برگزیده شده بود. در همین سال بود که در کنار احتسابیه، اولین اداره بهداشت یا «حفظ الصحه» به دست دکتر «تولوزان» پزشک مخصوص ناصرالدینشاه راهاندازی شد. سفرهای فرنگ ناصرالدینشاه هرچند خسارت بار بود، اما برای تهران بد نبود.
او در دومین سفر فرنگ، فردی ایتالیایی به اسم «کنت دمنت فرت» را با خود به تهران آورد که مامور تشکیل اداره پلیس در تهران شد. به نوشته اعتمادالسلطنه؛ «در تشکیلات اداره پلیس تهران به زعامت کنت دمنت فرت در سال ۱۲۹۷ نایب کل اداره احتساب به همراهی مهندسی دارالخلافه به میرزا علی اشرفخان سرهنگ واگذار شد.»
دمنت فرت، رئیس نظمیه تهران هم شد و بهخاطر اقدامات مفیدی که در تهران انجام داده بود، چهارراه و خیابانی را که لالهزار نو را به سفارت انگلستان و خیابان علاءالدوله (خیابان فردوسی) متصل میکرد، به نام کنت نامگذاری کردند. کنت بعد از تشکیل پلیس یا همان نظمیه در تهران، دست به نوشتن دستورالعمل بلدیه و نظمیه زد؛ کتابی که دستنامهای برای تشکیل نهاد بلدیه و انجمن آن در دوره بعدی یعنی دوران مشروطه میشود.
آنطور که «محمد بیطرفان» در کتاب «مدیریت شهری نوین در ایران» مینویسد: «این دستورالعمل در سال ۱۲۹۶ قمری به تایید کامران میرزا نایبالسلطنه - حاکم تهران- و به توشیح ناصرالدینشاه رسید. به نظر میرسد مفادی از این دستورالعمل بعدها در نگارش نظامنامه انجمن بلدی مورد استفاده قرار گرفته باشد.»
ادارهای که با آمدن «مسیو کنت ژولین»، قوانین سختگیرانهای برای سلامت میگذارد؛ «در این دوران یعنی نیمه دوم قرن نوزدهم- حدود سال ۱۲۶۹ خورشیدی- کشتن گوسفند در شهر ممنوع بود. فروش گوشتی که به مهر کشتارگاه ممهور نشده بود، غیرقانونی بود و همچنین خلافکار در هر صورتی جریمه میشد.»
همزمان با انتشار کتاب قانون کنت، قانون تشکیل احتساب به نگارش درآمد. به نظر مورخانی، چون دکتر باستانی پاریزی؛ «در این نسخه نفیس زمانی ذکر نشده، ولی ظن قوی بر آن است که از نوع دستورالعمل کنت دمنت فرت الگو گرفته باشد.
این نسخه که به قلم «مجیرالدین علیمحمدخان کاشانی» نوشته شده است، در راستای قانونی برای احتساب دارالخلافه به نگارش درآمد. در این دستورالعمل بنا به نوع غربی آن، هزینه امور بلدی را بر دوش مردم نهادند. این قانون دارای دو بخش است که بخش اول با عناوین تشکیل احتساب، تکالیف و دخل دارای ۱۶ فصل و بخش دوم با عنوان صورت امتیازنامه دارای هفت فصل است.
صورت این امتیازنامه تا پنجاه سال شمسی اعتبار داشت.» از اقدامات کنت در امور بلدی، خبری در منابع نیست؛ ولی براساس کتابچه کنت، برای تنظیف شهر سالی ۲۰ هزار تومان برای اهالی شهر عوارض معین شده بود. در کنار آن هر ساله شش هزار تومان از جانب دولت صرف عمله احتساب- برای نظافت خیابانها- به اداره احتساب کارسازی میشد.
البته جناب کنت بعد از مدتی باشاه به مشکل مالی برخورد و برای حل آن، اداره تنظیفیه و احتسابیه دارالخلافه ناصر را بهطور کامل به «محمدحسنخان اعتمادالسلطنه» محول کرد.
ناصرالدینشاه در نامهای به کامرانمیرزا حاکم تهران نوشت و اعتمادالسلطنه در خاطراتش منتشر کرد: «امر احتسابیه و تنظیف شهر طهران، نظر به اینکه قسمت عمده آن از عمله و دواب به صنیعالدوله سپرده بود و در انجام و اجرای مقررات همایونی تعهدات خوب و مقرون به صرفه دیوان و سهولت امر کرد و بعد از ملاحظه مجلس شورا به عرض حضور ما رسید، این خدمت را به طور کلیه به معزیالیه مرجوع و محول میفرماییم.»
اعتمادالسلطنه برخلاف حضور موفقش در «دارالترجمه سلطنتی»، در احتسابیه موفق نبود و در سال ۱۲۹۹ قمری (۱۲۶۱ خورشیدی) به علت عملکرد نامناسبش برکنار شد. البته او خودش را در خاطراتش دست کم نگرفته و معتقد است که «این کار گل پاککنی از شهر است که با دسیسه نایبالسلطنه از آن راحت شد.»
البته شاید هم درباره دسیسه نایبالسلطنه بیراه نگفته باشد؛ چراکه بعد از او «کامران میرزا نایبالسلطنه»، خودش با حفظ مقام رئیس احتسابیه شد و اداره نظمیه را به کنت داد و «ابوترابخان نظمالدوله» معاونت کنت را برعهده گرفت، هم او که بعدها در مقام معاون نظمیه، مامور استنطاق از «میرزا رضا کرمانی» قاتل ناصرالدینشاه شد و حکم اعدام او را اجرا کرد.
«میرزایوسف کاشمری» یکی از علمای زمان مشروطیت در کتاب «کلمه جامعه شمس» که با هدف آشنایی توده مردم با مشروطیت و ارتقای سواد سیاسی تنظیم شد، نوشت: «اگر به تدبیر و تنظیم امورات بلد و مدینه پرداخت او را متمدن نامند و علم او را علم تمدن خوانند که آن علم به اصلاح حال اهل مدینه و معاونت نمودن با اهل بلد است که لوازمات تهذیب اخلاق و رفع وحشیگری و فراهم کردن موجبات آسایش عموم اهالی را از حیث آب و تصفیه هوا و رفع کثافات و ذخایر ملزومات دائمی برای عموم از طریق علمی به وضع معمول بلد و به تصدیق عرف عقلای اهل مدینه و شور با اعضای اهل خبرت تهیه نمایند.»
«سیدضیاءالدین طباطبایی» که در آن دوران روزنامهنگاری جوان بود نیز درباره امور بلدی مقالههای زیادی نوشت و در نهایت به این جا رسید که در بلاد متمدن در حکومت مشروطه دولت در امور اداره بلدیه دخل و تصرف نمیکند. همزمان با این نوشتهها آنچه بهارستاننشینها را به فکر راه انداختن یک بلدیه مستقل انداخت رسیدن شکایتهای زیادی از سوی مردم درباره مشکلات شهری و معیشتشان بود.
نمایندگان مجلس اول که بیشتر نمایندگان اصناف مختلف بودند، کارهای زیادی از جمله نوشتن نظامنامه داخلی مجلس و تدوین قانون مطبوعات و قوانین مدنی داشتند، اما بیشتر در مجلس با مردمی روبهرو بودند که عریضه به دست از آنها توقع همراهی داشتند؛ عریضههایی که مردم برای گرانی و کمبود ارزاق و احتکار کالاهای اساسی میدادند، وقت زیادی از نمایندگان میگرفتند.