من یک روانشناسم و قطعا آنچه که در دنیای من هست با دنیای دیگران تفاوت دارد چرا که هر روز با تعداد کثیری از افراد با اختلالهای مختلف مواجه میشوم. احتمالا شما هم قسمت نیمهنهایی برنامه عصر جدید را دیدهاید و با دو کودک به اصطلاح نابغه در این برنامه مواجه شدهاید.
رویداد۲۴ چند شب پیش مثل خیلی از مردم این مرز و بوم نشسته بودیم و خانوادگی برنامه عصر جدید را میدیدیم. اما در این برنامه با چالشی مواجه شدم که ذهنم را به شدت به خودش مشغول ساخت.
من یک روانشناسم و قطعا آنچه که در دنیای من هست با دنیای دیگران تفاوت دارد چرا که هر روز با تعداد کثیری از افراد با اختلالهای مختلف مواجه میشوم. احتمالا شما هم این برنامه را دیدهاید و با دو کودک به اصطلاح نابغه در این برنامه مواجه شدهاید.
اول یک سوال: هوش چیست؟
در علم روانشناسی هوش تعاریف متعددی دارد، اما شاید بتوان بهترین تعریف را اینگونه بیان کرد: هوش یعنی توانایی سازگاری. گاردنر به عنوان یکی از نظریه پردازان برای هوش انواعی در نظر میگیرد و به این ترتیب هوش را ۹ گانه میداند. یکی از این هوشهای ۹ گانه هوش ریاضیاتی است، اما هوش موسیقیایی و روابط بین فردی و تشخیص طبیعت هم هر کدام هوش مخصوص به خود را دارند.
احساس میکنم مشکل از آنجایی آغاز میشود که ما ایرانیان باور داریم که هوش مساوی است با ریاضیات و همین باور غلط است که اگر فرزندمان هوش هنری خوبی داشت چندان تشویقش نمیکنیم، اما وای به روزی که فرزندمان در ریاضی مهارت خوبی داشته باشد، تمام هم و غممان میشود پیشرفت این کودک نابغه. نابغه بودنش همین محاسبات خوبش است. همین باور غلط را متاسفانه در آموزش و پرورش هم میبینیم) گرچه با روشهایی تلاش شد که این باور زیر سوال برود. (که دانش آموزان با معدل بالاتر را به رشته ریاضی و سپس تجربی و ... میفرستند) گویی غیر مستقیم به همه میگویند که اگر بچهای باهوش است پس قطعا باید به رشته ریاضی سوق داده شود. (بماند که این سیل عظیم داوطلبان رشته تجربی در کنکور که هر سال بیشتر هم میشود خود قصهای دارد دراز که مقالهای مجزا را میطلبد.)
اما آنچه در برنامه عصر جدید دیده شد دختر و پسری بود با مهارت بالای چرتکه. اگر نمیدانید چرتکه چیست باید بگویم هیچ چیزی را از دست ندادهاید صرفا نوعی آموزش است برای محاسبه ذهنی اعمال ریاضی پایه. اگر از ریاضیدانان بپرسید این کار هنر خاصی محسوب نمیشود و صرفا یک مهارت است و با تمرین بهتر میشود و ابدا نشان دهنده هوش ریاضی بالا نیست.
در این برنامه با پسری مواجه هستیم که مدام به چپ و راست میرود و این پا و آن پا میکند. او هیچ تماس چشمی خاصی ندارد و به کندی پاسخ سوالات را میدهد.
متاسفانه احسان علیخانی مجری برنامه این ویژگیها را که نشان دهنده مشکل در برقراری ارتباط است به عنوان نشانههایی از نبوغ او میداند و بیان میکند که تحقیقات علمی (بدون ذکر منبع و هر گونه تخصص در این زمینه) ابراز داشته اند که افراد نابغه چنین هستند و چنان هستند و گویی میخواهد این پسر را به عرش ببرد.
با خودم فکر میکنم این علائمی که در تلویزیون به راحتی قابل تشخیص هستند، نشانه چیست؟ اوتیسم؟ یا مسئلهای دیگر؟ شاید هم استرسی است که از چنین برنامهای دریافت کرده است. اما هر چه که هست نگرانم میکند.
اول از همه نگران این پسر بچه هستم نمیدانم شاید خانواده او بسیار خانواده آگاهی باشند و او را پیش متخصص برده باشند و او تحت نظر باشد و یا شاید هم هیچ مشکل خاصی ندارد و صرفا خستگی و استرس او را به این روز انداخته! (شاید هم این پسر نیز یک قربانی دیگر از این فرهنگ غلط است.)
دوم اینکه نگرانم برای جامعه خودم، داورانی که با ناآگاهی برای او دست میزنند و این کار را تشویق میکنند در حالی که ریاضیات یعنی خلاقیت (اگر مریم میرزاخانی به جایگاهی رسید دلیلش حل مسائل حل نشده بود و داشتن خلاقیت) در حالی که این دو دانشآموز صرفا به دلیل داشتن یک مهارت ضرب و تقسیم چنان مورد تشویق قرار گرفتند که...
میدانید چه چیز از این برنامه من را بیش از پیش نگران میکند؟ تشویق معلمان چرتکه و در واقع تشویق خانوادهها برای هزینه کردن برای آموزش چرتکه؟! چرتکه بیاموزد که چه بشود؟ بله میدانم که یادگیری چرتکه بازی با ذهن است و تمرکز را افزایش میدهد و بازی و تمرین مغز خیلی خیلی خوب است، اما به چه قیمت؟ به قیمت نادیده گرفتن کودکی و بازی کردن کودکانمان. آیا همین اندازه که برای کلاسهایی مثل چرتکه هزینه میکنیم برای روان کودکانمان نیز هزینه میکنیم؟ آیا میدانید که در بسیاری از مواقع همین والدین با تشویقهای بیجای کودک به مهارتهایی این چنین، سبب ساز اختلالاتی، چون کمالگرایی، وسواس، افسردگی و... در فرزندانشان هستند؟
نگرانی اصلی من از جامعهای است که میخواهد کودکانش نابغه باشند. کودک نابغه شده تمام آرزوی پدر و مادرها و این در حالی است که نمیدانند که چه بسا پزشک جراح و یا مهندس بزرگ و نابغه و یا... هستند که شاد نیستند، خوشبخت نیستند و صرفا علم خوبی دارد. اما شاید ندانیم مکانیکی که همان جراح هر بار ماشینش را برای تعمیر پیش او میبرد با داشتن دیپلم بسیار شادتر است و خوشبخت زندگی میکند. گاهی مهندس بزرگ پروژههای عظیم که همه برای او احترام قائلاند نمیداند که مغازه داری که از او ماست میخرد با داشتن مدرک سیکل در زندگی بسیار شادتر از اوست، ولی گمنام است.
از فرزندانمان چه میخواهیم؟ نابغه شدن و شهرت؟ یا خوشبختی و شاد زیستن؟
شما بااین طرز فکر شکننده وسرکوبگر روانشناس هستید؟؟؟
دوتا کودک که با استعداد خدادادی وپشت کار تابه اینجا رسیدند، حالا شماداری بااین سخنان چرت وپرت آنهارا دلشکسته ونومید میکنید.
من مطمئنم که نه شما دکترید.نه روانشناس. فقط حسودید.
اگه جواز روانشناسی دارید پس بدا بحال آن بیچارگان که بشما مراجعه میکنند که یقینا درپایان مشاوره ودرمان شما دیوانه خواهندشد.
امیدوارم ازین دوکودک پرتلاش معذرت بخواهید